در سال 1374 و پس از بازدید مقام معظم رهبری از نمایشگاه دستاوردهای حوزه علمیه قم، مطالبی را در مورد بایسته های پژوهشی حوزه علمیه و نقش فرهنگستان علوم اسلامی در این فرآیند بیان داشت که قسمت هایی از آن ارائه می گردد:
- تفاوت سه برخورد تطبيقي، تعميري و تأسيسي با تعيين «اصول نظام ولايت فقيه»
... به نظر ما آنچه كه در صدر وظائف حوزه ميگنجد، انجام تحقيقات متناسب در خصوص تعيين ريشه و اصول پايگاه «نظام ولايت فقيه» در دو بعد نظري و عملي است. البته با همين بحث هم ميتوان به سه صورت «تطبيقي يا تعميري يا تأسيسي» برخورد كرد. اما برخورد «تطبيقي» آن بدين شكل است كه حداقل در حكومت و سرپرستي بر غُيّب و قُصّر خلاصه شود و حداكثر در ايجاد نظم و اقامه حدود و قضاي الهي؛ اين ديدگاه همان چيزي است كه در رسالههاي عمليه و در قالب تطبيقي كه در فتواي مشهور صورت گرفته است، به خوبي به چشم ميخورد. ولي آنچه كه در عينيت وجود دارد غير از اين است؛ چرا كه حكومت موضوعاً براي
بخاطر اقتضاي تکنولوژی، اضطرار بعد از اضطرار، آن چنان بر شما مسلط ميشود كه مجبور به رها كردن مباني عقيدتي خود خواهيد شد، چرا كه اين سخت افزار با آن نرم افزاري كه شما ميخواهيد بر آن تحميل كنيد سرِ ناسازگاري دارد
حوزه تعريف نشده است. حكومت فعلي، يعني سرپرستي جريان توسعه و رشد و سرپرستي تكامل جامعه است كه نسبت به حاكميت بر منزلت و ارزشهاي اشياء (كه همان حاكميت بر مكان است) و بر پيدايش حوادث (كه همان حاكميت بر زمان است) مسئوليت دارد. با اين وصف اگر حكومت چنين است، لذا آن بحثي را كه آقايان نسبت به آن دارند خود به خود خروج موضوعي پيدا ميشود. این قطعاً با «تطبیق» سازگار نیست.
- نتيجه اوليه اعمال شيوه «تعمير فرهنگ» در جامعه
و اما اگر برخورد ما از پايگاه «تعمير» باشد، در واقع برخورد بسيار ناهنجاري با اين امر صورت گرفته است. يعني اگر قرار باشد كه ما توسعه در تكنيك، تكنولوژي و اقتصاد را از ديگران بگيريم، در حالي كه آنها «توسعه فرهنگي» به معناي ارتقاء تمايلات الهي مردم را نميپذيرند، قطعاً دچار ناهنجاري در رفتار خواهيم شد؛ چرا كه اصولاً حرص و حسد و به تبع آن نفرت، زيربناي حكومت مادي محسوب ميشوند كه به همين خاطر نميتوان انتظار پيدايش هماهنگي حقيقي را در امور داشت؛ لذا چنين ناهماهنگي حتماً تبديل به ناهنجاري ميشود. در بحث زيربناي مديريت (كه با برادر عزيزمان آقاي مهندس مرعشي قبل از سفر ايشان به ژاپن داشتيم) اين نكته را متذكر شدم كه وحدت تمايلات، تفاهم و تعاون اجتماعي جز بر پايه يكتا پرستي و اسلام ممكن نيست. ايشان نيز پس از سفر، مقالهاي را كه در واقع اعتراف يكي از فلاسفه آنجا بود با خود آورده بودند كه در آن آمده بود: «توسعه تكنولوژي، بدون توسعه آن چيزي كه از ديد افراد مذهبي به عنوان «رذائل» شمرده ميشود ممكن نيست»؛ يعني آن فرد ميخواست چنين القاء كند كه اينها اصلاً رذيلت بشمار نميروند! چرا كه اخلاق تكنولوژي چنين اقتضائاتي دارد. چه اينكه آن چيزي را هم كه ايشان به عنوان استثمار قلمداد ميكنند در واقع استثمار نيست، چرا كه تكنولوژي چنين چيزي را ميطلبد! و سپس گفته بود: «اصلاً آنها كه از استثمار و حرص (كه دقيقاً آن را با همين لفظ آورده بود) مذمت ميكنند چگونه ميتوانند متوقع توسعه تكنيك باشند، این چيزي را كه كارشناسان نظام و نزديكتر از ايشان،
مقام معظم رهبری كه ابصر به امور عيني هستند، امر به ضرورت «بالندگي» در رأس كارهاي تحقيقاتي فرموده و آن را هم به نوآوري در افقهاي نو و در قالب «فقاهت جديد» و نه فقه جديد تعريف كردند.
آقايان حوزوي قائلند كه ميتوان از همان ابزار براي توسعه اسلام استفاده كرد، در واقع توسط فلاسفه آن ديار انكار شده است. چرا كه ميگويند به همان صورت كه اخلاق را معنا ميكنيد بايد تكنولوژي متناسب با آن را هم ارائه دهيد؛ يعني اگر صحبت از اخلاق ديگري ميكنيد، بايد مشخص كنيد كه اين تكنولوژي را چگونه ميخواهيد تحويل دهيد؟! لذا مدعي هستند كه تكنولوژي، همان قدرت عيني است كه در اختيار هر كس كه باشد پيروز عرصه تاريخ خواهد بود و چون اخلاق شما با چنين ابزاري هماهنگ نيست، ناچار از كنار گذاشتن چنين اخلاقي هستيد.
هر چند كه او طبق مبناي خود اين ادعا را صحيح قلمداد ميكند، اما شما در عين حال ميخواهيد از پايگاه «تعمير» چنين بگوئيد كه ما اين ابزار را تا آنجا كه ممكن است بكار ميگيريم و نهايتاً با اصلاح بعضي از جوانب آن به استفاده صحيح از اين قدرت براي تحقق آرمانهاي خود در جامعه مبادرت ميكنيم! به قول معروف ميگويد: «دير و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد!» يعني ممكن است كه فرهنگ من چند روز ديرتر غلبه كند، اما حتماً عناوين ثانويه آن چنان بر شما هجوم ميآورند تا نهايتاً شما را در اين خط وارد كنند.
به تعبير ديگر بخاطر اقتضاي اين ابزار، اضطرار بعد از اضطرار، آن چنان بر شما مسلط ميشود كه مجبور به رها كردن مباني عقيدتي خود خواهيد شد، چرا كه اين سخت افزار با آن نرم افزاري كه شما ميخواهيد بر آن تحميل كنيد سرِ ناسازگاري دارد. مثلاً اگر اتومبيل را همان سخت افزار و قوانين راهنمائي و رانندگي را نرم افزار آن بگيريد، در مقیاس بزرگ آن، وقتي كه جلو می رود، آنگاه معلوم ميگردد كه اگر منافع عدهاي را به وسيله افرادي ديگر تأمين نكنند نميتوان از چنين اتومبيلي استفاده كرد. البته اگر يك مهره آن را ببريد (و به صورت انتزاعي برخورد كنيد) درك و پذيرش چنين واقعيتي بر شما مشكل خواهد بود. يعني چنين سؤال ميكنيد كه آيا واقعاً يك فرد متدين نميتواند از
بايد تمام مناسكي را كه باعث سازماندهي بشر، حول حب به دنيا و حرص نسبت به آن ميشود مورد نقد و نقض قرار داد
همين سخت افزار فعلي استفاده كند؟ بله اگر قرار باشد كه آن را در مقياس خرد لحاظ كنيد آن واقعيت نيز از شما مخفي خواهد ماند (نیاز به توضیحات بیشتر دارد که در اينجا به همين مقدار اكتفاء ميكنيم).
- توجه مقام معظم رهبري (مدّ ظلّه) به ضرورت تغيير
پس اگر تطبيق و تعمير فرهنگ نتوانستند راه به جائي ببرند، ناچار از تأسيس يك فرهنگ متناسب با آرمانهاي انقلاب هستيم كه در جميع شئون آن شاهد جريان «تعبد» باشيم؛ يعني قياس و پيشداوري حسي و عقلي در كار نباشد و دين خداوند در همه شئون حيات بشر و در افق وسيعتري جريان پيدا كند تا بتوان مدنيت، تمدن، شهرنشيني و نظام جديد را از آثار آن قرار داد. بحمدالله با تشريف فرمائي مقام معظم رهبري به شهر قم آن فشارهاي قبلي تا اندازه زيادي تخفيف پيدا كرد، چرا كه ايشان كه ابصر به امور عيني هستند، امر به ضرورت «بالندگي» در رأس كارهاي تحقيقاتي فرموده و آن را هم به نوآوري در افقهاي نو و در قالب «فقاهت جديد» و نه فقه جديد تعريف كردند. البته براي فقاهت مثال نيز آوردند كه در ابتداء فقه در چه اموري توسعه پيدا كرد و... اما نكته مهم تغيير «روش استدلال» بود و نه تغيير روش تطبيق.
پس كاملاً واضح است كه اين امر مورد دقت ايشان بوده است و كسي هم نميتواند آن را انكار كند. مثلاً در قسمتي از بياناتشان به ابداع «حكومت و ورود و تخصيص و تخصص» توسط مرحوم شيخ اشاره كردند كه همگي دال بر تأسيس اصول جديد داشت. لذا اميدواريم كه بتوانيم طبق اولويت بندي كه مقام رهبري فرمودند طرحي بزرگ را براي حوزه، مهندسي كنيم كه در آن كل پژوهشگاهها
اگر حرص سازماني، اصل نباشد مسلماً ميتوان منافع را براي كل جامعه حل كرد و نه صرفاً براي قشري خاص؛ در اين صورت ميتوان ارتقاء بهره وري هر گروهي را در منزلتي كه دارد شاهد بود.
بتوانند از فلسفه نظام ولايت تا احكام اين نظام، انجام وظيفه كنند؛ به عبارت ديگر در فلسفه تاريخ (كه با اين فلسفه، مسئله توسعه نيز تعريف ميشود) و نيز احكام متناسب با آن و معادلاتش كار كنند تا به عنوان اساسيترين كارهاي فرهنگي بتوانند رسالت خود را ايفاء كنند. چرا كه هم اهميت اين امور از فرمايش ايشان در بخش ضرورت تأسيس استفاده ميشود و هم محوريترين امري كه در معناي نيازمنديهاي جامعه وجود دارد چيزي جز اين امر نيست. يعني چون اساسيترين امر، در الهي بودن پايگاه حكومت ولايت فقيه است، لذا بايد عقلاً، نقلاً و حساً بتوان بگونهاي مسئله را تمام كرد كه منكرين، قدرت بيان هيچ استدلالي را نداشته باشند.
به تعبير ديگر به لحاظ عقلي بايد تمام مناسكي را كه باعث سازماندهي بشر، حول حب به دنيا و حرص نسبت به آن ميشود مورد نقد و نقض قرار داد. مثلاً ساختار دموكراسي در تمام اَشكال توسعه و نظام مديريتش بايد مورد نقد واقع شود هر چند كه ما چنين نقدي را ارائه نميدهيم، بلكه صرفاً در مهندسي طرح ميگوئيم در اين خانه از جدول و در اين قسمت بايد اينگونه كار كرد و اين موضوع و روش و به اين صورت كنار هم بگذاريد تا به هدف برسيد. يا مثلاً اگر قرار شد كه روي معناي «حاكميت» كار شود به آنها بگوئيم كه سرپرستي به معناي ولايت است و نه سلطه جائرانه كه در نظامهاي استكباري با تمام زرق و برقش شاهد چنين حاكميتي هستيم و بعضاً خود نيز بدان معترفند كه نميتوان تأمين منافع يك گروه توسط گروه ديگر را ناديده گرفت! يعني در آنجا عرض ميكنيم كه اگر حرص سازماني، اصل نباشد مسلماً ميتوان منافع را براي كل جامعه حل كرد و نه صرفاً براي قشري خاص؛ در اين صورت ميتوان ارتقاء بهره وري هر گروهي را در منزلتي كه دارد شاهد بود.
بنابراين اميدواريم كه بتوانيم براي كل پژوهشگاههاي موجود، مهندسي طرح را انجام دهيم تا هم در خدمت شوراي مديريت و هم مراكزي كه ميتوانند رسانه اي براي پژوهشها محسوب شوند قرار گيريم.