انقلاب اسلامی، انقلابی در مقياس تمدنی و جهانی«اسلام ابرقدرت ها را به خاك مذلت می نشاند، اسلام موانع بزرگ داخل و خارج محدوده خود را يكی پس از ديگری برطرف و سنگرهای كليدی جهان را فتح خواهد كرد» (صحيفه امام، جلد ۲۰، ص ۳۲۵ ).انقلاب مبارك اسلامی ايران يک نهضت معنوی بود که با هدایت الهی و به رهبری حکيمانه حضرت امام خمینی(ره) توسط ملت پرافتخار ایران اسلامی به وقوع پیوست و از همان اوان تولد به عنوان ايده ای فراملی مطرح شد. هدف اصلی انقلاب اسلامی در مبارزات ضداستبدادی يا ضداستعماری خلاصه نمی شد؛ بلکه شروع يک تحوّل فراگير برای اداره بهتر جهان ذیل جریان توحیدی نبی مکرم اسلام (ص) بود. اگر انقلاب اسلامی يك حركت ملی، يا ضد استعماری بود، در مرزهای خود محدود می ماند؛ حال آنکه با گذشت قريب به چهار دهه، توانسته است مرزهای خود را در نوردد و آغازی باشد برای حرکت به سمت حاکميت اسلام بر تمامی ابعاد حیات فردی و اجتماعی بشر در دوران ظهور حضرت بقیه الله (عج) و شکلگيری تمدن بزرگ اسلامی.
«انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداری حضرت حجت(عج) است» (صحیفه نور، ج ۲۱، ص ۳۲۷).انقلاب اسلامی ملت ایران پرچم رفیع لااله الا الله را در دست گرفت تا پروردگار رحمن و رحیم عالم را بار ديگر به انسان خسته مدرن - که فکر می کند یکه و تنها به برهوت دنیا پرتاب شده است - نشان دهد و انسانی هایی را به دنیا معرفی کند که به جایی غیر از دار بوار مادی ره می پویند و به اسارت طواغیت نرفته اند. ملت مؤمن ایران با انقلاب خود در غوغای سرگشتگی قرن بیستم، چشمه آب حیات و هدایت الهی را به انسان تشنه مدرن نمایاند و در این راه نیز از هیچ ايثاری فروگذار نبود.
اما هدایتی که در این انقلاب مطوی است، باید با جاری شدن گام به گام اسلام در عرصه های متکثر حیات فردی و اجتماعی عیان شود. دائره توحید، عرصهیای ذو ابعاد و اجزاء است، نه عرصه ای ساده و بسیط. اسلام انسان ها را به یک زندگی بسیط دعوت نکرده است؛ بلکه داعیه دار سرپرستی زندگی انسان - هرقدر هم که پیچیده باشد - است؛ اسلام طرحی است برای توسعه عرصه حیات، اما نه توسعه کامجویی نفسانی. به این ترتیب انقلاب اسلامی نیازمند فتح عرصه های دیگر اجتماعی، نظامی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، مدنی، عمومی و ... است تا وعده آن درباره «اسلام در عمل» و اهتزاز پرچم خداپرستی در همه این عرصه ها موفق گردد.
«ما تصميم گرفته ايم به لطف و عنايت خداوند بزرگ نظام هايي را كه بر اين سه پايه (کاپيتاليسم، کمونيسم و صهيونيسم) استوار گرديده اند نابود كنيم و نظام اسلامی رسول الله(ص) را در جهان استكبار ترويج نمایيم» (صحيفه امام، ج ۲۱، ص ۸۱).چنانکه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی و جانشین شايسته حضرت امام خمینی(ره) نيز این مأموریت بزرگ و خطیر را در مراحل پنجگانه به طور دقیق تصویر کرده اند:
فرهنگستان علوم اسلامی و دغدغه انقلاب فرهنگی در مسير تمدن نوين اسلامی فرهنگستان علوم اسلامی قم افتخار دارد از سال ۱۳۵۹ در پی یافتن ملازمات وعده انقلاب اسلامی نسبت به «اسلام در عمل» بوده است، و در عمری به درازای خود انقلاب اسلامی و به دور از شتاب زدگی و سیاست زدگی، سیر توسعه دولت، جامعه و تمدن اسلامی را مورد مطالعه عميق قرار داده تا برای توفیق هر چه بیشتر انقلاب اسلامی ایران، به دنبال یافتن راهکارهای مؤثر باشد؛ لذا از یک سو می توان محور فعالیت فرهنگستان علوم اسلامی قم را یافتن «نرم افزار اداره» دولت و جامعه انقلابی در مسیر جامعهپردازی و تمدنسازی اسلامي دانست.
اندیشه بنیادینی که سال ها حرکت فرهنگستان را جهت دهی کرده این است که انقلاب اسلامی باید بتواند به عرصه فرهنگ و به ويژه فرهنگ تخصصي و بنيادي صادر شود، یا به تعبیر معهود در ادبیات انقلابی، انقلاب فرهنگی نیز علاوه بر انقلاب سياسی در محیط تحت قیمومیت جمهوری اسلامی رخ دهد. در این نگاه، اسلامیت نظام و جریان اسلام در عمل، تنها از بُعد فرهنگی جامعه و اجزاء و ارکان آن قابل استمرار است؛ وگرنه با دستیابی صرف به قدرت و دولت و اقتدار سیاسی و نظامی، استمرار اسلامیت نظام تضمین نخواهد شد؛ زيرا لایه فرهنگ جامعه می تواند همه اقتدارها را به ضد خود تبدیل کند و با اسم اسلام و تو خالی کردن آن از محتوا، ضد اسلام را توسعه دهد؛ بنابراين دفتر فرهنگستان علوم اسلامی مأموریت اصلی و محوری خود را:
پیگیری تحقق انقلاب فرهنگی از طریق تلاش برای ارتقاء دستگاه سنجش و محاسبه علمی و کارشناسی و اجرائی در جامعه اسلامی، به منظور افزايش سطح حجيت مفاهيم و تصميمسازی ها و تصميمگيری های نظام اسلامی، قرار داده است.
توضیح آنکه: در نگاه فرهنگستان علوم اسلامی، انقلاب اسلامی و حكومت مبتنی بر آن، مدعی توسعه و تعالی براساس آموزه های پيامبران - و نه زندگی صوفيانه- است که امروزه قلوب کثيری را نیز در سراسر جهان به آرمان خود امیدوار کرده و در ایجاد انگیزه برای حرکت به سوی جهتی غیر از جهت دنیای مدرن، توفيق زیادی داشته است؛ اما برای تحقق جامعه غیرمادی ای، که چرخ های آن، ابزارهای ميل به دنیای مادی نباشد، تنها انگیزه های سرشار کافی نیست و پيداست كه با كلی گويی نيز نمی توان از عهده چنين تكليفی برآمد؛ بلکه باید به الگوهاي واضح و مناسب اداره جامعه متعالی و مؤمنانه دست یافت.
اما پرسش جدی دیگر این است که در دستیابی به الگوهای اداره جامعه ایمانی، تا چه حد می توان از الگوهای توسعه در نظامات مدرن غربی بهره برد؟ در اندیشه فرهنگستان در عين آنكه استفاده از الگوی ديگران در حالت اضطرار جايز است، ولی نکته ای را نیز نباید فراموش کرد که
اگر نزاع ما با دنيا بر سر همين الگوهای زندگی است، بايد حرف جديدی را به جهانيان عرضه كنيم؛ در غير اين صورت حركت انفعالی در مقابل دشمن، جز تضعيف مواضع نظام اسلامی در درازمدت نتيجه ای نخواهد داشت. بی ترديد اگر حركت اثباتی آغاز شود و به نتايجی هم برسد، به سرعت، در میان کسانی که نگاه مثبتی به مدرنیته غربی ندارند، جايگاه خواهد یافت و موازنه قدرت جهانی را به نفع فرهنگ مذهب تغيير خواهد داد.
درحقيقت «آرمان» به عنوان يک اصل اساسی در تمامی شريان های نظام اجتماعی جاری است.
ما نمی توانيم از يک سو قصد طراحی ساختار سياسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه را براساس يک آرمان مشخص داشته باشيم و از سوی ديگر معادلات لازم برای چنين امری را از دستگاهی ديگر و با آرمانی متفاوت با مطلوب خود، به عاريت بگيريم. نمی توان صدر و ذيل نظريات فلسفی مارکس يا ديدگاه های اقتصادی کينز را مشحون از نام خداوند و يا چند آيه و حديث کرد و آن را «اسلامی» ناميد!
به تعبير مرحوم استاد حسيني(ره)، بنيانگذار فقيد فرهنگستان علوم اسلامی،
امروزه تهاجم بر اصل حیات اجتماعی اسلام مثل دوران مغول نیست که سر هر کوچه ای میآمدند و با شمشیر و زوبین میایستادند و دستور به کفر می دادند؛
بلکه توسط «مدل ها» صورت میگیرد. «تهاجم عینی»، به وسیله «تصمیمگیری اجتماعی» واقع میشود! هر جامعه ای، مسئولینی برای تصمیمگیری کلّ جامعه دارد که آن ها درباره کل مقدورات جامعه، «تصمیم گیری» میکنند؛ اما
«تصمیم سازی» برای تصمیم گیران به وسیله «مدل ها» انجام میشود. دنیای مدرن نیز همین ابزار را برای تهاجم به فرهنگ ادیان برگزیده است که «مدل اقتصادی» یکی از شاخه های آن است.
البته «مدل» نیز در بالاترین سطح، همان «روش علوم» است؛ لذا به گزاف نیست اگر بگوییم تهاجم اصلی به اسلام از ناحیه علوم پایه صورت می گيرد که رکن اصلی روش علوم و مدلسازي در دنيای امروز است.
مروری بر چند فراز از دیدگاه های بنیانگذار و نظریهپرداز فقید فرهنگستان علوم اسلامی قم که با وجود گذشت یکی دو دهه از آن همچنان بکر و راهگشاست،
مبین نوع آسیبشناسی و ضرورتی است که در این مجموعه از سال ها پیش به عنوان ضرورت اصلی و مأموریت محوری فعالیتها تعریف شده است:
«آن شش ماهی ـ پس از تصویب قانون اساسی و پیش از اعلام انقلاب فرهنگی ـ که شدیداً در رابطه با اصل موضوع ـ
ضرورت ابزارهای تئوریک برای پیاده کردن اسلام در جامعه ـ فکر میکردیم، به اینجا رسیدیم که اصلاً
تعریف علم نسبت به تعریف سابق آن تغییر کرده است؛ یعنی علم دارای مبنا، منتجه، نظام و سیستم است و ـ تحقیق علمی ـ به صورت فردی انجام نمی گیرد. آن موقع خیلی وحشت زده شده بودیم؛ زیرا به هیچ احدی نمی شد این حرف را بزنیم تا اینکه امام بحث انقلاب فرهنگی را در اردیبهشت ماه مطرح کردند ...؛ ولی متأسفانه نهادها و شخصیت های مسئول در آن زمان ـ پس از اعلام انقلاب فرهنگی و تأکید حضرت امام(ره) بر اخذ علوم انسانی دانشگاهها از حوزه علمیه ـ
به ضرورت معادله تجربی جدید درباره علوم انسانی واقف نبودند و به ترمیم، از نوع پیرایش و زدودن شاخ و برگ زاید میاندیشیدند و هرجا را که مخالف با اسلام بود، میزدودند؛ یعنی به عدم مخالفت قطعیه (مخالفت صریح) باور داشتند، نه لزوم احراز موافقت قطعیه (تولید علم ازمبانی تا روش ها و روبناها براساس منطق و اندیشه اسلامی)».
«من مانع تحقق عینی و عملی اسلام که آرزوی دینداران و رهبران انقلاب بوده است را ذهنی میدانم. نه مانع آن را آمریکا میدانم، نه مانع آن را روس میدانم و نه روزنامه نگاران چپ و راست و لیبرال و خارجی زده و ... مانعش این است که دوست، نسخه «اداره جامعه» را نداده است.
خدا نکند ارتکازات ما به این دلیل در نزد ما شیرین باشد که با کار نکردن سازگار است یا برای اینکه تکلیف بر ما سنگینی نکند! به نفس خویش مظنون باشید».
«نباید
مفهوم تحول گرایی به گونهای در نظر ما جلوه کند که خیال کنیم وحی و دین از محصولات بشری است! این میتواند یکی از لغزش های آشکار بشر و به معنای حاکمیت دادن جامعه شناسی غربی بر دین باشد؛ همچنان که ضد این تفکر ـ تحول گرایی ـ نیز تحجر نام دارد که آن هم در مورد فهم از دین مردود است».
«تا زمانی که «انقلاب فرهنگی» در جمیع شئون محقق نشود، نمیتوان از پذیرش پیام «انقلاب سیاسی» خود در سطح جهان، توسط مردم کشورهای دیگر مطمئن بود؛ چون
ادعای انقلاب ما همواره ارائه تمدنی نوین که شالودههای آن رنگ دیانت دارد بوده و هست و اگر قرار باشد همواره از ابزار فرهنگی خصم، به صورت مطلق یا مشروط بهره جوییم آیا اولاً میتوان چنین تمدنی را بنا نهاد و ثانیاً بر فرض بناگذاری، آیا میتوان ادعا کرد که چنین تمدنی از آنِ ماست؟ درحالی که «روش» و «معادله» دیگران را به عاریت گرفتهایم!».
روند تأسيس و فعاليتهای فرهنگستان علوم اسلامی در مسير انقلاب فرهنگی و تمدنسازی اسلامیبا اعلام انقلاب فرهنگی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۹ و تعطیلی دانشگاه ها تکاپویی جدی در فضای حوزههای علمیه و اساتید و دانشجویان انقلابی دانشگاه ها آغاز و دیدگاههای مختلفی در زمینه نحوه پیگیری این مسئله مطرح شد. این موضوع همچنین مبدأ شکلگیری جریانهای فکری فرهنگی مختلف و نیز تأسیس نهادهایی چون ستاد انقلاب فرهنگی ـ شورای عالی انقلاب فرهنگی ـ و مراکزی آموزشی و پژوهشی همچون دانشگاه امام صادق(ع)، دفتر همکاری حوزه و دانشگاه و... شد.
در چنین فضایی بود که مرحوم حجتالاسلام والمسلمین سید منیرالدین حسینی شیرازی(ره) با توجه به دغدغههای قدیمیای که ازدوران مبارزات قبل انقلاب نسبت به خطر انحراف و وابستگی علمی و فرهنگی انقلاب، به جریانهای مختلف غیراسلامی داشت و سپس با حضور در مجلس خبرگان قانون اساسی «
خلأ تئوریک نظام» را در «
اداره جامعه براساس اسلام» دریافته بود، مسیری ویژه و بلندمدت را برای پیگیری مسئله انقلاب فرهنگی آغاز نمود و می فرمود:
«ما معتقد نيستيم که طرحهای کوتاه مدت را بايد به کلي کنار گذاشت، حتي می بايست وظيفه عدهای را در اين عرصه تعريف کرد، ولی همزمان بايد عدهاي ديگر به کارهای عميقتر بپردازند و از فعاليت در اين عرصه غافل نشوند».
وی به کمک جامعه مدرسین حوزه علمیه قم از تابستان ۱۳۵۹ سمینارها و مجامع علمی را برپا کرد که در نهایت به تأسیس رسمی «دفتر مجامع مقدماتی فرهنگستان علوم اسلامی» با پیام مرحوم علامه طباطبایی(ره) و حضور حضرت آیت الله العظمی گلپایگانی(ره) منتهی شد که اکنون پس از قریب به سه دهه تلاش مستمر و با وجود فقدان بیانگذار فقید آن به مرور ثمرات آن در حال شکوفايی است.
در اساسنامه اولیه این مجموعه که به همت سه تن از علماء و فضلاء شناخته شده حوزه و اعضاء محترم جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حضرت آیتا لله حسین راستی کاشانی، حجت الاسلام و المسلمین محمد علی شرعی و حجت الاسلام و المسلمین سید منیر الدین حسینی(ره) تأسیس شد هدف از پایه گذاری آن چنین ذکر شده است: «منظور از تشکیل این دفتر، انجام فعالیت های فرهنگی اعم از تحقیقاتی، آموزشی و ارشادی جهت تبیین "کیفیت اداره اسلامی امور وشیوه جریان یافتن آن" میباشد».
ايشان فرهنگستان را به عنوان يک مرکز علمي برايی توليد نرم افزار تمدن اسلامي تلقی می کرد؛ از اين رو، همان هنگام (سال ۱۳۵۸) در بندهايی از اساسنامهی دفتر چنين نوشته است:
«دفتر مجامع، فرهنگ غنی «مذهب حقهی جعفری اثنی عشری» را اساس متقن جريان «تبيين کيفيت پی ريزی» تمدن حقّه در «جميع شئون حيات» می داند» (اصل اوّل). و «دفتر مجامع، «انسجام نظام» و «کيفيت اداره» را مبتنی بر ضرورت «جريان حقّهی ولايت فقيه» در جميع مراتب دانسته و تبعيّت از «نظام جمهوری اسلامی ايران» را بر اساس «تنفيذ» رهبری الهی معظم «ولی فقيه» جزء لاينفکّ ضرورت فوق می داند» (اصل ششم)
به طور خلاصه ادوار فعاليتهای فرهنگستان علوم اسلامی را از ابتدای تأسيس تاکنون می توان در عناوين ذيل خلاصه کرد:
۱. دوره تبيين ابعاد مسئله انقلاب فرهنگی و نيازهای بنيادين آن (۱۳۵۹ ـ ۱۳۶۲)؛
۲. دوره پايهگذاری فلسفه شدن اسلامي به عنوان بنيان توليد روشهای توليد علم و اطلاعات اسلامی (۱۳۶۲ ـ ۱۳۷۰)؛
۳. دوره دستيابی به زيرساختهای مفهومی برای توليد روشهای سهگانه: تکامل تفقه، توليد علوم دانشگاهی (معادلات کاربردی)، طراحی مدلها و الگوهای پيشرفت و برنامهريزی اجتماعی (سياسی، فرهنگی، اقتصادی). (۱۳۷۰ ـ ۱۳۷۹ رحلت بنيانگذار فرهنگستان)؛
۴. دوره تثبيت و توسعه گفتمان توليد علم دينی و تمدنسازی اسلامی در کنار تدوين و تنظيم اسنادعلمی و پژوهشهای استاد حسينی(ره)؛ (اواخر دهه ۷۰ تا اواخر دهه ۸۰)
۵. دوره تأمين زيرساختهای انسانی و تدوينی در طرح تخصصی و تطبيقی مباحث (اواخر دهة ۸۰ تاکنون).
رسالت علمی فرهنگستان علوم اسلامی باتوجه به آسيبشناسيهاي فرهنگستان علوم اسلامی و ديدگاهی که در زمينه طبقهبندی علوم بدان معتقد است می توان رسالت و مأموريت پژوهشی فرهنگستان و ساختار فعاليتهای پژوهشی آن را در قالب دو نمودار ذيل به اختصار نشان داد: