به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، فرهنگستان علوم اسلامی قم، ماموریت خود را تحقیق، پژوهش و تولید در لایه های بنیادین علم معرفی کرده است. بدین منظور با توجه به این ماموریت گفتگویی با دکتر محسندنیوی (مدير آموزش فرهنگستان علوم اسلامي قم) انجام دادیم تا جایگاه مدیریت آموزش و ارتباط آن با دانش پژوهان و دیگر علاقه مندان به مباحث فرهنگستان در این مجموعه علمی را جویا شویم.
در ادامه متن گفتگوی پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی با مدیریت آموزش این مجموعه را میخوانید:
***
با تشکر از شما، با توجه به ماموریت فرهنگستان در لایه های بنیادین علم بفرمایید که مديريت آموزش جايگاهش در این نهاد علمی چيست، و متکفل چه امری است؟ برای تبیین جایگاه آموزش، طبيعتاً لازم است که نگاهي به روند طي شده از گذشته تا الآن داشته باشيم، من جزئيات را خدمت شما عرض نمي کنم ولي در معرفي نامه که براي آموزش فرهنگستان وجود دارد می توان يک بخشي از سوال شما که اصلاً آموزش براي مجموعه اي که مدعي فعالیت آکادميک هست، مجموعه اي که به دنبال تأسيس است و در سطح مقياس منطق ها و فلسفه منطق ها که در طول تاريخ خيلي اتفاقي در اين حوزه نيفتاده است، و آدم هاي زيادي نيستند که در اين موضوع صحبت کرده باشند و کاري کرده باشند و عمرشان را گذاشته باشند چه معنايي دارد؟ اين مجموعه مدعي است که سه دهه است در اين فضا در حال فعاليت است و مسئلة اصلي آن منطق و فلسفة منطق و تحول در روش است.
البته روند حرکتي فرهنگستان، منطقي بوده و فرآيند نظري را طي کرده است امّا نمی توان انکار کرد که در تعامل و اتصال به تحولات اجتماعي جامعه و به تبع آن تحولات جامعة علمي، تحولات علمیِ فرهنگستان علوم اسلامي شکل گرفته است، خب سوال شما اینجاست که در مجموعه اي با اين ویژگی ها، آموزش، چه معنايي پيدا مي کند، فرآیند علمی که در حال شکل گرفتن است و از جنس ابداء و پيدايش است، چه چيزي را مي شود آموزش داد؟!
تصور معمول اين است که آموزش مرحلة متأخر از شکل گيري علم است به عبارت دیگر آموزش زمانی معنا پیدا می کند که علم تثبيت شده باشد. وقتي که علم گفته شد و اشاعه پيدا کرد ، جامعة علمي شکل و بستر پيدا کرده است و بارها رفت و آمد علمی شده است، دست آخر متون آموزشي تدوین و تکثیر و تدريس می شود.
در پيشينة آموزش فرهنگستان علوم اسلامی، هيچ وقت صحبت از کلاس هاي منظم، متون درسي مشخص و ارزيابي آموزشي کلاسیک نبوده است، بيشتر آنچه که در قالب آموزش دنبال شده است و مورد نظر بوده است ايجاد بدنه اي براي کمک کردن به روند تأسيس مفاهيم بنيادين بوده است، و تا حدودي برای سال هاي آينده براي تطبيق مفاهيم با مفاهيم موجود در حوزه و دانشگاه و تبليغ و ترويج آنها، شالکه آموزش ترسیم شده بود. هيچ وقت، آموزش به این معنا نبوده است که تعدادی دانش پژوه جذب شده و يک بستة کاملاً مشخص اطلاعات را به آنها ياد بدهيم و يا مهارت هايي را به آنها آموزش بدهيم سپس این آموزش منتهی به انجام کاری شود یعنی تا بحال هدف از آموزش این نبوده است.
این فرآیند شبیه آموزش پژوهش محور بوده, یعنی ساعت آموزشی خاصی برای دانش پژوه در نظر گرفته نمی شد بلکه دانش پژوه، در يک فرآيند در فعل پژوهش مؤسس حاضر شده و کسب دانش می کرده است. البته در بدو امر این روش خیلی ملموس بوده ولی به مرور که متن هايي تدوین شده و تلخيص هايي از تأسيس هاي ابتدايي و یا از آن ابداعات اوليه استخراج می شود آموزش به یک هژمونی اولیه دست پیدا می کند و متن هايي براي خواندن بوجود می آید که البته آموزشی نیست؛ افراد با سابقه به عنوان راهنما که مقداري اين متنها را خوانده اند و می توانند- نه به عنوان استاد بلکه به عنوان يک کمک کننده- فضا را براي دانش پژوه روشن تر کنند در کنار این متون قرار دارند, در این سال ها این فرآیند به حرکت خود ادامه داده و به مرور بر میزان تولید این متن های غیر آموزشی افزوده شده است تا به دانش پژوه و محقق کمک کند تا با چارچوب فکری و کلیات این مکتب فکری آشنا شوند.
نمی توان آموزش فرهنگستان را بريده و گسسته از قبل دانست؛ با توجه به اینکه استاد آموزشی و متن آموزشي هم نداريم، ولي يک دغدغه وجود دارد که اين مکتب فکري نیاز به بدنة نيروي انساني با کيفيتي دارد، و منظور از با کيفيت همان است که در بيان مقام معظم رهبري در توصيه به مسئول فرهنگستان علوم اسلامي آمده؛ که دو ويژگي دارد، يکي مسلط بودن بر چارچوبة فکر مؤسس فرهنگستان، حضرت استاد سيد منير الدين حسيني (ره) و دوم اشراف و تسلط بر همان مباحث در حوزه و دانشگاه و امکان تعامل و گفتگو با جامعة و مراجع علمي در حوزه و دانشگاه. اين دو شاخصه کار را خيلي سخت مي کند.
در دوره جدید آموزش، ما اساساً نگرش خودمان را به مقوله آموزش و نيروي انساني يک مؤسسة آکادميک تغيير داده ایم و ثمره اش اين شده است که بازخواني انديشه هاي استاد حسيني که نزديک به يک دهه تقريباً کمرنگ شده بود دوباره آغاز شده و حتي شاهد هستيم که گروههاي علمي و دانش پژوهان جوانی که در برنامة آموزش قرار دارند آثار را از ابتداي دهة شصت شروع به مطالعه کردند و اين اتفاق خوبي است که انديشه هاي استاد حسینی در حال مرور است. نقطه شروع این مرور هم از نقطة شکل گيري تفکر حضرت استاد می باشد که چه روندي را طي کرده اند و چه مسئله اي داشته و اين مسئله چطور در روند فرآيند زماني بيست ساله ـ لااقل بعد از انقلاب ـ به نقطه اي رسيده که خود ايشان مدعي هست که من در فضای علم بنایی نهاده ام که مي تواند پايه هاي سه شهر علمي باشد، در خدمت انقلاب اسلامي. که يکي در بستر دين هست و مي تواند بستر روش تفقه ما را تغيير بدهد و استنباطات ما را از دين متحول بکند و منجر به تکامل علم اصول بشود، دومي هم در حوزة علوم دانشگاهي هست اعم از علوم پايه تجربي و انساني که مي تواند روش تحقيق ما را در دانشگاه تغيير بدهد و سومي هم در حوزة علوم ناظر به برنامه ريزي و اجرا و تحقق عيني برنامه هاي اجتماعي است، مربوط به حوزة مديريت اجتماعي مي شود. ادعاي کليدي فرهنگستان اين است که توانسته است اين سه پايه ريزي و اين سه حوزة روشي را با روشي عام و منطق عام و فلسفة حاکم بر آن منطق هماهنگ بکند. ايدة کليدي فرهنگستان اين تحول در روش و دستيابي به نظام روشهاي هماهنگ است.
اتفاق دوم در آموزش فرهنگستان، اين است که مسئلة نسبت فرهنگستان با حوزه و دانشگاه جدي تر گرفته شده است و اينکه نهادهايي که قرار است تحول علمي را رغم بزنند حوزه و دانشگاه و مؤسسات آموزشي و پژوهشي وابسته به نهادهاي اجرايي هستند که در حوزة برنامه ريزي اجتماعي فعاليت مي کنند. لذا گريزي از مواجهة جدي با حوزه و دانشگاه وجود ندارد و آنها عقبة علمی ما هستند، مخصوصاً حوزه که عقبه و تمام داشتة ميراث معارفي ماست، و هر آنچه که قرار است اتفاق بيافتد قرار است نقش و سهمي باشد در کمک به تکليفي که حوزه بر عهده دارد، و مأموريتي که دانشگاه بر عهده دارد در درون انقلاب اسلامي، يعني فرهنگستان هيچ تافتة جدا بافته اي نيست که قصد داشته باشد خودش به تنهايي چنين پروژة عظيمي را پيش ببرد، اگر چنين ادعايي داشته باشد به نظر مي آيد که نقض غرض کرده و نقيض حرف خودش هست.
فرهنگستان متوجه اين مسئله هست که فرآيند تحول علمي يک مسئله اي در بدنة انقلاب اسلامي است و قرار است که حوزه و دانشگاه و نهادهاي آموزشي و پرورشي وابسته به ارگان های اجرايي و حاکميتي اين مسئله را پيش ببرند و فرهنگستان هم سهمي دارد که در لايه هاي بنيادي تعريف شده است. ادامة اين مسير و پروژه و به نتيجه رساندن آن قطعاً از طريق بدنة حوزه و دانشگاه و بدنة علمي متعهد و انقلاب صورت خواهد گرفت.
در فضاي آموزشي، دانش پژوهان مکلّف و موظف می شوند که با کيفيت و با جديّت تحصيلات خودشان را در حوزه و دانشگاه ادامه بدهند، البته این تعامل به معناي فقط حضور فيزيکي داشتن در دو ساختار نیست، بلکه اتفاق اصلي بايد به لحاظ طول هاي معرفتي حاصل بشود، يعني فرد با نظام مسائل و موضوعات مشترکي در دو محيط يا سه محيط زيست بکند و بتواند مسائل خود را بگرداند و پاسخهاي متفاوت اين سه محيط را درک کند، و اگر فرهنگستان مدعي پاسخي است که مي تواند مسئله وحدت حوزه و دانشگاه را حل بکند بايد اين پاسخ را بتواند در يک فرآيند تفاهم علمي و تعامل علمي با حوزه و دانشگاه به نتيجه برساند، يعني در شکل گيري اين پاسخ نقش ايفا کنند، اگر حوزه و دانشگاه نقشي در اين پاسخ نداشته باشند اساساً اين پروژه شکست خورده است، يعني بخشي از پروژة فرهنگستان به نظر من، درک از پروژة استاد حسيني است که این پروژه شيوه اي براي به تفاهم رساندن مفاهيم جديد است نه صرفاً توليد يک سري مفاهيم جديد، که اين مهم از مسير تغيير ارتکازات جامعه علمي مي گذرد.
ارتکازاتي در جامعه علمي حوزه و دانشگاه ما وجود دارد که صرفاً رسيدن به يک مفاهيم جديد و ايجاد يک نظام مفاهيم نمی تواند راهکار اصلی باشد، بلکه انتقال اين نظام مفاهيم جديد متناسب با نيازهاي انقلاب اسلامي و رويکرد انقلاب اسلامي و به تفاهم رساندن آنها با بدنه حوزه و دانشگاه باید شکل بگیرد، اگر اين کار اتفاق نيافتد يعني عملاً کاري صورت نگرفته است. در بحثهاي تخصصي استاد حسيني ذيل بحثهايي مثل «بانک توسعه اسلامی اطلاعات» و «مديريت شبکة تحقيقات»، مشخص است که علم و مفاهيم جديدي در يک فرآيند اجتماعي و با مشارکت حوزويان و دانشگاهيان و نهادهاي اجرايي شکل می گیرد.
با این توصیف آموزش فرهنگستان صرفاً برای توانمندی دانش پژوهان مرتبط با فرهنگستان است و برای افراد بیرون از مجموعه فعلاً برنامه ای ندارید؟ درخواست های فضای علمی جامعه از فرهنگستان علوم اسلامی را می توان به چند دسته تقسیم کرد. عده اي فقط مي خواهند که با فرهنگستان آشنا بشوند، تعلق خاطري به فرهنگستان ندارند، برايشان جذاب است، انقلابي هستند، يا دغدغه هاي علمي دارند و مي خواهند با فرهنگستان آشنا بشوند، البته اين آشنايي هم باز در حالتهاي مختلفي اتفاق مي افتد، مثلاً کسي هست که پايان نامه اش به گونه ای است که با فرهنگستان ارتباط دارد، ما اينجا سعي کرديم که در حدي که در توان سازمان بوده در قالب مشاوره و ارائه اسناد و محتوا که ممکن است با استانداردهاي جامعة علمي هم تطابق نداشته باشد با افراد همکاري کنيم، که علت این عدم تطابق تسریع و تسهیل در همکاری با این افراد می باشد و البته پايان نامه هايي هم نوشته و دفاع شده است و الحمدلله نتيجه بعضي از آنها خوب بوده که هم براي فرهنگستان و هم براي فرد ثمره خوبي داشته است، همکاری این دسته از افراد در همین حد بوده و به این مرحله ختم می شود.
دسته دیگر، کساني که آشنايي اوليه با فرهنگستان دارند و مي خواهند اين آشنايي را تعميق بدهند، اين کار هم خارج از محدوده فرآيند آموزشي ما تعريف شده است، و جدا از محدوده گروه هاي علمي است و در حوزة مأموريتي واحد ارتباطات علمي- فرهنگي تعريف شده است که اغلب اين افراد هم طلاب و دانشجويانی هستند که از طرق مختلف نسبت به فرهنگستان آشنايي هايي پيدا کرده اند و مي خواهند اين آشنايي را عميق تر کنند، معلوم نيست که باز هم قصد ادامه اين مسير را داشته باشند ولی دغدغة تمدني دارند و بعضاً حتي فرهنگستان را هم به عنوان يکي از جريان هاي فعال در حوزه تمدن سازي و علم ديني و فقه حکومتي و الگوي پيشرفت اسلامي ايران و موضوعاتي از اين دست می دانند و مورد مطالعه قرار مي دهند.
امّا لايه اي هستند که از اين محيط ها عبور کرده اند، يعني مطالعاتشان را انجام داده اند و جريانهاي مختلف را ديده اند و الآن مي خواهند فرهنگستان را براي ادامة مسير علمي خودشان انتخاب کنند، با توجه به تغيير نگرش فرهنگستان در شیوه جذب دانش پژوه -که عرض کردم- بعد از توصيه هاي مقام معظم رهبري اتفاق افتاده است و براي ما هم بسيار مسئله جدي ای است، فرهنگستان فعاليت اجتماعي براي جذب افراد نمي کند، يعني فراخوان نمي زنيم، تبليغ نمي کنيم و هيچ توصيه اي به هيچ فردي فعلاً و در شرايط حاضر - به دليل همان روندي که ذکر شد- نداریم تا کسی بخواهد عضو رسمی فرهنگستان علوم اسلامی بشود در مرحله دوم، این دسته از افراد بايد يک مسيري را طي کنند تا اعتمادی ایجاد شده، اين فرد بايد در حوزه و دانشگاه سابقه و پيشينه خوبي داشته باشد، کسي نمي تواند درخواست جذب به گروه هاي فرهنگستان را بدهد مگر اينکه در دورة جديد حداقل، سطح ۳ حوزه يا کارشناسي ارشد دانشگاه داشته باشد، همچنین مرور خوبي روي جريان هاي مختلف فکري در انقلاب اسلامي داشته باشد و اين طور نباشد که فی المجلس آمده باشد سراغ فرهنگستان، بايد درک خوبی از فضاي جبهة فکري انقلاب اسلامي داشته باشد و از بين آنها انتخاب کرده باشد، و سوم اينکه تصويري از جنس کار فرهنگستان داشته باشد و بداند که اين جنس کار زمان بر و طولاني مدت است و حوصله مي خواهد و اگر انتظار کارهاي سريع و زودبازده دارد به لحاظ انگيزه اي کم خواهد آورد، و ما توصيه نمي کنيم به او که بيايد، به اين خاطر که قبل از هر گونه جذبي براي افراد جديد يک فضاي شش ماهه قرار داده ايم که دورة معارف است، و صرفاً براي ما روشن بشود که آيا اين فرد همچنين کشش و گرايش روحي را دارد براي اين فرآيند طولاني مدت، همة اين اتفاقات که بيفتد آن فرد معرفي مي شود در گروه و تازه با گروه تخصصي بايد کار کند و آموزشهاي کلي را ببيند و بعد جذب گروهي بشود که از قبل از عقبة حوزوي و دانشگاهي و مطالعات ديگر داشته است.
آموزش فرهنگستان علوم اسلامی، نه مدرک رسمی ارائه می دهد و نه هزینه تحصیلی قابل ملاحظه، پس علت اصلي براي دانش پژوهانی که اينجا مشغول به تحصیل هستند و فعاليت مي کنند؛ انگيزه هاي انقلابي و دغدغه هاي علمي و فرهنگي است که آنها را با فرهنگستان گره زده است و هيچ فشار سازماني يا مثلاً فشار ايدئولوژيک نيست که آن فرد را اينجا نگه دارد، و افراد کاملاً در يک فضای آزاد عمل مي کنند، و با يک رويکرد آزادمنشانه اي فعاليت مي کنند، و اين در رفتار مدير مجموعه و مديران لايه هاي ديگر کاملاً مشهود است، لذا هدف آموزش صرفاً توانمند سازی نیروی مستعد و پرانگیزه برای تدوام مسیر تولید در راستای تحقق انقلاب فرهنگی و تولید نرم افزارهای مدیریت علمی جامعه مسلمین است.
با تشکر و آرزوی موفقیت.101