علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 1073
امکان‌سنجی تمدن‌سازی اسلامی
نگاهی به ارکان و ماهیت هندسه تمدن نوین اسلامی
حجت الاسلام دکتر مصطفی جمالی
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۹۷ ساعت ۱۵:۲۶
 
دستیابی به تمدن نوین اسلامی آرمان انقلاب اسلامی است و اولین گام در تحقق این آرمان عظیم، شناخت دقیق ماهیت، تناسبات و ارکان آن است.
 
 به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، حجت اسلام دکتر مصطفی جمالی، عضو هیات علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم، در یادداشتی به تبیین ماهیت، تناسبات و ارکان تمدن به عنوان مقدمه دستیابی به تمدن اسلامی پرداختند.


***



دستیابی به تمدن نوین اسلامی آرمان انقلاب اسلامی است و اولین گام در تحقق این آرمان عظیم، شناخت دقیق ماهیت، تناسبات و ارکان آن است.

۱ـ باطن هر تمدن، جریان اراده های اجتماعی حول اراده ای محوری و برتر است که تجسد آن، قالب های تمدنی را شکل می دهد و شاخصه تمدن نوین اسلامی نیز حاکمیت اراده توحیدی و جریان ولایت و تولی حول این محور در همه عرصه های حیات اجتماعی و تمدنی است. اینکه ائمه معصومین (ع) به عنوان مظاهر اراده توحیدی « ساسه العباد و ارکان البلاد» اند بدین معناست که بلد یا مدینه بر مدار امام شکل می گیرد و باطن مدینه جریان ولایت امام و تولی مومنین به ولایت اوست و تمامی ارزش های اجتماعی ظهور و بروز این جریان ولایت و تولی است. به دیگر سخن، برایند باور و عمل به مناسک مذهبی وانجام فعالیت های اجتماعی بر اساس جریان ولایت و تولی حول امام، شکل گیری تمدن است. براین اساس، به دلیل تمایز ولایت الهی از ولایت شیطانی، تمدن بر مدار ولایت و تولی نیز دو گونه خواهد بود که یکی (تمدن الهی) بر مدار جریان ولایت ولاة حق و بلد امین ظهور می یابد و دیگری (تمدن شیطانی) بر محور جریان ولاة باطل و قریه یا تمدن مادی شکل می گیرد.

۲ـ دو رکن اساسی تمدن یعنی سبک زندگی و زیرساخت سبک زندگی را می توان به مثابه نمونه ای ذکر کرد که در آن جریان ولایت و مدیریت اجتماعی ساری و جاری است. سبک زندگی «فردی، خانوادگی و اجتماعی» مبتنی بر الگوهای اسلامی و برگرفته از منابع دینی کاملا متمایز از سبک حیات مبتنی بر ایدئولوژ ی های غربی است. تغییر سبک زندگی کنونی مستلزم ارائه نظامی از الگوهای متعدد در عرصه های مختلف زندگی همچون الگوی پوشش ، الگوی خوراک ، الگوی شهرسازی و.... است.

«نظام تمایلات اجتماعی ، بینش ها و دانش ها ، محصولات» سه رکن اساسی هر تمدن می باشد که در این میان جایگاه تمایلات اجتماعی ـ تمدنی بسیار مهم می باشد چرا که نقطه عزیمت تمایز هر تمدن از تمدنی دیگر ، تغییر در تمایلات، عاطفه‏ها و زیباشناسی اجتماعی است. سپس متناسب با این تغییر ، عقلانیت تمدنی شکل گرفته و شبکه علوم و دانش های تمدن ساز تولید شده و بر اساس این علوم ، محصولات تمدنی تولید می شود .

۳ـ مهمترین گام در تحقق تمدن اسلامی، تغییر زیباشناسی اجتماعی و نظام تمایلات اجتماعی حول ایمان به خدا و تولی تام به رسول و اولیاء حق می باشد چرا که هسته اصلی امت اسلامی و ستون خیمه تمدن اسلامی تولی تام به جریان ولایت الهیه می باشد که این تولی از طریق تولی به اولیاء الهی شکل می گیرد و توحید امت هم جز از این طریق امکان نخواهد داشت . تنها در سایه تحقق این بُعد از تمدن است که فرهنگ ، معارف و مناسک اجتماعی و تمدنی معنا پیدا کرده و قابلیت تحقق پیدا می کند چرا که بدون تولی به امام نه تمدن و بلکه دین و مناسک دین هم بی معنا می باشد.این امام و تولی به امام است که اساس دین است « السلام علی الدین ماثور»( شیخ عباس قمی ، مفاتیح الجنان)

ذکر این نکته لازم است که تغییر تمایلات اجتماعی ، شیوه و روش های خاص خود را طلب می کند که در این راستا تولید هنر اسلامی ضرورت می یابد و می بایست از تمامی ظرفیت های جهان تشیع همچون حادثه عاشورا در تغییر عاطفه و زیباشناسی اجتماعی کمال بهره مندی را داشت.

۴ـ در بستر تغییر زیباشناسی اجتماعی ، امکان تولید اندیشه ها ، شبکه علوم و دانش های اسلامی فراهم خواهد شد. این اندیشه‏ها لایه‏های متعددی دارد که از یک نگاه می‏توان آن را به اندیشه‏های «بنیادی, راهبردی و کاربردی» تقسیم نمود که همین اندیشه‏ها، فرهنگ جامعه را شکل می‏دهند.

به تعبیر دیگر «مفاهیم، ساختارهای اجتماعی، الگوها و مدل‏های گوناگون» در عرصه‏های مختلف «سیاسی، فرهنگی ، اقتصادی» همة اینها رکن دوم و اساس یک تمدن را شکل می‏دهند که براساس آنها روابط اجتماعی و کنش‏ و واکنش‏های متقابل در سطوح خرد و کلان شکل می‏گیرد. نکته مهمی که در این باب باید بدان توجه نمود وابستگی تمامی ابعاد تمدن به یکدیگر می باشد . توجه به این ویژگی با توجه به پیچیدگی جامعه پردازی در عصر حاضر ضرورتی اجتناب ناپذیر می باشد.به عبارت دیگر هر تمدنی دارای نظامات اجتماعی متعددی می‏باشد که اساساً همین نظامات هستند که تمامیت یک تمدن را محقق می‏سازد مانند نظام‏های حقوقی، تربیتی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و دیگر نظامات کلان و خرده نظامات که به صورت هماهنگ تعیّن بخش می‏باشند.

بر این اساس در باب مهندسی تمدن اسلامی می بایست سه لایه از معارف و علوم مورد نیاز در تحقق این بُعد از تمدن اسلامی به صورت هماهنگ استنباط و تولید گردد.

الف) فقه تمدنی : اولین لایه استنباط فقه تمدنی می باشد . مراد از فقه تمدنی فقهی است که بتواند تمامی سازها تمدنی و نظامات اجتماعی را از دین اسلام استنباط کند همچون نظام اقتصادی ، نظام سیاسی ، نظام فرهنگی ، نظام قضائی و... آنچنانکه شهید صدر ضرورت استنباط این نظامات را تبیین نموده اند ؛ حتی بالاتر از این معنا فقه تمدنی ، فقهی است که علاوه بر ترسیم وضعیت مطلوب تمدنی و استنباط نظامات تمدنی بتواند معادله عام تغییر وضعیت موجود تمدنی را به وضعیت مطلوب تمدنی را عرضه کرده و طریق سرپرستی این تغییر را بیان کند . به عبارت دیگر فقه تمدنی فقه ولایت و سرپرستی جامعه در مقیاس تمدنی می باشد. البته پر واضح است که جهت استنباط چنین فقهی از منابع دین لازم است تحول و تکامل جدّی در شیوه و روش استنباط موجود در حوزه های علمیه صورت گیرد چرا که ظرفیت فقاهت موجود استنباط احکام فردی می باشد .

ب) شبکه علوم اسلامی : دومین لایه از اندیشه های تمدن ساز تولید علوم اسلامی می باشد علومی که از یک طرف مبتنی بر فقه تمدنی شکل گرفته باشد و از طرف دیگر کارآمدی بالائی در ایجاد تغییرجامعه به سمت تحقق تمدن اسلامی را داشته باشند و لذا می توان همین دو قید اسلامیت و کارآمدی در جهت تکامل بندگی را معیار صحت و حقانیت علوم اسلامی دانست.پر واضح است که تولید چنین شبکه علوم کارآمدی تنها در سایه مدیریت شبکه ای آموزش و پژوهش امکان پذیر است تا در سایه آن بتوان از تتمامی ظرفیت های جهان اسلام در راستای تحقق تمدن اسلامی بهره مند شد.

ج) الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت : سومین لایه از اندیشه های تمدن ساز دستیابی به الگوی ایرانی ـ اسلامی پیشرفت و الگوهای بخشی هماهنگ با الگوی مادر می باشد . الگوهائی که از یک طرف بر اساس فقه تمدنی و علوم اسلامی شکل گرفته اند و از طرف دیگر با محاسبه وضعیت عینی هر منطقه یا کشور می توانند نسخه خاص تغییر هماهنگ آن منطقه را بیان کند کاری را که هم اکنون الگوهای توسعه تمدن لیبرال ـ سرمایه داری برای کشور های اسلامی انجام می دهند و توسعه کشورهای آنان را در راستای توسعه اهداف خود در مقیاس جهانی مدیریت می کنند.

۵ـ نمود یک تمدن، در محصولات تمدنی است. محصولات تمدنی همواره مبتنی بر فرهنگ و اندیشه‏های خاصی شکل می‏گیرد ولذا خود حاصل فرهنگ و ارزش‏های خاصی هم می‏باشند و دقت در این معنا بسیار مهم است تا آنجا که بعضی، این محصولات را جزو ارکان فرهنگ بر شمرده‏اند.

البته در باب محصولات تمدنی باید به این نکته توجه نمود که محصولات تمدنی اعم از محصولات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی می‏باشد و اینگونه نیست که تنها محصولات به تکنولوژی معنا شود. اگر چه خود تکنولوژی هم در عصر حاضر حامل فرهنگ خاصی می‏باشد. به تعبیر دیگر علم و تکنولوژی و کلیه ساختارهای ناشی از تمدن مدرن هم به دلیل مبادی و مبانی ـ که محرک ایجاد و اختراع آنها بوده است ـ و هم به جهت شاکله و نوع کارکردهایشان، حامل گرایش‏ها و کشش‏های خاص خود هستند که با برخی از مبانی و اهداف فکری و اعتقادی، سازگاری بیشتری دارند تا برخی دیگر.

بنابراین در مهندسی تمدن اسلامی باید به این جنبه مهم توجه نمود که تسخیر طبیعت و ساخت ابزار و تکنولوژی هرگز بصورت خنثی صورت نمی گیرد. تصرف مومنانه در جهان طبیعت نه تنها به تخریب طبیعت و حیات انسانی منجر نمی شود بلکه در راستای آسایش و آرامش به خلق تکنولوژی پاک و بی ضرر ختم می شود. تکنولوژی دنیای امروز اگر چه در نگاه ظاهری آسایش و رفاه را برای بشر به ارمغان آورده است اما با کمی مطالعه میدانی و به اقرار بسیاری از اندیشمندان و دانشمندان غربی تکنولوژی دنیای مدرن در مجموع هم به تخریب طبیعت منجر شده است و هم ضررهای فراوانی به جسم و بدن انسانی وارد کرده است . هم اکنون مشکل دنیای امروز آلودگی های هوائی ، دریائی و زیست محیطی می باشد لذا می بینیم سخن از تکنولوژی سبز یا پاک در میان می باشد .

۶ـ سبک زندگی خروجی هر تمدن و تابلوی عینی هر تمدن می باشد و تمامی ارزش های تمدی در سبک زندگی متبلور می شود و به عبارتی دیگر هر تمدنی متناسب با زیرساخت‏های خود سبک زندگی خاصی را شکل می‏دهد.

سبک زندگی، هرچیزی است که متن و جوهره زندگی انسان را تشکیل می‏دهد. در واقع باید به نوعی آن را محصول همان فرهنگی دانست که مردم بر اساس آن زندگی می‏کنند. نظیر خانواده، آداب ورسوم ازدواج، نوع لباس، تفریحات، الگوی مصرف، کسب و کار و رفتارهای فردی و اجتماعی و هرچه که در اثر نگاه افراد به زندگی و تعریفشان از اهداف خود بوجود می‏آید.

در باب سبک زندگی باید به سه محور اساسی توجه نمود

اولاً : سبک زندگی انسانی دارای سه عرصه «فردی، خانوادگی و اجتماعی» می باشد که هر عرصه دارای آداب و مناسک خاصی می‏باشد. این سه عرصه سبک زندگی ارتباط و تاثیرگذاری مستقیمی بر یکدیگر دارند ولذا در طراحی الگوی سبک زندگی می بایست به ویژگی های هر عرصه و تاثیر و تاثر هر عرصه بر دیگری توجه تام و تمام نمود.

ثانیاً: در تبیین سبک زندگی اسلامی تنها نباید به توصیه های کلی در باب سبک زندگی اسلامی بسنده گردد به اینکه مثلاً تنها شاخص های اسلامی پوشش در اسلام طبق روایات و آیات بیان گردد بلکه لازم است الگوی سبک زندگی اسلامی طراحی و عرضه گردد مانند الگوی پوشش ، الگوی مصرف ، الگوی معاشرت و.... و در مجموع شبکه الگوهای هماهنگ طراحی و عرضه گردد.

ثالثاً: سبگ زندگی اسلامی بسیار متاثر از زیرساخت های تمدن اسلامی همچون ساختارها و برنامه های توسعه اجتماعی می باشند ولذا مثلاً نمی توان با الگوی اقتصاد سرمایه داری که مبتنی بر مصرف دائم التزاید انسان در راستای تلذذ حداکثری او از دنیا بنا نهاده شده است انتظار ایجاد فرهنگ قناعت در الگوی مصرف ویا فرهنگ ایثاردر جامعه داشته باشیم.

بر این اساس جهت نیل به تمدن اسلامی می بایست مبتنی بر ارزش های دینی و تغییر تمایلات بر اساس این ارزش ها ، فقه تمدنی استنباط ،علوم اسلامی و الگوهای اسلامی پیشرفت متناسب با شرایط زیست محیط هر نقطه از محیط تمدن اسلامی تولید گردد و در آخر محصولات تمدنی اعم از محصولات سیاسی، فرهنگی و اقتصادی، تولید شوند.
Share/Save/Bookmark