به گزارش پایگاه اطلاعرسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، در یادداشت یازدهم از سلسله یادداشت های حجتالاسلام محمدرضا کتابی در خصوص «بررسی راهبردها و راهکارهای مقابله با جنگ نرم »، به توصیف ابعاد و گستره جنگ نرم در حوزه فرهنگی پرداخته است.
در ادامه یازدهمین بخش از سلسله یادداشت های ایشان از پیش روی شما می گذرد.
***
یادداشت یازدهم: بررسی راهبردها و راهکارهای مقابله با جنگ نرم در «حوزه فرهنگی»
پس از تبیین مختصر راهبردها و راهکارهای عام و سیاسی جبهه خودی، اینک در این یادداشت با ملاحظه نقشه راه استراتژی دشمن در بُعد فرهنگی، راهبردها و راهکارهای جبهه انقلاب اسلامی را در حوزه فرهنگی مورد بررسی و دقت قرار میدهیم.
۱ ـ راهبردها و راهکارها در حوزه مسئولین و مدیران نظام
مخاطب اصلی این حوزه که باید نسبت به مقابله با جنگ نرم در حوزه فرهنگی، دغدغه داشته و دارای ایده و راهبرد و راهکارهای مناسب باشند، مسئولین فرهنگی کشور و در رأس آنان «شورای عالی انقلاب فرهنگی» قرار دارد که قرارگاه اصلی مدیریت و مهندسی فرهنگی کشور در این درگیری هستند.
یکم: اصلی ترین راهبرد و راهکار شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان قرارگاه اصلی برای مدیریت جنگ نرم فرهنگی، «مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور» است. به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب اسلامی «برای مهندسی فرهنگی کشور باید فرهنگ مهندسی شده ای که بر اساس آن میخواهد کشور، مهندسی شود، معین گردد. بنابر این جایگاهی که وظیفه مهندسی فرهنگی کشور را بر عهده دارد، باید نخست مهندسی فرهنگ را انجام دهد ... بنابراین یکی از مهمترین راهبردها، مهندسی فرهنگ کشور است و غیر از سیاستگذاری به آن معنا؛ یعنی تعیین سیاستهای پیش رو و مهندسی فرهنگی کشور، کار دیگر شورا، مهندسی فرهنگ کشور است». (مقام معظم رهبری، ۱۳۸۸و۱۳۸۱)
در مهندسی فرهنگ باید منظومه باورها، ارزشها و رفتارهای موجود در عرصه فرهنگ را بازشناخت تا از این طریق، چالش ها، تعارض ها، انحطاط ها، التقاطها و نیز قوتها شناخته شود و مبتنی بر «فرهنگ آرمانی» بدست آمده از کتاب الهی و سنت پیامبر و ائمه اطهار علیهم السلام بتوان "فرهنگ هدف" (قابل حصول) را شناسایی نمود و در هر مرحله، تکامل فرهنگی فرهنگ هدف را به فرهنگ آرمانی نزدیک تر نمود. (استاد پیروزمند، پاورپوینت مفهوم شناسی و الگوپردازی در مهندسی ...)
در کنار مهندسی فرهنگ، شورای عالی انقلاب فرهنگی، متولی «مهندسی فرهنگی» کشور است. «فرهنگ کشور کلاً به یک نظم و جهت گیری و جهت یابی و انسجام بخشهای گوناگون دولتی و غیر دولتی در باب فرنگ احتیاج دارد که شورای عالی انقلاب فرهنگی باید با یک نگاه برتر و یک فکر کلان، به این مهم بپردازد». (مقام معظم رهبری ۲۶/۹/۱۳۸۱)
مهندسی کردن کل جامعه مبتنی بر فرهنگ، مهندسی فرهنگی نام دارد. در مهندسی فرهنگی میبایست اثر و وظیفه تمامی اجزاء جامعه اعم از خرد و کلان، فرد و سازمان، دولتی و خصوصی مشخص شده باشد. بدین ترتیب مشخص میشود هر بخش جامعه مبتنی بر چه فرهنگی مهندسی شده و مولد چه فرهنگی نیز میباشد. از آنجا که مهندسی فرهنگی جامعه باید مبتنی بر فرهنگ مهندسی شده طراحی گردد، بنا بر این، جریان دین در شکل و محتوای مهندسی، نمود و حضور دارد.
البته مدیریت کشور با رویکرد فرهنگی میتواند تحقق مهندسی فرهنگی انجام شده را ضمانت نماید و این امر از طریق «پیش بینی ساز و کارهای اجرایی»، «نظارت و کنترل پیشرفت فرهنگی»، «ارائه بازخورد در مورد مهندسی فرهنگی و پیشنهاد باز مهندسی» و اموری از این دست انجام میپذیرد. البته باید توجه داشت که این مهندسی فرهنگی در مقیاسهای جهانی، منطقه ای و ملی قابلیت طراحی و تحقق دارد.
دوم: «ارائه پیوست فرهنگی» نیز از دیگر راهکارهای مهم فرهنگی است که توسط شورای عالی انقلاب فرهنگی میبایست دنبال گردد. در طرحهای گوناگونی که در کشور تنظیم میشود، طرحهای اقتصادی،
طرحهای پولی و مالی، طرحهای عمران، حتماً یک پیوست فرهنگی داشته باشد و همه ملزم باشند که به آن توجه کنند و آن را لازم الاجرا بشمارند (مقام معظم رهبری، ۱۷/۹/۸۶)
پیوست فرهنگی، شناخت نسبت و تناسبات بُعد فرهنگی کلیه پدیدهها و موضوعات موردنیاز جامعه اسلامی است و بررسی میشود که این موضوع، چه تأثیری از فرهنگ میپذیرد و چه اثری بر آن میگذارد. در واقع پیشبینی، هدایت و کنترل چگونگی جاری شدن فرهنگ در روح تک تک اجزاء جامعه، مسئولیتی است که بر عهده مدیریت فرهنگی کشور است و پیوست فرهنگی، ابزار کارسازی برای این سطح از مدیریت محسوب میگردد؛ با این وصف کار پیوست فرهنگی، ساماندهی نسبت بین مدیریت راهبردی و مدیریت اجرایی کشور و ابزار پیوند بین این دو مدیریت، در حوزه فرهنگ است. با این توضیح، لایهها و ابعاد اقتصادی، فرهنگی و سیاسی کشور در یک فرآیند تدریجی بدون وجود پیوست فرهنگی قابلیت اجرا نخواهد داشت.
از این منظر، پیوست فرهنگی به عنوان یک ابزار مهم رصد و هدایت کلان فرهنگی کشور، یک فرصت واقعی برای جاری ساختن سیاستهای کلان فرهنگی در موضوعات و ابعاد مختلف و تحقق آرمان های نظام اسلامی در اختیار مدیریت کشور میگذارد و به عنوان ابزار کلیدی و راهگشا میتواند فرصت و زمینه ایجاد مصونیت فرهنگی و تقویت هویت ملی را در اختیار بگذارد و میتواند یک ابزار مهم و حیاتی در مدیریت تأثیرات و تأثرات بین فرهنگ و سایر ابعاد اجتماعی از قبیل سیاست و اقتصاد باشد.
سوم: از دیگر راهکارهای مهم در حوزه مدیریت فرهنگی کشور، «تهیه اسناد بالا دستی فرهنگی» میباشد. باید توجه داشت که پیوست فرهنگی یک ابزار است که بدون حضور نقشهها و سیاستهای بالادستی، کارآمدی چندانی نخواهد داشت. اسناد بالادستی، اسنادی هستند که به طور مستقیم و موثر، در تدوین پیوست فرهنگی هر بخش اعم از سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، ایفای نقش میکنند و عبارت اند از: «نقشه مهندسی فرهنگی کشور» و «برنامههای توسعه ۵ ساله و سالیانه کشور»، «نقشه جامعه علمی کشور»، «سند تحول بنبادین آموزش و پرورش» و «سند راهبردی علوم و فناوری شناختی»
۲ ـ راهبردها و راهکارها در حوزه متخصصین متفکرین نظام
یکم: «تولید فکر مورد نیاز نظام اسلامی توسط حوزه های علمیه» از اساسی ترین راهبردهای مطرح در حوزه متفکرین نظام است. حوزههای علمیه و عالمان بزرگوار شیعی همواره در طول تاریخ تشیع مرجع فکری و مرکز هدایت و سرپرستی جامعه شیعی بوده اند و به نیازهای جامعه پاسخ مناسب و شایسته را ارائه میداده اند؛ اما باید توجه داشت که انقلاب اسلامی یک بار دیگر دین را در کانون توجه جهان قرار داده و انتظار از دین را از سطح پاسخ گویی به نیازها و سوالهای فردی، به مقیاس جامعه پردازی و تمدن سازی ارتقاء داده است.
ملاحظه میشود که انقلاب اسلامی مأموریت حوزههای علمیه را تغییر داده است. امام راحل (ره) موضوع ولایت فقیه را در جهان مطرح کردند و تسری دادند و جهان را از حالت تک قطبی تمدن مادی غرب به عرصه ی رویارویی تمدن نوین اسلامی و تمدن غرب مبدل ساخته اند و این یک نقطه عطف در تاریخ حوزههای علمیه است. امروز حوزههای علمیه میبایست با توجه به رسالت و هدف انقلاب اسلامی عمل کنند و تبلیغ، آموزش و پژوهش حوزه را متناسب با تغییرات و نیازهای عصر حاضر و در مقیاس حکومت اسلامی و درگیری با توسعه و تمدن مادی غرب و شکستن هژمون و سلطه همه جانبه آن به خصوص در بعد ایدئولوژیک آن، ساماندهی و دنبال نمایند.
رسیدن به هدف «حوزه انقلابی» و مهد انقلاب، نیازمند اندیشه، تدبیر و برنامه ریزی دقیق است. اگر بخواهیم نظام اسلامی، همچنان اسلامی و انقلاب بماند، باید حوزههای علمیه، انقلابی بماند و اگر حوزه علمیه انقلابی نماند، نظام در خطر انحراف از انقلاب قرار خواهد گرفت.
حوزه انقلاب اسلامی باید عالمانه و به صورت فقهی و علمی و مستدل از ولایت فقیه و مواضع رهبری انقلاب دفاع کند و مطالبات حضرت امام و مقام معظم رهبری را به صورت جدی دنبال و پیگیری نماید. در این راستا، توجه به همه ابعاد نظام و جامعه، تفکر، رشد و تولید علم و تئوری سازی، مبارزه با انحرافات، توجه به همه نیازهای جامعه و پاسخگویی به آنها و به تعبیر حضرت امام(ره) در دست داشتن نبض تفکر آینده و تلاش برای تحقق و جریان یافتن دین در عینیت جامعه و تولید ابزارهای متناسب با آن از شاخصهای حوزه علمیه انقلابی و بالنده است.
با این اوصاف به نظر میرسد مهم ترین مسئله امروز حوزه که مهم ترین مطالبه حضرت امام و مقام معظم رهبری نیز میباشد، بالندگی روش اجتهاد شیعه و رسیدن به مرز پاسخ گویی به مسائل امروز ما میباشد. در واقع مهمترین مسئله، سرپرستی و حکومت به مفهوم جدید به معنای مسئله تکامل اجتماعی و سرپرستی تکامل اجتماعی است. اینکه نبض زمان در اختیار حوزهها باشد، چیزی فراتر از پاسخگویی به مسائل مستحدثه است و به رهبری حوادث اجتماعی در مقیاس مواجهه تمدنی و مسائل جهان مربوط میشود. امام (ره) مقیاس تصرف فقیه را رهبری حوادث برای تغییر موازنه قدرت در جهان میدانستند و پاسخ گویی به مسائل در این مقیاس، موضوع امروز فقه ما میباشد که فقه تکامل اجتماعی است؛ یعنی مدیریتی است که در آن نظامات اجتماعی تکامل پیدا میکنند.
تکامل ابزار استنباط و بالندگی در فقاهت و روش استنباط بر پایه سه اصل اساسی و معیارهای حجیت میباشد که عبارتند از: ۱ ـ اصل تعبد به وحی ۲ ـ اصل قاعده مند کردن این تعبد و ذوقی حرف نزدن از طرف دین ۳ ـ اصل به تفاهم اجتماعی رساندن آن قواعد که به نظر میرسد مسلماً هیچ فقیهی با توسعه علم اصول بر مدار این سه پایه حجیت، مخالف نیست، بلکه فقهای عظام، با ورود ذوقیات به مدار فقه و تحمیل آراء و اندیشههای حسی و لوازم تمدنی بر فقه مخالف هستند.
دوم: دومین نهادی که در حوزه متفکرین نظام میبایست برای مقابله علمی با این رویارویی گسترده فرهنگی و علمی، «تولید ابزارهای مورد نیاز اعم از تولید علم و معادلات کاربردی متناسب با نیازهای جامعه اسلامی» را بر عهده داشته باشد، «نهاد دانشگاه» است.
مسئله ای که در طی گذشت چهار دهه از عمر انقلاب اسلامی اثبات شده است، این است که مشکل اصلی ما مشکل نرم افزاری است و آسیب اصلی انقلاب، فقدان نرم افزارهای لازم و متناسب با توسعه و برنامه ریزی دینی است. بر اساس این نظریه، کارشناسی در حوزه علوم انسانی و با یک نگاه وسیع تر و عمیق تر در مجموعه علوم، حتی علوم پایه (علوم محض) در دو مدل اسلامی و غیر اسلامی قابلیت تحقق دارد و علاوه بر ضرورت تهذیب عالم، خود این علوم نیز باید تهذیب و پالایش شوند. این علوم «ابزار برنامه ریزی و اداره جامعه» هستند؛ در حقیقت، علم، حلقه پیوند بین فلسفه و ارزشها است و علم موجود، به ویژه علم تولید شده بعد از رنسانس، متکی به فلسفه حسی و اخلاق حسی است و اخلاق حسی، غایات و کارآمدی آن را ترسیم میکند و پیش فرضها و فرهنگ فلسفی خودش را از فلسفه حسی میگیرد، بنابراین برای اداره جامعه دینی، ناکارآمد و متعارض است. بر این اساس ما باید ادبیات جدید اداره خود را تولید کنیم و نرم افزار دینی و به تعبیری علم دینی خود را برای اداره و پیشبرد آرمانهای خود به دست آوریم.
در حال حاضر انقلاب اسلامی هنوز دگرگونی همه جانبه ای در عرصه فرهنگ تخصصی و علوم انسانی و اجتماعی و سایر بخشها صورت نداد و از همان ادبیات و فرمولهای علمی و فرهنگی موجود و عمدتاً مبتنی بر مفاهیم تمدن غرب برای اداره جامعه انقلابی استفاده میکند که همین امر تعارض و تناقض میان آرمانهای انقلاب با علوم و تئوریهای نظری و کاربردی غربی را موجب شده و شکاف نظری عمیق را در متن جامعه انقلابی پدید آورده است. (استاد میرباقری، تحول در علوم انسانی، چرا و چگونه) این چالش و تقابل هم جدی است و هم زمان طولانی لازم دارد. بر همین اساس حضرت امام (ره) میفرمایند، خروج از فرهنگ بد آموز غربی و نفوذ و جایگزین شدن فرهنگ آموزنده اسلامی ـ ملی و انقلاب فرهنگی در تمام زمینهها در سطح کشور، آن چنان محتاج تلاش و کوشش است که برای تحقق آن، سالیان باید زحمت کشید و با نفوذ عمیق و ریشه دار غرب مبارزه کرد. (صحيفه امام، ج ۱۹، ص ۱۱۰ ـ ۱۹/۹/۱۳۶۳.)
در این شرایط و با توجه آثار سوء اتکاء به علوم انسانی غربی ـ که در یادداشت پنجم برای سطوح و راهبردهای جنگ نرم فرهنگی به آن پرداخته شد ـ در فرآیند حرکت تکاملی انقلاب اسلامی و محدودیتهای معرفت شناختی و روش شناختی این علوم، باید نسبت به نوآوری، فرآوری و تحقیق جدی در مفاهیم، قواعد و چارچوبهای این علوم همت گماشت و با تکیه بر عقلانیت دین محور و بهره گیری از معارف کامل و جامع قرآن مجید و اهل بیت عصمت و طهارت (علیهم السلام) مبانی و مسائل علومی همچون اقتصاد، جامعه شناسی، علوم سیاسی، روان شناسی و در یک نگاه عمیق تر، تمامی حوزههای علم را از نو صورت بندی کرد.
سوم: اما سومین نهادی که در حوزه متخصصین و متفکرین نظام، متکفل طراحی و برنامه ریزی برای مقابله با جنگ نرم فرهنگی است، «اتاقهای فکر دستگاههای حاکمیت» است که موضوع فعالیت آن تولید نرم افزارها و الگوهای اداره مورد نیاز جامعه که مهم ترین آن «الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت» میباشد.
جریان یافتن اهداف و آرمانها و جهت گیریهای انقلاب اسلامی در عینیت جامعه و حضور علوم و معادلات اسلامی در برنامه ریزی و اداره جامعه، نیازمند نرم افزارها و الگوهای اداره در سطح عینی و اجرایی جامعه میباشد. ما هنوز متأسفانه نتوانسته ایم الگویی برای توسعه و پیشرفت همه جانبه کشور بر اساس مدل اسلامی و فرهنگ بومی و ایرانی خود طراحی کنیم. در همین راستا رهبر معظم انقلاب اسلامی، در سالهای اخیر به طراحی و ارائه الگوی اسلامی ـ ایرانی پیشرفت تأکید کرده اند و تا چنین الگویی در برابر الگوهای غربی و لیبرالی نداشته باشیم، از فعالیتهای پراکنده و بعضاً متعارض و خنثی کننده¬ی اثر یکدیگر، کاری ساخته نیست.
برای تحقق این هدف مهم، باید تحول بنیادین و اساسی در نگاه ما به مفهوم توسعه صورت گیرد و برای دستیابی به آرمانهای انقلاب، میبایست از مسیر عقلانیت دیگری عبور کرده و توسعه و پیشرفت دیگری را تعریف نماییم. از منظر دعوت انقلاب اسلامی، مفهوم نوینی به نام «پیشرفت الهی» بر پایه دین تعریف میشود که در مقابل پیشرفت و توسعه غیر الهی قرار دارد. این تعریف از پیشرفت بر اساس مکتب الهی، چشم اندازها، استراتژیها و سیاستهای حاکم بر پیشرفت را تغییر داده و محتوای فکری و برنامه فعالیت و سازمان کار را دستخوش دگرگونی میسازد که حاصل آن پیشرفت و تعالی و ابتهاج و آرامش و بستری برای معنویت و توسعه قرب الهی خواهد بود. ان شاء الله.
البته بسیار روشن است که برای تنظیم الگوی پیشرفت اسلامی ـ ایرانی توأم با عدالت و معنویت، ویژگیهای خاص جامعه شیعی و ایرانی مورد توجه قرار گیرد؛ یعنی از یک سو سند الگوی پیشرفت و تعالی اسلامی ـ ایرانی باید معطوف به فلسفه تاریخ شیعی؛ یعنی مبتنی بر اندیشه مهدویت تنظیم شود، زیرا جامعه شیعی زمانی به تکامل حقیقی خود میرسد که عصر ظهور را که عالی ترین مرتبه از تکامل جامعه شیعی است، درک کند و روشن است که با تکیه بر عقلانیت سکولار و الگوی توسعه مادی نمیتوان جامعه اسلامی را در مسیر صحیح مهدویت به پیش برد. از سوی دیگر این الگو میبایست بر اساس ویژگیهای خاص جامعه ایرانی، بومی سازی شود و به طور مثال، الگوی ترکیه، مالزی، کره و سنگاپور، مورد تقلید واقع نشود. البته نقشه راه و سازمان کار نیز بخش مهمی از کار است که باید مورد دقت واقع شود.
بدون تردید انقلاب اسلامی یک انقلاب فرهنگی و تکاملی است که جهت گیری، هدف گذاری و آرمانهای آن درست در نقطه مقابل جهان مادی و تمدنی مدرن است و در پی تحقق یک مدینه فاضله و آرمانشهر است. بدیهی است که دستیابی به این مهم ابزارها و عقلانیت خاص خود را میطلبد. مهم ترین آرمان انقلاب اسلامی که در راستای بسترسازی برای تحقق عصر ظهور میباشد، دستیابی به تمدن نوین اسلامی است که در فرآیند انقلاب اسلامی، نظام اسلامی، دولت اسلامی، کشور اسلامی و در نهایت تمدن اسلامی دست یافتنی است. لازمه حرکت درست در این مسیر عبور از عقلانیت مادی و دستیابی به یک عقلانیت ایمانی و تحقق الگوی پیشرفت و تعالی اسلامی ـ ایرانی در مقابل الگوهای توسعه مادی است.
بنابراین برنامههای توسعه کشور میبایست متناسب با مبانی، آرمان ها، افق و رسالت انقلاب اسلامی باشد و پیشرفت و تعالی مادی و معنوی همراه با عدالت و معنویت را دنبال نماید. از آنجا که هر برنامه ای بر اساس یک الگوی برنامه طراحی میگردد، حتماً میبایست برنامههای توسعه و پیشرفت کشور متناسب و برگرفته از الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت و هماهنگ با سند چشم انداز ایران در افق ۱۴۰۴ باشد. میتوان گفت با توجه به اینکه الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت در حال تدوین است، لذا برنامههای پیشرفت و توسعه کشور حتماً میبایست حداقل به صورت تخمینی بر اساس قدر متیقنهای این الگو و هماهنگ با حرکت کلی و آرمانهای انقلاب اسلامی باشد و استقلال سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و حرکت شتابنده علمی و فرهنگی کشور را لحاظ کند.
۳ ـ راهبردها و راهکارها در حوزه فعالین فرهنگی (جبهه فکری فرهنگی انقلاب اسلامی)
حوزه سوم درگیر در جنگ نرم فرهنگی، حوزه فعالین فرهنگی و در واقع جبهه گسترده فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی میباشد که وظیفه و راهبرد و راهکار اصلی آن «جبهه سازی»، «کار تشکیلاتی بر پایه اخلاق جمعی اسلامی» و «طراحی نقشه عملیاتی میدانی» میباشد.
یکم: مهمترین مأموریت فعالین فرهنگی انقلاب اسلامی، «جبهه سازی و تشکیل جبهه مردمی» و خارج کردن کار از شکل فردی و جزیره ای و تجمیع ظرفیتهای انسانی، فکری و مقدوراتی و هماهنگ عمل کردن اجزاء و نهادهای فرهنگی برای غلبه بر تهاجم همه جانبه و سازمان یافته دشمن در عرصه نبرد نرم است. جبهه فکری و فرهنگی، زنجیره ای از ظرفیتهای هم افزا و هماهنگ و مرتبط و دارای جهت گیری و راهبرد واحد و تحت راهبرد یک قرارگاه واحد است که در این صورت موثر واقع خواهد شد.
جبهه فرهنگی موظف است تا چتر گفتمان انقلابی را در کشور باز کند و با پیگیری شاخصههای انقلابی چون عدالت اجتماعی، استکبارستیزی، محرومیت زدایی، خدمات اجتماعی، دعوت به معنویت و نیز تبیین تاریخ و دستاوردها و بیان نقاط قوت و خدمات انقلاب، جای گفتمان انقلاب اسلامی را در دلهای مردم باز کند و عمق بخشد.
دوم: از دیگر وظایف بسیار مهم جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی، «تربیت نیروی انسانی و ساخت و پرورش انسان تراز انقلاب اسلامی» میباشد. از جمله اموری که در دهههای اخیر با رشد علوم انسانی در کانون توجه غرب قرار گرفته است، مهندسی انسانی و انسان سازی متناسب با آرمان های توسعه و جهانی سازی مادی است. در نقطه مقابل، انقلاب اسلامی با طرح ادعای دستیابی به تمدن اسلامی و جهانی سازی الهی و دعوت بشریت به رشد و تعالی معنوی و بسترسازی برای تحقق ظهور حضرت بقیه الله (ارواحنا فداه) در پی تربیت انسان با نقطه مختصات سازگار و همگون با این هدف و گسترش و ترویج حیا، اخلاق و فضایل اخلاقی است.
با توجه به نظام اهداف و آرمانهای بلند انقلاب اسلامی و ضرورت تربیت نیروی انسانی متناسب با آن، میتوان گفت انسان تراز انقلاب اسلامی، انسانی است که دارای اهداف و آرمانهای متعالی و دارای جهت گیری مشخص با نظام کفر و سلطه جهانی و همسو با آرمانهای انقلاب و اهل مجاهدت و تلاش و فداکاری برای تحقق آن آرمان ها و توسعه اقتدار اسلام میباشد.
با این وصف، در انسان تراز انقلاب اسلامی « تلازم صبر و بصیرت»، «جمع اخلاق و معنویت»، «پیگیری تعالی و کمال انسانی»، «تزکیه و تربیت اسلامی» و «جهت گیری و مجاهدت در راه آرمانهای متعالی» را در کنار یکدیگر شاهد هستیم.
در کنار این موارد، توجه به عقلانیت ایمانی و انقلابی، دارا بودن قدرت تحلیل جامع مسائل، احساس مسئولیت خودباوری، سازده زیستی و ایثار نیز دیگر شاخصههای انسان تراز انقلاب اسلامی میباشد. با این اوصاف و با توجه به اهمیت موضوع، یکی از مهم ترین مأموریتهای جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی، علاوه بر کار تشکیلاتی و تشکیل جبهه مردمی، اهتمام به این موضوع مهم و تلاش برای به دست آوردن الگوها و ابزارهای تحقق آن میباشد.
سوم: از دیگر وظایف و مأموریتهای بسیار مهم جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی در مقابله با تهاجم فرهنگی و جنگ نرم دشمن در حوزههای فکری و اندیشه ای، «تقویت اصول و مبانی و بنیه فکری و معرفت دینی مردم» و نقد و نقض اندیشههای التقاطی و الحادی متحجرانه در حوزه معارف دینی و انقلاب اسلامی و در مقابل، طرح و تبیین معارف و مفاهیم دینی صحیح و اندیشههای اسلام ناب و تفکیک آن از اندیشههای غلط و انحرافی در راستای ارتقاء فکری و فرهنگی جامعه و افزایش بصیرت بخشی عمومی میباشد.
بصیرتی همه جانبه که بتواند حق را از باطل تشخیص داده و انسان و جامعه را به شناخت، تصمیم، موضعگیری و رویارویی با صف و جبهه باطل در طول تاریخ برساند. تشکیل هیأتها و تشکلهای اندیشه ورز دینی و مجموعههای فکری و راه اندازی و تداوم دورهها و طرحهای علمی و فرهنگی (مانند طرح ولایت و والعصر) که بتواند مخاطب را تقویت و پشتیبانی فکری نماید از اقدامات لازم و مهم جبهه فکری انقلاب اسلامی در این راستا به شمار میرود.
چهارم: «ترویج و تقویت فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و تبدیل آن به فرهنگ عمومی و تزریق نشاط علمی به جامعه در راستای تقویت فکری مخاطبان» از دیگر مأموریتهای جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی است. اهمیت این مسئله آن چنان زیاد است که رهبر فرزانه انقلاب اسلامی رسیدن به اهداف و آرزوهای جامعه ایرانی را بدون نهادینه کردن فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و انس با کتاب ناممکن میدانند. (۲۶/۲/۷۴) معظم له ضمن توصیه جامعه به انس گرفتن با کتاب میفرماید: توقع من این است که کتاب و کتابخوانی را جدی بگیرند و از همه اوقات ضایع شونده خود مثلا در تاکسی، اتوبوس و یا موارد دیگر استفاده کنند و به مطالعه و کتابخوانی بپردازند. چرا که اگر مردم عادت کنند تا از اینگونه اوقات خود بخوبی برای مطالعه استفاده کنند، جامعه به پیش رفته و ترقی خواهد کرد. کشور ما در مسائل فرهنگی زمینه بسیار خوبی برای پیشرفت بیشتر دارد و تنها به مقداری همت و تدبیر و برنامهریزی احتیاج دارد . و مقداری هم خود مردم باید شوق و اشتیاق نشان دهند. (مقام معظم رهبری، ۲۲/۲/۱۳۷۵) بدیهی است که برای تحقق این هدف متعالی و رفع موانع آن و فراهمکردن زمینه و بستر لازم جهت ترویج و توسعهی فرهنگ مطالعه و کتابخوانی بایستی تلاشی همهجانبه با مشارکت و فعالیت نهادهای مختلف از جمله نهاد خانواده، نظام آموزشی و تربیتی، کتابخانهها وبالاتر از همه نظام حاکم صورت پذیرد.
پنجم: از دیگر راهبردها و مأموریتهای مهم دیگر جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی «آسیب شناسی سبک زندگی موجود و طراحی سبک زندگی اسلامی» میباشد. از نگاه مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) پیشرفت همه جانبه و تمدن سازی نوین اسلامی، از دو بخش ابزاری (صنعت، سیاست، اقتصاد، اقتدار سیاسی و نظامی، اعتبار بین المللی) و حقیقی (موضوعات سبک زندگی از قبیل سبک ازدواج، نوع مسکن، الگوی مصرف، نوع خوراک، نوع تفریحات و ...) تشکیل میشود. انقلاب اسلامی در بخش ابزاری پیشرفتهای زیادی داشته است ولی در بخش اصلی تمدن سازی؛ یعنی سبک زندگی، موفقیت چشم گیری نداشته و اگر انقلاب اسلامی در این بخش پیشرفت جدی نکند، نمیتواند رستگاری را برای ملت به ارمغان بیاورد و امنیت و آرامش روانی به ملت مسلمان ببخشد، چنانچه در غرب علیرغم پیشرفتهای ظاهری، امنیت روانی و رستگاری ایجاد نشده است. بنابراین ایشان توصیه میفرمایند که گفتمانی در علت یابی و آسیب شناسی سبک زندگی کنونی و راه علاج آنها به وجود آید و آرام آرام به سمت تحقق سبک زندگی اسلامی گام برداشته شود. تحقق سبک زندگی اسلامی و انقلابی بر مبنای رعایت اصول اسلامی، میتواند نقش مهمی در پیشرفت اهداف انقلاب که مهم ترین آن پی ریزی تمدن نوین اسلامی است، داشته باشد.
بنابراین انقلاب اسلامی باید به دنبال نوع دیگری از زیست اجتماعی برود که با مفاهیم قدسی، پرستش خدای متعال، درک از عوالم غیب و آمادگی برای سیر در عوالم بالاتر همراه باشد. آنچه که مأموریت اندیشمندان و محققین ما میباشد این است که امکان این زیست و زندگی جدید را فراهم کنند و الزامات یک سبک زندگی جدید را در چارچوب فرهنگ اسلام ایجاد و تولید نمایند.
ششم: یکی دیگر از مأموریتهای بسیار مهم جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی «حضور موثر در فضای مجازی و دستیابی به رسانه تراز انقلاب اسلامی و تقویت هنر دینی و متعالی» است.
در جنگ نرم فرهنگی، دنیای غرب برای بسط فرهنگ و اخلاق مادی خود از طریق ابزارهای گوناگون به ویژه هنر و رسانههای جمعی دست به یک سرمایه گذاری استثنایی زده است و با تشکیل امپراطوری رسانه ای، بی دینی و بی اخلاقی و تحریک به شهوت و دنیا و اباحه گری را در عالم اقامه میکند و به پذیرش اجتماعی میرساند.
امروز کارکرد اصلی رسانه در دنیای غرب، ایجاد بیم و امید و ایجاد اخلاق و زیبا شناسی مادی بر اساس تحریک شهوات و در نتیجه توسعه عصیان و استبکار است. (جلسه هشتم مبانی فقه حکومتی ۱۶/۱۲/؟) امپراطوری رسانه ای غرب امروز به وسیله رسانهها و فضای مجازی با دسته بندی و طبقه بندی خاص اطلاعات، تمایلات را کنترل کرده و بیم و امیدها را در متن جوامع دامن میزنند؛ در واقع به جای خبر رسانی و انتقال واقعیت، با بر هم زدن تناسبات و ایجاد ترکیب ویژه در اخبار و اطلاعات، ایجاد حادثه کرده و مدیریت قلوب و افکار را به دست میگیرند. در حقیقت باید توجه داشت که هنر و رسانه، امری خنثی نیست بلکه اقتضائات رسانه، فرهنگ جامعه را تغییر میدهد و علیه اسلام انگیزش جهانی ایجاد میکند.
حال با ترسیم وضعیت نبرد رسانه ای دنیای غرب با جهان اسلام و انقلاب اسلامی، مأموریت جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی واضح و مشخص میشود؛ دست اندرکاران فرهنگ و هنر و رسانه دینی و انقلاب وظیفه دارند تا در این درگیری، از نفوذ سکولاریسم رسانه ای جلوگیری به عمل آورند. در این رویارویی سنگین اصحاب هنر و رسانه انقلاب میبایست هم سو با سیاستهای رهبر معظم انقلاب و تقویت آن در راستای تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی، درگیری همه جانبه کفر و ایمان در همه ابعاد را موضوع کار خود قرار دهند و انگیزش جامعه خودی و جهانی را به سمت دستیابی به آرمانها و اهداف خود و زمینه سازی تحقق عصور ظهور سامان دهی نمایند و دنبال نمودن این آرمانها را از مسئولیت و مدیران جامعه همواره مطالبه نمایند.
نکته بسیار مهم در فعالیت هنری و رسانه ای جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی آن است که این فعالیتها باید به «امید افزایی و افزایش انگیزه و تعهد در جبهه داخلی» و «افشاگری و ایجاد یأس و ناامیدی در جبهه دشمن» منجر شود. رسانههای انقلاب باید با ارائه تحلیل کلان از میدان درگیری انقلاب و دنیای کفر و ترسیم دقیق ابعاد این درگیری و افشاگری نسبت به راهبردها و نقشههای دشمن، از فتوحات و دستاوردها و پیشرفت های جبهه خودی و در نقطه مقابل از شکست و آسیب و چالش و عقب نشینی دشمن گزارش صحیح و دقیق ارائه نمایند.
هفتم: «توسعه و ترویج فرهنگ زیارت و تسهیل بسترهای آن» نیز از مهم ترین راهبردهای جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی است.
در باب اهمیت فوق العاده این راهبرد استثنایی باید بیان داشت بر صاحبان اندیشه پوشیده نیست که اساس وحدت جامعه بر وحدت قلوب و تعلقات آن بر میگردد. زیارت یک سیر معنوی و یک سفر کامل الی الله است که موجب طهارت از شرک و نفس و عبور از دنیا به وادی توحید میشود. اما در بعد اجتماعی آن زیارت مبدأ شکل گیری جامعه مومنین حول محور امام علیه السلام است. امام، سرچشمه و محور سلوک و تعاطف و تراحم و محبت و عاطفه اجتماعی است که روابط جامعه مومنین حول این محبت و ولایت، شکل میگیرد و اصلاح و تهذیب میشود. در واقع زیارت یک نوع خاص از روابط را احیاء میکند و رشته پیوند و محبت را بین مومنین برقرار میسازد که حول آن باید جامعه پردازی شود.
در این بستر، خصلتهای قومی، قبیله ای و عشیره ای رنگ میبازد و همه تعلقات و عواطف بر مدار امام شکل میگیرد در حقیقت زیارت تمرین روابط اجتماعی جامعه موحدین و تبدیل آن به موضع گیری و صف بندی حول امام می باشد و یک جامعه و تمدن مومنانه بر این مدار درست میشود و این زیارت بستر شکل گیری تمدن دینی و انتقال فرهنگ جامعه دینی میگردد.
امروز زیارت اربعین یک زیارت جمعی است که توانسته است مرزها را برداشته و تمایزات عرب و عجم را از بین ببرد و همه را حول محبت سید الشهداء (ارواحنا فداه) و تبرّی نسبت به دشمنان حضرت، یک رنگ کند و تعامل جمعی بین جامعه مومنین را رقم زند و جلوه ای از جامعه ایمانی را به نمایش بگذارد که در آن ایثار و روحیه فداکاری و محبت و برادری موج میزند و اعتماد عمومی در آن رشد یافته و همه چیز بر مدار تقوی شکل میگیرد.
بر این اساس مأموریت مهم جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی با پشتیبانی نظام اسلامی و آحاد این جامعه ایمانی، این است که بسترهای این زیارت تسهیل و آسان گردد و برنامه ریزی اجتماعی جامعه مومنین با فضای زیارت هماهنگ و متناسب باشد. در این راستا زیارت اربعین میتواند بستری برای دستیابی به جامعه و تمدن ایمانی و احیای نوع دیگری از سبک زندگی باشد که ظرفیت تأثیرگذاری بر سایر امتها و جامعه جهانی را دارا میباشد. از این رو باید توجه داشت که از نگاه اقتصادی به زیارت پرهیز شود و در کنار زیارت و مشاهد شریفه، جلوههای توجه به دنیا و شهرهای تفریحی و توریستی را نباید رشد و رواج داد، چرا که شهر باید حول محور امام شکل بگیرد و حواشی شهر باید با متن آن هماهنگ و مکمل آن باشد.
و السلام.