هفتمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی، در روزهای پایانی آبان ماه ۱۴۰۲، در رشتهها و حوزههای میانرشتهای مختلفِ علوم انسانی برگزار شد. ذیل این کنگره، ۱۵ کمیسیون در رشتههای مختلف علوم انسانی (مانند اقتصاد اسلامی، جامعهشناسی اسلامی، روانشناسی اسلامی و...) و برخی حوزههای میانرشتهای (مانند فلسفه و روششناسی، مدیریت تحوّل علوم انسانی و ...) فعال هستند و آخرین دستاوردهای علوم انسانی اسلامی در هر یک از این حوزهها در قالب مقالات و نشستها و میزگردهایی ارایه میشود. محوریت هر یک از کمیسیونهای این کنگره بر عهده یکی از مراکز و موسسات فعّال در زمینه علوم انسانی اسلامی است. یکی از حوزههای میانرشتهای این کنگره، «مدیریت تحوّل علوم انسانی» است که مسئولیت آن را حجتالاسلاموالمسلمین علیرضا پیروزمند ،مسئول مرکز مطالعات بنیادین فرهنگستان علوم اسلامی قم، برعهده دارد و به مباحث مدیریتی و سیاستگذاری تحوّل علوم انسانی میپردازد.
طبق روال و رویهی عملی برگزاری کنگره، هر یک از کمیسیونهای علمی، برنامهی خود را در قالب یک گردهمایی نیمروزه برگزار مینمایند. فرهنگستان علوم اسلامی با همکاری دانشگاه عالی دفاع ملّی و با مشارکت برخی مراکز حوزوی و دانشگاهی آن را در دانشگاه علوم و معارف قرآن کریم در روز ۲۵ آبان ماه ۱۴۰۲، برگزار کرد. این گردهمایی طی سه بخش ارائه مقالات، سخنرانی دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی و میزگرد هماندیشی با حضور مراکز حوزوی و دانشگاهی برگزار شد. در بخش سوم از گزارش این گردهمایی، به سه مقاله ارایهشده در این گردهمایی خواهیم پرداخت.
محورهای علمی و موضوع ویژه کمیسیون «مدیریت تحوّل علوم انسانی»
کمیسیون مدیریت تحوّل علوم انسانی با توجّه به نوپا بودن مطالعات مربوط به مباحث مدیریتی در حوزه علوم انسانی اسلامی، طی دورههای اخیر تلاش داشته است، صورتبندی از محورهای مطالعاتی و سرفصلهای مرتبط با این مسئله ارایه نماید. در هفتمین کنگره، چهار محور کلّی و ۲۰ سرفصل تعیین شد:
۱ـ الگوی حکمرانی مشارکتی در تحوّل علوم انسانی
۱ـ۱ـ الگوی نقشآفرینی حاکمیت در حکمرانی مشارکتی تحوّل علوم انسانی
۱ـ۲ـ الگوی نقشآفرینی نهاد علم در حکمرانی مشارکتی تحوّل علوم انسانی
۱ـ۳ـ الگوی نقشآفرینی مردم در حکمرانی مشارکتی تحوّل علوم انسانی
۱ـ۴ـ الگوی روابط میان «حاکمیت، نهاد علم و مردم» در تحوّل علوم انسانی
۱ـ۵ـ مدیریت شبکهای تحقیقات در علوم انسانی
۱ـ۶ـ الگوی مدیریت داده، اطلاعات و دانش معطوف به تحوّل علوم انسانی
۱ـ۷ـ دانشِ پشتیبان مدیریت تحوّل علوم انسانی
۲ـ ارزیابی تجربه جمهوری اسلامی در مدیریت تحوّل علوم انسانی (با تاکید بر مسئله حکمرانی مشارکتی علوم انسانی)
۲ـ۱ـ ارزیابی عملکرد مراکز متولّی تحوّل علوم انسانی
(شورای عالی انقلاب فرهنگی، با تاکید بر شورای تحوّل علوم انسانی؛ مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور و شورای عتف؛ سازمان سمت؛ وزارت علوم، تحقیقات و فناوری؛ حوزههای علمیه و مراکز و موسسات حوزوی؛ تجربهکاوی و استخراج دلالتهای سیاستی از دانش ضمنی مدیران و مراکز فعال در زمینه تحوّل علوم انسانی)
۲ـ۲ـ ارزیابی کاربست عملی الگوهای تجربهشده
۲ـ۳ـ فراتحلیل الگوهای مدیریت تحوّل علوم انسانی
۳ـ ارزیابی تجربه جهانی در حکمرانی مشارکتی علوم انسانی
۳ـ۱ـ ارزیابی تجربه جهانی در نقشآفرینی حاکمیت در حکمرانی مشارکتی علوم انسانی
۳ـ۲ـ ارزیابی تجربه جهانی در نقشآفرینی نهاد علم در حکمرانی مشارکتی علوم انسانی
۳ـ۳ـ ارزیابی تجربه جهانی در نقشآفرینی مردم در حکمرانی مشارکتی علوم انسانی
۳ـ۴ـ ارزیابی تجربه جهانی در روابط میان «حاکمیت، نهاد علم و مردم» در مدیریت علوم انسانی
۴ـ الگوی مدیریت راهبردی علوم انسانی در تراز انقلاب اسلامی
۱-۴- ارزیابی تحلیلی میزان کارآمدی اسناد بالادستی مرتبط با تحوّل علوم انسانی
۲-۴- ارزیابی میزان کاربست عملی تولیدات علوم انسانی انسانی در عرصههای مختلف اداره کشور
۳-۴- ارزیابی وضعیت پشتیبانی اقتصادی و بودجهای مراکز و موسسات فعّال در زمینه تحوّل علوم انسانی
۴ـ۴ـ نیازمندیهای کلان(فرارشتهای) دانشی علوم انسانی در گام دوّم انقلاب اسلامی
۴ـ۵ـ الگوی سیاستگذاری و برنامهریزی تحوّل علوم انسانی
۴ـ۶ـ الگوی سازماندهی تحوّل علوم انسانی
موضوع ویژه کمیسیون مدیریت تحوّل علوم انسانی در هفتمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی، «حکمرانی مشارکتی در تحوّل علوم انسانی» است. این محور ویژه، در پی چالشها و موانعی که پیش روی فراگیر شدن نقد علوم انسانی موجود و گذار به علوم انسانی مطلوب وجود دارد، مطرح شده است. فرهنگ حاکم بر جامعه علمی علوم انسانی کشور، به گونهای است که به سادگی امکان مشارکت در فرآیند تحوّل علوم انسانی فراهم نمیشود و باید با درک ریشههای این فرهنگ، پیشرانهای تغییر این فرهنگ را جستجو کرد تا مشارکت گستردهتری در مسیر تحوّل علوم انسانی فراهم آید. طبیعتاً در این مسیر، نقش «حاکمیت» و «مردم» را نیز باید مورد توجّه قرار داد؛ زیرا پیدایش حکمرانی مشارکتی در پیوندی میان سه نهاد حاکمیت، مردم و نخبگان امکانپذیر میشود.
با تعیین محورها و سرفصلها و موضوع ویژه، ۱۰ مقاله به دبیرخانه کنگره ارسال شد که در موضوعاتی همچون «اقتصاد علوم انسانی اسلامی»، «مدیریت اطلاعات در تحوّل علوم انسانی»، «مدیریت اسلامی شبکه تحقیقات»، «مدیریت دانش تراز انقلاب» و ... نوشته شده بود. با ارزیابی مقالات، سه مقالهی پذیرفته شده که سنخیت بیشتری با موضوع ویژه کنگره هفتم داشتند، انتخاب و در گردهمایی کمیسیون مدیریت تحوّل علوم انسانی ارایه شدند.
مقاله «الگوی روابط میان "حاکمیت، نهاد علم و مردم" در تحوّل علوم انسانی» نوشتهی آقایان عبدالعلی رضایی و احمد عابدی؛
مقاله «الگوی حکمرانی مشارکتی در تحوّل علوم انسانی» نوشته آقایان مصطفی جمالی و علیرضا جمالی؛
مقاله «الگوی مدیریت راهبردی دانش تراز انقلاب اسلامی» نوشته آقایان اسماعیل شاطری، علیرضا پیروزمند و مهران کشتکار.
ارائه مقاله الگوی روابط میان «حاکمیت، مردم و نهاد علم» در تحول علوم انسانی| حجت الاسلام احمد عابدی«تحقیقات شبکهای، مدیرت شبکهای تحقیقات و بانک اطلاعات» سه خلاء اصلی برای طرح حضور آراء و اراده مردم در متن نهاد علم است. در ارائه اول حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای احمد عابدی مقاله با عنوان «الگوی روابط میان حاکمیت، مردم و نهاد علم در تحول علوم انسانی» را که با مشارکت و راهنمایی حجتالاسلاموالمسلمین دکتر عبدالعلی رضایی، نگاشته بودند، ارائه کردند. حجت الاسلام و المسلمین احمد عابدی در بیان هدف مقاله را اینگونه توضیح دادند: هدف از ارائه مدل و الگوی بر اساس روش تحقیق تکاملی در رابطه با تحول در علوم انسانی عبارت است از ساده سازی روابط پیچیده حاکم بر اجزا، افزایش قدرت جامع نگری روابط، بسترسازی برای شناسایی وضع موجود، ایجاد تفاهم، امکان تنظیم راهبردهای تحول در علوم انسانی و امکان تنظیم نقشه راه. با توجه به این اهداف الگو طراحی شده است. این الگو یک الگوی پایه است که در مراحل بعد باید به صورت تفصیلی باز شود. این الگو بر اساس یک مبنای پایه طراحی شده است.
در رابطه با چگونگی طراحی الگو گفتند: الگو با تکیه به فلسفه شدن اسلامی طراحی شده که یکی از ویژگی های آن تکیه حداکثری به مبانی عقلانی در عین حداکثر کردن کارآمدی است.. در بحث تحول سه رکن اساسی وجود دارد: نهاد حاکمیت، مردم و علم.
ایشان رکن اول تحول علوم انسانی را اینگونه تعریف کردند: نهاد حاکمیت یعنی قدرت عالیه و حکومت که مهندسی تکامل اجتماعی و هماهنگ سازی همه شئون جامعه در مسیر قرب الهی را به عهده دارد. ابعاد نهاد حاکمیت شامل سیاست گذاری، برنامه ریزی و عملیاتی سازی است. متناظر با این سه بعد سه نوع نیاز وجود دارد. نیاز های تکاملی، اجتماعی و فردی. حاکمیت باید پاسخگوی این سه نوع نیاز باشد.
جناب آقای عابدی توصیف خود را از نهاد مردم به این شکل ارائه دادند: دومین رکن نهاد مردم است. نهاد مردم یعنی معبر جریان قدرت و حاکمیت برای رسیدن به اهداف تعیین شده. سه بعد ساختار های مردمی عبارت است از: سیاسی، فرهنگی و اقتصادی. این سه ساختار مردمی به گونه ای در فرآیند تولید علم ورود پیدا کنند که نتیجه آن ارتقاء مدیریت، مشارکت و مباشرت مردمی می باشد.
ایشان در انتها به نهاد علم پرداختند: سومین رکن تحول در علوم انسانی که اهمیت زیادی دارد، نهاد علم است. نهاد علم به معنی نظام سازمان یافته ای از روابط اجتماعی که در بر گیرنده برخی از ارزش ها و فرآیند های مشترک در حوزه تولید علم است. نهاد علم، به عنوان مسئول محوری تولید علم در کشور، ذیل مدیریت اجتماعی حاکمیت، برای پاسخگویی به نظام نیازمندی های کشور، در سه بعد تحقیقات شبکه ای، مدیریت شبکه ای تحقیقات و بانک اطلاعات، می تواند حضور و مشارکت اراده مردم را بپذیرد. نهاد علم باید در سه موضوع علوم اسلامی، علوم انسانی و علوم تجربی و کاربردی، فعالیت داشته باشد. که در اینجا بحث در علوم انسانی محدود است.
مفاهیم ذکر شده در هم ضرب میشوند و یک نظامی از مفاهیم را ایجاد میکنند. به طور خلاصه میتوان الگوی پیشنهادی را در جدول زیر مشاهده کرد.
ارائه مقاله الگوی مدیریت راهبردی دانش در تراز انقلاب اسلامی | دکتر اسماعیل شاطری احمد آبادیمدیریت راهبردی دانش به مثابه امری اجتماعی در ارائه دوم جناب آقای دکتر اسماعیل شاطری احمد آبادی مقاله خود را با عنوان «مقاله الگوی مدیریت راهبردی دانش در تراز انقلاب اسلامی» ارائه کردند. جناب آقای دکتر شاطری در ابتدای سخنان خود اهمیت بحث را اینگونه تبیین کردند: برای رسیدن به تمدن اسلامی نیاز به دانشی است که براساس مبانی اسلامی و با هدف ایجاد تمدن اسلامی به وجود آمده باشد. از آنجایی که عمده دانش های موجود برای چنین هدفی ایجاد نشده اند، تحول درآن امری گریز ناپذیر است. در این مسیر باید توجه داشته باشیم که تحول امری اجتماعی است و نه فردی یا سازمانی. به همین دلیل برای اینکه این بضاعت جمعی در مسیری واحد به تحول دانش های موجود و تولید دانش جدید بپردازد، نیاز به مدیریتی است که مدیریت راهبردی دانش نامیده میشود. مدیریت دانش در تراز انقلاب اسلامی، مدیریت جامع نگر است که وظیفه هماهنگ سازی را به عهده دارد.
نویسنده مقاله در رابطه با پرسش های مقاله گفت: سوال اصلی این است که الگوی مدیریت راهبردی دانش در تراز انقلاب اسلامی کدام است؟ پس از این سوال، سوالات فرعی که به آن پرداخته شده است عبارتند از: مفاهیم و سازه های مدیریت راهبردی دانش در تراز انقلاب اسلامی کدام است؟ مولفه های مدیریت راهبردی دانش در تراز انقلاب اسلامی کدام است؟ نسبت میان ابعاد و مولفه های مدیریت راهبردی دانش در تراز انقلاب اسلامی چیست و چگونه تعیین میشود؟ نظام موضوعات حوزه مدیریت راهبردی دانش در تراز انقلاب اسلامی چیست؟
دکتر شاطری قائل هستند که عمده تحقیقات انجام شده در این زمینه، با مبنای اسلامی صورت نگرفته است و بیشتر تکیه به دانش های غربی انجام شده است.
ایشان افزودند: نظریه مبنای اتخاذ شده شامل شش نکته اساسی است: فرآیند پیدایش علم، اجتماعی است؛ جامعه محصول نظام ولایت الهی یا طاغوتی است؛ در ماهیت علم، اراده حضور دارد؛ ملاک صحت علم، حق و باطل است و نه صدق و کذب؛ علم جهت دارد؛ مکانیسم پیدایش علم طی کردن فرایند گمانه، گزینش و پردازش است.
وی گفت: الگوی پیشنهاد شده در این مقاله متشکل از سه بُعد «ارکان، فرایند و اثر» به صورت زیر است: ارکان مدیریت راهبردی دانش شامل مولفه های جهت سازها، قابلیت سازها و عمل افرین ها است. فرایند تولید دانش نیز سه مولفه تولید دانش، توزیع دانش و کاربست دانش را شامل میشود. اثر مدیریت راهبردی دانش نیز به سه مولفه تمدن سازی، جامعه پردازی و خودسازی تجزیه میشود. این ۹ وصف در هم ضرب شده و یک جدول ۲۷ مولفهای را میسازند.
جناب آقای دکتر شاطری در رابطه با اهداف الگوی پیشنهادی خود گفتند: اهداف هفت گانه ذکر شده در بیانه گام دوم توسط رهبر انقلاب در این مدل اهداف کلان را میسازد و سپس به اهداف میانی میرسد و در نهایت انبوهی از اهداف خرد تولید میشود که در بحث مدیریت تحول علوم انسانی باید به این اهداف خرد یا بخشی از آن، رسیدگی کرد.
فعالیت های معطوف به تحول علوم انسانی در یک چرخه ای صورت میگیرد که از مراحل آن تولید علم، ذخیره سازی ، انتشار، تبادل، انتقال، گفتمان سازی، نهادسازی، کاربردی سازی و دوباره تولید علم به روز تر، تشکیل میشود.
وی به عنوان سخنان پایانی اذعان داشتند که: ویژگی های الگوی مدیریت راهبردی دانش ارائه شده عبارت است از: ابتنای بر فلسفه تحلیلی اسلام و در چار چوب نظریه علم شناسی توحیدی؛ پاسخگویی به نیاز های تمدنی انقلاب اسلامی در گام دوم در تراز فردی، جامعه و تمدن؛ امکان تنظیم نظام راهبردهای مدیریت راهبردی دانش در تراز انقلاب اسلامی در سه عرصه تولید، توزیع و بهره برداری؛ وجود نظام اولویت و رابطه ریاضی بین عوامل؛ روشمندی و قاعده مندی در فرآیند طراحی الگو با رویکرد قیاس استقرایی؛ امکان انقباض و انبساط الگو؛ کارآمدی الگو در مقیاس سازمان، فراسازمان و سطح ملی.
ارائه مقاله الگوی حکمرانی شبکه ای در تحول علوم انسانی|حجت الاسلام و المسلمین دکتر مصطفی جمالیفرهنگسازی و ظرفیت سازی با نقش آفرینی توده های مردم، امری مغفول در جریان تحول علوم انسانیدر ارائه سوم حجت الاسلام و المسلمین جناب آقای دکتر مصطفی جمالی مقاله خود را با عنوان «الگوی حکمرانی شبکه ای در تحول علوم انسانی» ارائه کردند. حجت الاسلام و المسلمین جمالی با بیان اینکه با وجود وقوع انقلاب اسلامی، انقلاب علمی هنوز صورت نگرفته است به بیان آسیب های موجود در فضای علمی کشور پرداختند. مهم ترین آسیب ها از نگاه ایشان عبارت اند از:
قطع بودن رابطه مراکز علمی «حوزوی، دانشگاهی و حکومتی» و عدم وجود نهاد علم تمدن ساز؛
حکمرانی ضعیف در مدیریت تحول علوم انسانی؛
عدم فرهنگ سازی در لایه های مختلف جامعه در حوزه تحول علوم انسانی؛
عدم پرورش نیروی انسانی مناسب در راستای انقلاب علمی به دلیل معیوب بودن مدل های آموزشی کشور؛
عدم وجود گفتمانی واحد و بالطبع گزینش نظریه پایه در حوزه تولید علوم انسانی اسلامی؛
غلبه تحقیقات فردی بر تحقیقات جمعی، سازمانی و شبکه ای.
حجت الاسلام جمالی برای تعریف مفاهیم پایه خود گفتند: حکمرانی به مجموعه ای سنت ها و نهاد هایی گفته میشود فعالیت حاکم بر اساس آن صوت میپذیرد. در تعریف الگو باید گفت که الگو ابزاری است که براساس آن اولا تمامی مسائل مرتبط با موضوع شناسایی شده و ثانیا نحوه ارتباطات این مسائل و افعال و وزن هر یک متناسب با مبانی و غایات موضوع به خوبی ترسیم می گردد. با توجه به دو تعریف ذکر شده الگوی حکمرانی شبکه ای باید دو ویژگی اساسی داشته باشد. اولا الگویی غیر متمرکز و غیر الزام آور و با کمترین بروکراسی باشد که بستر هماهنگی و تکامل را در موضوع فراهم می آورد. ثانیا در تحول علوم انسانی از ارتباط دو دسته از مولفه های عوامل تأثیر گذار «مردم، نخبگان و حاکمیت» و عرصه های تأثیر گذاری «فرهنگ سازی، ظرفیت سازی و مفهوم سازی» شکل گرفته است.
دکتر جمالی در توضیح سه عرصه تأثیر گذاری خاطرنشان کردند: فرهنگ سازی به معنی ارتقاء فرهنگ جامعه در فهم نقشه عظیم انقلاب اسلامی در تمدن سازی و جهت ایجاد مشارکت همگان در تحقق آن و زیرساختهای آن میباشد. ظرفیت سازی را نیز باید به معنای پرورش جوان انقلابی در راستای شناخت وضعیت تمدنی و علمی جهان و آماده سازی او برای ایجاد انقلاب علمی در گام دوم تمدن سازی اسلامی، تعبیر کرد. سومین عرصه مفهوم سازی است که به معنای به معنای تولید معادلات کاربردی در جهت تصرف در پدیده ها و مدیریت تغییرات آنها مبتنی بر مبانی، آموزه ها و اهداف اسلامی می باشد. نقش عوامل تأثیر گذار؛ یعنی مردم، نخبگان و حاکمیت، در این سه عرصه ذکر شده، به تفصیل ذکر شده است.
وی در پایان سخنان خود گفتند: در تحول علمی کشور و ایجاد انقلاب علمی باید از همه ظرفیت های کشور در این راستا استفاده گردد و لازمه این امر تحول جدی در حکمرانی علمی کشور است و در این راستا باید به محورهای زیر توجه نمود:
اولاً: نیازمند یک قرارگاه علمی ـ فرهنگی قوی هستیم که بتواند با الگویی شبکه ای تمامی مولفه های مرتبط با امر تحول علوم را شناسایی و به هماهنگی برساند.
ثانیاً: باید نهاد علم تمدن ساز شکل بگیرد که در آن تمامی مراکز علمی همچون حوزه، دانشگاه و مراکز علمی حاکمیتی همگی در راستای تحقق تمدن نوین اسلامی به هماهنگی حداکثری برسند.
ثالثا: در امر تحول علمی تنها نباید به امر مفهوم سازی و مدیریت تولید علم پرداخت بلکه دو مسئله فرهنگ سازی و ظرفیت سازی هم باید هماهنگ با تحول علمی در کشور رشد پیدا کند و بدون این امر تحول امکان پذیر نمی باشد.
رابعاً: در ایجاد تحول علمی کشور باید از تمامی ظرفیت ها به صورت هماهنگ استفاده نمود و در این میان تنها نباید از نخبگان حوزه و دانشگاه انتظار این تحول را داشت بلکه باید به نقش توده مردم و نهاد حاکمیت در تحول علمی توجه وافر نمود.
فیلم بخش مقالاتجهت نیاز به صوت ارائه ها، میتوانید آنها را از فایل ضمیمه در انتهای مطلب، دانلود کنید.