به مناسبت سیزدهمین سالگرد ارتحال؛
ولایت تاریخی امام معصوم(ع) از منظر علامه حسینی الهاشمی
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱۸ اسفند ۱۳۹۲ ساعت ۱۳:۴۹
«ولایت تاریخی» امام معصوم(ع) اصطلاح نو و بدیع استاد علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی(ره) برخاسته از عمق تفکرات این اندیشمند فرزانه است. در ادبیات دینی ما به ولایت تکوینی، ولایت تشریعی و ولایت اجتماعی امام معصوم(ع) تصریح شده اما به نظر استاد، ائمه(ع) علاوه بر اینها واجد ولایت تاریخی هم هستند.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، حجت الاسلام مصطفی جمالی عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلام قم بمناسبت سیزدهمین سالگرد ارتحال مؤسس فرهنگستان علوم اسلامی قم، استاد فقید علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی (ره) یادداشتی را به تحریر درآورده اند که در ادامه می آید:
۱- «ولایت تاریخی» امام معصوم(ع) اصطلاح نو و بدیع استاد علامه سید منیر الدین حسینی الهاشمی(ره) برخاسته از عمق تفکرات این اندیشمند فرزانه است. در ادبیات دینی ما به ولایت تکوینی، ولایت تشریعی و ولایت اجتماعی امام معصوم(ع) تصریح شده اما به نظر استاد، ائمه(ع) علاوه بر اینها واجد ولایت تاریخی هم هستند. ولایت تاریخی به معنای سرپرستی و هدایت کل جامعه بشری به سمت تکامل است.
۲ـ مشیت حضرت حق در عالم انسانی از طریق نظام ارادهها محقق میشود؛ چرا که عالم انسانی عالم تکلیف است و جریان رشد و غیّ در این عالم، جریانی اختیاری و البته در ذیل مشیت حضرت حق است. به عبارت دیگر اساس تکامل تاریخ به مشیت و اراده الهی بازگشت میکند؛ اما این جریان تکامل، یک جریان جبری مشخص و تنها متقوم به اراده حضرت حق نیست؛ بلکه اراده حضرت حق به این تعلق گرفته است که جریان تکامل تاریخ، محصول نظام ارادهها باشد و بالطبع در این نظام ارادهها، سطوحی از ارادهها مطرح است که هم عرض نیستند و هر یک جایگاه و سهم تأثیر خاصی در این تکامل دارند. از یک منظر میتوان سطوح ارادههای انسانی را ارادههای «فردی، اجتماعی و تاریخی» برشمرد.
- ارادههای فردی
ظهور مستقیم و اصلی اراده انسانی در تکامل خود فرد مطرح است و بر اساس همین جریان اراده است که تکلیف، طاعت و عصیان انسان شکل میگیرد؛ اما همین ارادههای تک تک انسانها، هم در تحقق طاعت و عصیان اجتماعی و هم در طاعت و عصیان تاریخی حضور دارد و دو مسیر بندگی و طغیان را شکل میدهند.
- اراده اجتماعی
سطح دیگری از ارادههای انسانی است که از تقوم ارادههای انسانی در یک جامعه شکل میگیرد و اراده بزرگ اجتماعی را درست میکند. در سایه همین اراده اجتماعی است که دو جامعه کفر و ایمان شکل میگیرند.
- اراده تاریخی
بالاترین سطح ارادههای انسانی، ارادهای است که مبدأ تقوم ارادههای اجتماعی در طول تاریخ است و در سایه این ارادههای تاریخی است که دو جریان تاریخی طاعت و عصیان قابلیت طرح پیدا میکنند. در این دو جریان تاریخی، جریان طاعت بر محور اراده انبیاء و اولیاء الهی شکل میگیرد و در مقابل محور معصیت و طغیان هم، اولیاء طاغوت و نار است. «الله ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفروا اولیائهم الطاغوت یخرجونهم من النور الی الظلمات اولئک اصحاب النار هم فیها خالدون» (بقره، ۲۵۷)
۳ـ ارادههای تاریخی در دو جبهه حق و باطل متقوم به یکدیگر و نظاممند میباشند. ارادههای انبیاء الهی متقوم به یکدیگر روی هم، جبهه تاریخی حق را شکل میدهند که محور آن ولایت و اراده نبی اکرم(ص) و ائمه نور(ع) میباشند. «نحن اصل کل خیر و من فروعنا کل بر»[۱] و در مقابل ولایت و ارادههای اولیاء، نار بر محوریت اراده شیطان و دشمنان الهی متقوم به یکدیگر جبهه کفر را شکل میدهند؛ «و عدونا اصل کلّ شر و من فروعهم کل قبیحٍ و فاحشه»[۲]. بنابراین جریان ولایت و هدایت حضرت حق، از طریق جریان ولایت ائمه نور(ع) در صحنه تاریخ بشری صورت میگیرد و این انسان است که متناسب با تولی و تسلیم اراده خود به این جریان تکامل، سهم تأثیری در تکامل تاریخ پیدا میکند و به همین جهت است که مسئولیت انسان معنیدار میشود.
۴ـ بر اساس آموزههای قرآنی و روایی شیعی، علاوه بر پایان خوش تاریخ، حرکت کلی جامعه بشری هم حرکتی تکاملی است و از سنن قطعی الهی در این حرکت تکاملی درگیری مدام دو جبهه حق و باطل در طول تاریخ است که از بستر این درگیری، جامعه و انسان به کمال میرسند؛ یعنی انسان در بستر جامعه و جامعه در بستر تاریخ رشد میکنند. بنابراین تاریخ همواره صحنه درگیری مستمر و ممتد جبهه حق و جبهه باطل است که در این درگیری چه در جبهه حق و چه در جبهه باطل، همه ارادهها یکسان، یکنواخت و هم عرض نیستند. بلکه در هر دو جبهه، بعضی از ارادهها، ارادههای محوری در کل تاریخ هستند و کل تاریخ را تحت تأثیر خود قرار میدهند.
در جبهه حق انبیاء و اولیاء الهی بر مدار ولایت ائمه نور(ع) را داریم که محور حق در طول تاریخاند و باقی ارادهها به اشتداد و قوت این ارادهها در مسیر بندگی قرار میگیرند. در جبهه مقابل هم ارادههایی وجود دارند که محور ولایت و سرپرستی جریان کفر در عالم هستند؛ همچنان که شیاطین به عنوان محور استکبار محسوب میشوند و حتی برخی شیاطین انسانی هم محور شرارت در طول تاریخ هستند. چنان که خدای متعال میفرماید: «و کذلک جعلنا لکل نبی عدواً لشیاطین الانس و الجن» [۳]
۵ـ حال در این درگیری مدام، باید به این نکته اساسی توجه نمود که محور کل در دو جبهه حق و باطل یکسان نیستند؛ بلکه در کل عالم خلقت و تاریخ، حتماً محور کل در جبهه عبودیت و حق بر محور کل در جبهه باطل، غلبه دارد و ارادههای منفی در نهایت، منحل در ارادههای مثبت میشوند؛ یعنی حرکتهای منفی آنها خود به اشتداد قرب عالم ختم میشوند و به تعبیر دیگر، استمرار و اشتداد جریان باطل خود عاملی جهت اضطرار و رشد جامعه ایمانی در درون میشود؛ ولی هرگز این اشتداد به غلبه ولایت باطل ختم نمیگردد.
راز این مطلب هم در این است که ولایت ائمه نور(ع) مجاری جریان ربوبیت حضرت حق هستند و اگر همه عالم مظهر ربوبیت حضرت حق باشد، پس همه هستی تحت ولایت ائمه نور(ع) و بر سبیل و مشیت آنان حرکت میکند و آنان متناسب با ظرفیت تولی عباد، عالم را قدم به قدم به سمت قرب حضرت حق پیش میبرند و اگر شیطنتی هم در سایه امداد تکوینی حضرت حق رخ میدهد(کلاً نمد هولاء و هولاء) منتجه آن، اشتداد تکامل جبهه حق میگردد. به عنوان مثال، جبهه باطل در برابر سید الشهداء(ع) صف آرایی کرده و شیطنت و گناه کرده و سیاهی خود را هم به اوج رسانده است؛ ولی آیا این شیطنت که در جبهه باطل صورت گرفته، منتهی به ظهور یک عبودیت بالاتر در جبهه حق نشده است؟ به عبارت دیگر در مقابل هر شیطنت در جبهه باطل، عبودیتی در جبهه ولی خدا اتفاق میافتد؛ مثلاً در همان لحظهای که سقیفه وارد میدان شده و مشغول معصیت عظیم است، یک عبودیت و اخلاص و سجودی هم از امیرالمؤمین(ع) در حال انجام است که مبدأ نورانیت همه ملک و ملکوت شده است. این سجده بر آن معصیت غالب است؛ ولو آنکه در جلوه دنیایی چنین پنداشته شود که آن معصیت غلبه میکند. اگر سجده امیرالمؤمنین(ع) در همان لحظه غالب نبود، شکست قطعی حضرت حق روی میداد. اگر ولی خدا را محور کل بدانیم و اساس درگیری را میان ولی خدا و اولیاء طاغوت ببینیم، حتماً جبهه حق در همه لحظات پیروز است و در متن خلقت نیز کمال واقع میشود.
[۱] ـ بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار، ج۲۴، ص: ۳۰۴
[۲] ـ همان
[۳] ـ (انعام/ ۱۱۲)