علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 1241
تحولات در ریاضیات؛ لازمه کارآمدسازی علوم انسانی - اسلامی
تاریخ انتشار : شنبه ۹ دی ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۰۸
 
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین سید مرتضی حسینی الهاشمی در نشست علمی به مناسبت بزرگداشت شهادت دانشمند، شهید محسن فخری زاده | 12 آذر 1402
 
بسم الله الرحمن الرحیم. الحمدلله رب العالمین و صل الله علی سیدنا و نبیینا محمد و آله الطیبیین الطاهرین المعصومین. اعوذبالله من الشیطان الرجیم و لاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.

شهید دکتر فخری زاده؛ جمع بین علم و عمل
صحبت کردن درباره انسان‌‌‌های بزرگ طبیعتاً با سیر و وسعت وجودی که دارند یک مقدار مشکل هست ولی آنچه به خاطر معاشرت چندین ساله با دکتر شهید فخری زاده حداقل بر اساس کثرت برخوردها و معاشرت‌هایی که با مدیران و چه با علمای جامعه در این عمر کوتاه خودم داشتم می‌توانم نقل کنم این است که احدی را جامع جمیع صفات ایشان غیر از مقام معظم رهبری سراغ ندارم. یکی یکی را نام می‌برم که آیا در مجموعه ای کسی را سراغ دارید یا نه؟ مدیران ما یا مدیر هستند یا عالم هستند. اگر خیلی عالم هستند مدیریت ایشان خیلی قاطع نیست و خیلی مدیر نیستند اساساً و اگر بالعکس مدیر قاطعی هستند خیلی از جنبه ‌‌‌علمی قوی نیستند. حالا احیاناً اگر عالم هستند عالمان ما یا معمولاً به مبانی و فلسفه مطالب و موضوعات توجه دارند یا به کاربرد آن. آن‌ها که با مبانی کار دارند این قدر در مبانی غرق می‌شوند که خیلی کار به کاربرد آن ندارد یا آن‌ها که کاربردی نگاه می‌کنند خیلی کار به مبانی و به ریشه‌ها ندارند. ایشان مدیری قاطع و مقتدر در اداره و به تعبیر مقام معظم رهبری دانشمند ممتاز و برجسته بودند. فرمودند که واقعاً در هر موضوعی که وارد می‌شد هم تا عمق مبانی و ریشه‌ها می‌آمد و به فلسفه توجه می‌کرد و هم از این طرف تا کاربرد عینی آن مورد دقت ایشان قرار می‌گرفت. بین مبانی و کاربردها مرتب رفت و برگشت می‌کرد.
این همه را ضمیمه کنید با تواضع فوق العاده به طوری که اگر شما در یک مجلسی احیاناً وارد می‌شدید خیلی نمی‌توانستید تشخیص بدهید که کدام یک از این‌ها ایشان هست و باز به همه این‌ها ضمیمه بفرمایید اخلاص فوق العاده ایشان را. ایشان کسی بود که در رسانه‌ها در داخل کشور شاید تا زمان شهادت برای مردم عادی جامعه یا حتی جمع فرهیختگان جامعه ناشناس بودند اما دشمن در سایت‌‌‌های خود می‌نوشت یکی از پنج مرد قدرتمند جهان و یکی از پانصد مرد قدرتمند جهان. دشمن ایشان را می‌شناخت و با این عظمت از ایشان یاد می‌کرد. آن مقداری که دشمن می‌شناخت بخش کوچکی از کارهای ایشان بود. مثلاً فرض کنید روی بحث هسته ای ایشان را می‌شناختند ولی فعالیت‌‌‌های علمی ‌ایشان بسیار فراتر از این بود. با همه این جلالت قدر علمی، ایشان به قدری مخلصانه عمل می‌کرد که اصلاً و ابدا دنبال هیچ آوازه و شهرت ‌‌‌علمی نبود حتی در حدی که بخواهد اسم او پای مطلبی بیاید.

صبر پژوهشی
باز یک نکته دیگر صبر پژوهشی ایشان و دقت ایشان بود که لازمه پژوهش استقامت و صبر داشتن است. لذا بر خلاف معمول مدیران که دنبال این هستند که اگر کاری می‌خواهد در زمان مدیریتشان شروع شود طوری باشد که بشود گزارش آن را آماده کرد که مثلا زمان مدیریت ما به ثمر رسید. اما ایشان اصلا دنبال این مسائل نبود و می‌دانست که کار پژوهشی کاری زمان بر و طولانی مدت است. یکی از جملات ایشان که تقریباً چند ماه قبل از شهادت اطرافیان ایشان به ما اصرار می‌کردند که زمان بدهید که کی کار شما تمام می‌شود. خیال می‌کردند که به نتیجه رساندن ریاضیات جدید مثل یک پروژه دانشگاهی است که ظرف یک مدت کوتاهی باید به نتیجه برسد. ایشان لبخندی زد و گفت که «این کار ممکن است که به عمر من و شما کفاف نکند ولی این کار باید انجام بگیرد.» ایشان با این دید به کار نگاه می‌کردند.
جلسه اولی که ما خدمت ایشان رسیدیم؛ نه من ایشان را می شناختم و نه ایشان من را و نه حتی مرحوم ابوی (علامه حسینی ره) و نه مرحوم پدربزرگ (آیت الله سید نورالدین حسین الهاشمی) را نمی‌شناختند. بحث‌ها را هم به نظرشان نرسانده بودند. ما یک ساعت خدمت ایشان بحث ریاضیات را وارد شدیم. این هم به دلیل سؤالی که ایشان کردند که شما چه کار دارید می‌کنید، گفتم که روی ریاضیات کار می‌کنم. ایشان جریان را پیگیر شد و ما حدود یک ساعت خدمت ایشان گفتیم و ایشان این یک ساعت را کامل گوش کرد و بعد از یک ساعت به افراد در جلسه که معاونت پژوهش و همچنین قائم مقام ایشان بود، رو به ایشان کردند و گفتند که تصویب شد و ابلاغ شد. حالا نحوه مدیریت را ببینید ما اصلاً حرفی ارائه نکرده بودیم، پروپوزالی بیاوریم و پروژه ای عنوان کنیم، نیرویی بخواهیم و مبلغی درخواست کنیم، فقط یک گزارش ‌‌‌علمی داده بودیم که بحث ریاضیات این طور باید تغییر کند. خیلی برای ما عجیب بود که چه چیزی تصویب شد و چه چیزی ابلاغ شد. آقایان خندیدند و گفتند که منظور آقای دکتر این است که کاری نداشته باشید شما بروید مشغول شوید و ما حمایت می‌کنیم. از آن لحظه تا زمان شهادت علاوه بر حمایت مادی، حمایت معنوی فوق العاده ای نسبت به کار داشتند. همچنین وقت گذاری فوق العاده نسبت به کار داشتند.
حمایت معنوی که می‌گویم هر کدام از این‌ها که من چند نمونه را فقط خدمت شما ذکر می‌کنم چه موتور جتی به تیم تحقیق کننده وصل می‌کند برای پیشرفت. بعد از مدتی که ما مشغول کار شده بودیم و کار را جلو می‌بردیم خدمت ایشان رسیدیم برای گزارش دادن پیشرف کار که پایان گزارش ایشان گفتند که من از اول می‌دانستم که این کار ریل گذاری صحیحی انجام شده است. باز یک مقدار جلوتر رفتیم جلسه ای بود شورای افراد مختلفی از متفکرین آنجا بودند پژوهشگران آنجا بحث را ارائه کردیم. اسفندماه بود که چهار هفته پشت سر هم بحث ما طول کشید و هر هفته دو ساعت بحث را ارائه می‌کردیم. ایشان یک جلسه خندیدند که آقای حسینی این دوستان می‌دانند که من در اسفندماه این قدر سرم شلوغ است که فرصت سر خاراندن ندارم ولی این قدر این بحث را مهم می‌دانم که هر چهار هفته مقید هستم از اول تا آخر جلسه بیایم شرکت کنم و بحث را ببینم. در مجموعه تحت حمایت ایشان یعنی الساجده‌لله کتاب‌‌‌های مختلفی در آمده است که یکی از آنها کتاب تحول در ریاضیات است. بدون اطلاع ما نمایشگاهی از کلیه کارها و پروژه‌هایی که زیر نظر ایشان داشت انجام می‌شد ترتیب داده شده بود و به معرض دید ایشان گذاشته بودند. ما آنجا حاضر نبودیم و بعدا قائم مقام ایشان گفتند که آقای دکتر فخری زاده تمام نمایشگاه را بررسی کردند و بعد به من رو کردند که «آقای کریمی‌ تمام این‌ها یک طرف و بحث ریاضیاتی که حسینی می‌گوید یک طرف. این قابل مقایسه با این‌ها نیست.» گذشت بعد از مدتی جلسه ای خدمت ایشان رفتیم گزارش بدهیم. وقتی که گزارش من از پیشرفت کار تمام شد. ایشان لبخندی زد و یک حکایت گفتند. «زمانی روستایی اطراف دماوند خشکسالی شد و تمام چشمه‌ها و قنات‌ها خشک شد. یک سرهنگی آمد و گفت اینجای کوه را بشکافید اینجا که آب است. گفتند خشکسالی است و آبی نیست. گفت بروید بشکافید. رفتند کندند و گفتند هر چه کندیم اینجا آب نیست. ما که می‌گوییم اینجا خشکسالی است. این فرد گفت که من با دو چشم خودم می‌بینم که از اینجا آب سرازیر می‌شود اینجا را بروید بشکافید. رفتند شکافتند از آنجا چشمه ای سرازیر شد که سالیان سال است که آن روستا از این آب سیراب است. بعد گفتند که من با دو چشم خودم می‌بینم که این راه به نتیجه می‌رسد.» با این نوع برخورد ایشان طبیعتاً ما هم تمام همت و تمام وقت خود را گذاشتیم که کار را به جلو ببریم. الحمدلله رب العالمین به فضل و عنایت خدای متعال که این از خلوص ایشان و از همت و از نفس خالصانه ایشان و دعای خیر ایشان بوده است نه از ما.

قابل فهم بودن بحث به دلیل خاستگاه عینی مباحث
دورترین نقطه به ذهن مردم برای اینکه جهت داری بخواهد اثبات شود شاید بحث ریاضی باشد. بحث‌‌‌های فرهنگستان که سخت است و فلسفه هم که سخت است و ریاضیات هم که سخت است در این صورت فلسفه ریاضی فرهنگستان را هیچ کسی نباید بفهمد ولی واقعاً به امداد الهی و با خلوص نیتی که ایشان وارد کار شد و پشتوانه کار قرار گرفت بحث‌هایی تولید شد که احدی نگفت نمی‌فهمم و مبهم است یا این‌ها چه حرف‌هایی است، فارسی است ولی نمی‌فهمیم. احدی چنین حرفی را نزد. در حالی که بحث از فیلسوفان علم گرفته تا اساتید برجسته ریاضیات و اساتید مختلف حوزه و دانشگاه حتی کسانی که ریاضیات بلد نبودند تا دانشجویانی که تازه ریاضیات خوانده بودند تا طلابی که مثلاً بحث ریاضی ندیده بودند تا فیلسوفان حوزه و افراد مختلف به ایشان ارائه شده است. هیچکدام اینکه بگویند بحث گنگ است یا مبهم است رخ نداد. یک علت این بود که در سایه خلوص نیت ایشان و به امداد الهی ما همان راهی را که مرحوم ابوی برایشان اتفاق افتاده را پی گرفتیم. ایشان اول کار نیامده بود به مبانی برسد بلکه اول کار دنبال این بودند که راه پیاده سازی اسلام در عینیت را به دست آورند. این هم در پی فرمایشات حضرت امام ره در درس نجف بود که بنا به فرمایش امام ره برای ایشان سؤال بوده است که کجا کار مشکل هست و کجای اسلام به دست نیامده است که برویم به دست بیاوریم1. بعد از مدتی ایشان متوجه اقتصاد می‌شوند. در آن زمان ـ الان هم همین طور است ولی آنزمان پررنگ تر بوده که ـ اقتصاد نقطه ای بوده که وصل به عینیت جامعه می شود به پیاده شدن اسلام در جامعه شود. طبیعی است که نباید ابتدای کار در مبانی برویم بلکه اول باید با مردم و جامعه و حتی قشر فرهیخته در رابطه با عینیت صحبت کرد و نشان داد که اشکال در کجا است. در ابتدا دنبال تولید فلسفه، ریاضیات و ‌‌‌علوم دیگر نیستم. حالا اگر این اشکال را می‌خواهیم برطرف کنیم ‌‌‌علمی که می‌خواهد پاسخگو باشد علوم انسانی است. علوم انسانی را بعضی قبول ندارند که باید عوض شود و بیشتر روی آسیبی که در جامعه رخ می‌دهد متمرکز هستند که با ایشان باید در عینیت وارد بحث شد. ولی اگر بگوییم نیازمند تحول علوم انسانی است بسیاری از مراکز به این مطلب می‌پردازند و ما تنها نیستیم. اما نکته این است که اگر بتوانید به دستگاه محاسباتی متصل شوید می‌توانیم سطح تفکر جامعه را یک قدم از اینکه فقط صرفاً به علوم انسانی بخواهند بپردازند بالا ببرید. دستگاه محاسباتی هم طبیعتاً دو بخش دارد هم بخش کیفی دارد و هم بخش کمی. بخش کیفی می‌شود روش و منطق. بخش کیفی، ریاضیات است. اگر به پذیرش رسید که ریاضیات، تحول لازم دارد آن وقت می‌توانیم بگوییم که لازمه این تحول، تغییر فلسفه این علوم هست. ما همین راه را جلو رفتیم و همین باعث شد که تا حد زیادی ـ نمی‌خواهم بگویم همه قبول کردند ـ همه اذعان به گویا بودن بحث کردند. آن چیزی که ما در بحث ریاضیات از مرحوم استاد علامه حسینی ره یاد گرفته بودیم و به عنوان مبانی کار دستمایه کار ما بود باعث شد که توانستیم یک قدم جلو بیاییم. وقتی می گوییم ریاضیات باید تغییر کند تغییر به معنای توسیع آن است نه به معنی نسخ؛ مانند انقلاب کوپرنیکی در کیهان شناسی. لازمه این توسیع این است که بتوانید مبانی و مفاهیم پایه ریاضیات جدیدی را پی ریزی کنید؛ یعنی باید بتوانید مفاهیم پایه جدیدی در هندسه و نظریه اعداد جدید تحویل بدهید. تا قبل از تحولات ریاضیات جدید، شما اعداد حقیقی، اعداد طبیعی، حسابی، صحیح نسبی و گویا و گنگ را داشتید که این مجموعه را اعداد حقیقی می‌گفتند. این ظرفیتی برای محاسبات ایجاد می‌کند که در طول تاریخ ایجاد شده است. اما اگر به این بسنده می‌کردید هیچ کدام از وسایل الکترومغناطیس را نمی‌توانستید بسازید. چون تا قبل از این شما فقط یا رسانا یا نارسانای جریان الکتریکی داشتید. وقتی می‌خواهید وسائل الکترونیکی تولید کنید به ماده ای نیاز است به نام نیمه رسانا. یعنی اگر این طرف جریان الکتریکی قرار بگیرد آن طرف دریافت کنید ولی بالعکس این عمل انجام نگیرد. این نیاز به یک دستگاه محاسباتی دیگری دارد. در دستگاه اعداد حقیقی نمی‌توانید این محاسبه را انجام بدهید لذا نظریه ای به نام اعداد مختلط پایه گذاری می‌کنید که اعداد آن دو بخشی است یک بخش حقیقی است و یک بخشی موهومی. چرا موهومی می گویند؟ چون در دستگاه اعداد حقیقی زیر رادیکال هیچ وقت نمی‌تواند منفی باشد ولی در اعداد مختلط قسمت دوم جزئی است که ضریبی از √(-۱) قرار می‌گیرد و این در مباحث الکترونیک جواب می‌دهد. این را که خدمت شهید فخری زاده عرض کردم ایشان فرمودند که دقیقاً در مکانیک کوانتوم هم با محاسبه جزء موهومی‌ می‌توانیم جلو برویم و این مطلب را تأیید کردند.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱. مضمون فرمایش حضرت امام این بود که فضلای جوان برای بعد از پیروزی و استقرار حکومت اسلامی بر اساس دین فکر کنند.

ضرورت تحول در ریاضیات متناسب با امور جامعه اسلامی
وقتی لازمه تحول در فیزیک تحول در دستگاه محاسباتی بود به این معنا که توسیع پیدا کند تا بتواند مسائل جدید را محاسبه کند متناظر با این زمانی می‌توانید محاسبات امور مربوط به جامعه ‌‌‌اسلامی را دقیق و درست انجام دهید که توسیع در ریاضیات در دستگاه محاسباتی انجام بدهید. کلیه علوم از جمله تصمیم گیری‌‌‌های کلان اجتماعی اگر بخواهد ناظر به عالم عینیت باشد چون در عالم عینیت شما کیف بدون کمّ ندارید برای حرکت از یک نقطه به نقطه دیگر باید کمیت آن را هم بدانید. یعنی باید معادله انتقال تحویل دهید. هم اکنون هم در علوم غربی معادله انتقال را تحویل می‌دهند. مثلاً درباره تصمیم گیری در مذاکرات بین آمریکا و شوروی سابق برای پیمان محدودیت موشک‌‌‌های بالستیک مثل پیمان سالت دو آیا این صرفا یک مذاکره عادی و امضای قرارداد است؟ خیر، قبل از آن کارشناسان می‌نشینند و محاسبات ریاضی انجام می‌دهند. محاسباتی انجام می‌دهند که تصمیم گیران را به این برسانند که قرارداد باید امضا شود و این فقط در یک قرارداد هم نیست و تمام مذاکراتی که انجام می‌گیرد این وجود دارد. با همین محاسبه بررسی می‌کنند و به این نتیجه می‌رسند که کودتای مخملی و انقلاب مخملی در کشورهای جمهوری‌‌‌های شوروی و بلوک شرق راه بیندازند و آن را از هم بپاشانند و نتیجه هم می‌گیرند. کما اینکه در مذاکرات‌ها هم نتیجه می‌گیرند به بازی برد برد انجام می‌دهند هم شوروی در پیمان سالت دو به نتیجه می‌رسد و برنده می‌شود هم آمریکا. این محاسبات را برای ما هم انجام می‌دهند. به وسیله نفوذ محاسباتی که در اذهان کارشناسان ما به این شکل که این را برایشان علم تجلی دادند و اینکه روش ‌‌‌علمی این است. محاسبات ‌‌‌علمی این جوری انجام می‌گیرد. این را باور کردند و متخصصین ما نیز محاسبات خود را همین‌طور انجام می‌دهند که البته به شکست می‌انجامد. مثلاً می‌گویند که می‌خواهیم بازی برد برد کنیم؛ می‌خواهیم با امریکا مذاکره کنیم و تحریم‌ها برداشته شود و رفاه برای جامعه بیاید و چرخ سانتریفیوژها بچرخد و چرخ کارخانه‌ها هم بچرخد. مردم اینها را گزاره‌‌‌های کیفی می‌بینند اما با کمی دقت متوجه حرف‌‌‌های ریاضی آن هم می‌شوید. بازی برد برد شکلی از نظریه بازی‌‌‌ها (گیم تئوری) است که خودش شاخه‌ای از ریاضیات کاربردی است. این نظریه نشان می‌دهد که در شرایطی که کنشگران عرصه سیاست و اقتصاد می‌خواهند تصمیم بگیرند در خلأ نیستند و وقتی که تصمیم می‌گیرند رقبایشان هم تصمیم می‌گیرند. پس چه کنیم که هر کدام به منافع خود برسند و نتیجه برد برد باشد. آیا این یک نظریه پیش پا افتاده است؟ خیر، این نظریه ای است که بعداز جنگ جهانی تا الان هفده دانشمند روی آن جایزه نوبل گرفتند (نه جایزه صلح و ادبیات که به هر ضد انقلابی می‌دهند.) و دانشگاه‌‌‌های معتبر دنیا روی آن دوره دکترا و پسادکترا دارند. اما اگر این قدر معتبر است چرا در ایران جواب آن بازی که به نام برد برد باشد وقتی برمی‌گردند خود آن‌ها که امضا کردند می‌گویند باخت برد؛ می‌گویند خسران مطلق و تقریباً هیچ به دست نیاوردیم. آقای سیف رئیس بانک مرکزی پشت تریبون این را گفت. زیرا همان گونه که شما با اعداد حقیقی نمی‌توانستید دستگاه‌‌‌های الکترونیکی بسازید دستگاه محاسباتی ریاضی که برای جامعه کفار ـ جامعه ای که به ایمان الهی معتقد نیست و تحت ولایت الهیه نیست ـ جواب می‌دهد برای جامعه ای که انقلاب کرده و خواسته تحت ولایت الهیه قرار بگیرد جواب نمی‌دهد. و اگر جواب نمی‌دهد شما باید یک دستگاه محاسباتی دیگری بسازید.

نظریه اعداد طاق‌دار مصداقی از تحول مفهوم عدد
از همین جا اولین چیزی که شروع می‌شود این است که نظریه اعداد جدیدی باید تحویل بدهید. چه طور آن‌ها برای ساخت وسایل الکترونیکی مجبور شدند که اعداد مختلط بسازند، شما برای محاسبات تصمیم گیران جامعه دینی مجبور هستید که «نظریه اعداد طاق‌دار» را بسازید. اعداد طاق دار اعدادی است که خودش به تنهایی معنا نمی‌دهد بلکه عددی است که میزان تأثیر آن زمانی روشن می‌شود که شما معین کنید که ذیل چه کاری است و ولایت آن در چیست و تولی آن در چه حد است و تصرف آن چگونه است. این منجر به محاسباتی می شود که یک مسئول می تواند در تصمیم گیری نقطه زنی کند. اگر این خوب برای جامعه تبیین شود و نشان داده شود که ضعف محاسباتی باعث شکست‌‌‌های چندین ساله جامعه دینی بوده است به این گونه که مدیران جامعه وقتی می‌خواستند تصمیم بگیرند به فرامین امامین جامعه در مقابل مدیریت ‌‌‌علمی اتهام مدیریت شعاری می‌زدند که می گفتند «ما جامعه را طبق محاسبات ‌‌‌علمی به جلو می‌بریم، دست از شعار بکشید و جام زهر بنوشید و بگذارید که ما جامعه را ‌‌‌علمی اداره کنیم.» منظور ایشان از ‌‌‌علمی اداره کردن این بود که محاسبات آن باید ‌‌‌علمی باشد. اما محاسبات ‌‌‌علمی چه طوری است؟ امثال نظریه گیم تئوری و نحوه محاسبه آنها به ما دیکته می‌کند که باید قطعنامه ۵۹۸ را امضاء کنیم. این محاسبات به ما دیکته می‌کند که باید برویم مذاکره مستقیم کنیم و برجام را امضا کنیم. این محاسبات به ما دیکته می‌کند که نباید ناو آمریکایی را بزنیم. این‌ها همه حاصل دستگاه محاسباتی است که آن‌ها را به عنوان علم برای جامعه متخصصین ما جلوه دادند. اگر این را ‌‌‌علمی دیدیم دیگر فرامین مقام معظم رهبری و مرحوم حضرت امام را شعار تلقی می‌کنیم. اما اگر روشن شد که نه اینکه شما می‌گویید ‌‌‌علمی نیست باید سراغ محاسبات دیگری برویم. چرا؟ چون همین جور که اعداد حقیقی در حیطه الکترومغناطیس و کوانتوم جواب نمی‌داد و مجبور بودید که بروید دستگاه محاسباتی دیگری اختراع کنید تا بتوانید محاسباتی که انجام می‌دهید درست باشد و بتواند این تکنولوژی‌‌‌های روز را بسازید، پس اگر بخواهید جامعه دینی را اداره کنید این دستگاه محاسباتی جواب نمی‌دهد و نیازمند محاسبات دیگری هستید. این به معنای این نیست که ریاضیات کلاً دور ریخته شود کما اینکه ریاضیات جدید که آمده است باعث نشده است که شما نسبت به محاسبات روزمره خود ریاضیات قدیم را کنار بگذارید. اگر می‌خواهید اینجا را سنگفرش کنید با همان ریاضیات اقلیدوسی محاسبات را انجام می‌دهید و نمی‌آیید انتگرال بگیرید و سطح زیر منحنی را محاسبه کنید. ولی اگر ابزار دقیق می‌خواهید بسازید برای محاسبه دقیقه، نیاز به ریاضیات جدید دارید. صحبت ما هم این است که برای محاسبات عادی جامعه همان ریاضیات قدیم خوب است. حتی برای ساخت ابزار متعارف صنعتی لازم همین ریاضیات موجود خوب است ولی اگر برای محاسبات تصمیم گیری‌‌‌های کلان اقتصادی، اجتماعی، سیاسی جامعه دینی می‌خواهید نقطه زنی کنید این دستگاه‌های محاسباتی جواب نمی‌دهد. باید دستگاه محاسباتی دیگری بیاورید. این چسباندنی نیست که بگویید پارامتری دیگر هم مثل ایمان اضافه می‌کنیم. در دستگاه ریاضیات قدیم یک پارامتر دیگری به نام حرکت به آن نچسبانید بلکه اعداد جدیدی را پایه گذاشتید و هندسه و ریاضیات جدیدی را تحویل دادید. یعنی عدد دیگر آن عدد نیست. آن موقع عدد شما تک بود و الان زوج مرتب یا در شکل کامل آن سه گانه مرتب است. آن موقع صفحه رهای اقلیدسی بود الان صفحه جهت دکارتی است. آن موقع خط شما خط ترسیمی ‌بود الان خط شما خط معادله ای است. پس اگر این تغییرات در مفاهیم پایه باعث شد که بر اساس آن ریاضیات برداری و آنالیز توابع مختلف را پایه گذاری کنند اینجا هم چسباندنی نیست و باید تحول در مفهوم عدد و سایر مفاهیم پایه رخ دهد. چون به برخی از دوستان که این بحث را می‌گفتم می گفتند یک پارامتر هم به معادلات اضافه می‌کنیم به نام ایمان. گفتم این چسباندنی نیست؛ این باید در ذات عدد ـ همان طور که آن‌ها در ذات عدد حرکت را آوردند ـ بیاید. دیفرانسیل و انتگرال با عدد عادی که حرکت را در آن چسبانده باشید نمی‌تواند جور باشد. بلکه باید مفهوم عدد را از عدد تکی در بیاورید و به یک زوج مرتب تبدیل کنید تا نشان دهید که به صورت طول و عرض ربطی دارد تغییر می‌کند. تا وقتی که عدد را تکی می‌بینید و به ذات آن نگاه می‌کنید مثل نقطه ای است که به ذات آن نگاه می‌کنید نه طول دارد و نه عرض و نه ارتفاع و نه می‌توانید پیشرفتی برای آن ببینید. اگر در عدد بخواهید ایمان بالله را بیاورید، ایمان به معاد را بیاورید، توحید را بیاورید، نبوت را بیاورید باید یک عدد جدیدی تعریف کنید. در این صورت باید عدد طاق دار را تعریف کنید. مثلا وقتی می گویید ۲۸ می‌گویم ذیل چه طاقی است و ولایت آن در چه درجه ای است و تولی آن چه شکلی است و تصرف آن چه شکلی است که من بفهمم که قدرت اثر این در عالم خارج چه قدر است. ممکن است که این به اندازه دو تا واحد اثر داشته باشد و ممکن است که به اندازه ۶۴ واحد اثر داشته باشد. این بسته به این است که شما به من بگویید که این تشکیل یافته از چه ولایت، تولی و تصرفی است. اما آیا این کافی است؟ خیر. این را دقت کنید: شما اگر بنویسید ۴ که تشکیل شده باشد از دو ضربدر دو ضربدر یک، نقطه اثر آن در عالم خارج با چهاری که تشکیل شده باشد از چهار ضربدر یک ضربدر یک متفاوت است. در ریاضیات بحثی است در تجزیه اعداد به اعداد اول، اعداد را می‌شکاندیم تا جایی که برود به عدد اول برسیم که غیر از به خودش و یک قابل تقسیم نباشد ولی خیلی ترتیب آن مهم نبود اگر می‌شکاندیم به سه و دو و شش می‌شکاندیم فرقی نمی‌کرد که می‌گفتیم سه ضربدر دو یا بگوییم دو ضربدر سه. اما اینجا مهم است. اگر چهار است دقیقاً شکست آن یعنی تجزیه به ولایت، تولی و تصرف آن و ترتیب این‌ها میزان اثرگذاری این عدد در عالم خارج را معین می‌کند. آن وقت باید بتوانید محاسباتی که برای آن می‌نویسید و جمع و ضرب آن و تقسیم آن و تفریق آن به گونه ای متمایز با اعمال ریاضی موجود باشد. این منجر به این می‌شود که در محاسبات خود دقیقاً بتوانید نقطه زنی کنید. یعنی بتوانید قبل از رفتن برای مذاکره، محاسبات را بنویسید و نشان آقایان بدهید که طبق محاسبات ‌‌‌علمی دارید می‌روید باخت برد انجام بدهید. اگر محاسبات ‌‌‌علمی جلوی ایشان گذاشتید طبیعی است که هیچ کسی نمی‌خواهد خود را بدنام تاریخ کند که بگوید که من می‌دانستم می‌بازم می‌خواستم بروم برای کشور ورشکستگی بیاورم. ولی وقتی که این دستگاه محاسباتی را نداشته باشید شما صرفا شعار می‌دهید.

امتداد بخشی فلسفه اسلامی
این بحث علاوه بر پایه‌‌‌های ریاضی که به مفاهیم پایه ریاضیات می‌رساند ناظر به مبنای فلسفی هست که چگونه باید فلسفه ‌‌‌اسلامی را امتداد بخشی اجتماعی کنیم. حضرت آقا فرمودند که امتداد بخشی حکمت متعالیه خیلی از بزرگان خیال کردند که باید بروند اصل‌ها را بردارند بگردند دنبال اینکه ببینند فلسفه اقتصاد، فلسفه سیاست و فلسفه جامعه شناسی در آن به وجود می‌آید یا نه. تلاش‌هایی هم کردند و بعد هم مجبور شدند بگویند که از این چیزی در نمی‌آید. در حالی که حضرت آقا می‌فرمایند که «امتداد بخشی اجتماعی حکمت صدرایی» و امتداد بخشی یعنی توسیع. اگر چیزی را می‌خواهید امتداد بدهید باید بزرگتر کنید که این به معنی تحول است اما نه تحول ناسخ، بلکه تحول توسیعی فلسفه است. تحول توسیعی چون تحول است ممکن است که مبنا عوض شود یعنی حتماً تحول است و نگرش روشی عوض شود و مفاهیم پایه عوض شود اما امتداد آن باشد. با این تفسیر فلسفه نظام ولایت امتداد بخش فلسفه حکمت متعالیه است. امتداد بخش اجتماعی حکمت متعالیه است اما ما هیچ وقت خود را امتداد بخش کانت، دکارت، هگل و امثال آن نمی‌دانیم. چون آن‌ها هیچ کدام نمی‌خواستند پرستش خداوند را تئوری پردازی کنند اما جناب ملاصدرا می‌خواسته که پرستش خداوند را تئوری پردازی کند و خیلی هم موفق شده است. لذا تا قبل از انقلاب ‌‌‌اسلامی توانستند علمای ما عقاید نظری افراد را با همین هدایت کنند و سرپرستی کنند. بعد از انقلاب زمانی که شما می‌خواهید این را امتداد بخشی اجتماعی کنید نیاز هست که توسیع دهید. این توسیع اصلاً و ابدا نمی‌چسبد به اینکه شما بخواهید بگویید که برچسب زده شود که شما امتداد بخش هگل هستید امتداد بخش کارت هستید و دکارت هستید و امثال آن چرا؟ چون هیچ کدام از آن‌ها نمی‌خواستند قواعد پرستش خداوند را در امور چه ذهنی و چه عینی تئوری پردازی کنند ولی جناب ملاصدرا این را کار خواسته است بکند پس ما امتداد او هستیم نه امتداد دیگران. این تا مبانی فلسفی هم پیش می‌آید اما هیچ ضرری نسبت به اینکه بخواهد بگوید من فلسفه دیگری هستم ندارد بلکه ادامه آن هست. در این راستا کتاب‌‌‌های مختلفی نوشته شد هم کتاب بحث ریاضیات و هم چند کتاب دیگر مثل «تنگه احد معاصر» و بحث «حلقه مفقوده علوم انسانی» که این و دو تا کتاب دیگر در رابطه با آسیب شناسی عینیت اول نوشته شد که نشان داده شود که اول مشکل جامعه چه هست و چگونه می‌شود این مشکل را جلو برد. بعد آمدیم مبانی را یکی یکی شروع به مدون کنیم که از جمله دوستان عزیز ما حاج آقای خاکی و حاج آقای طاهری و برخی دیگر از دوستان ما بحث فلسفه حرکت ‌‌‌اسلامی را مدون کردند و فلسفه نظام ولایت را مقایسه کردند در سه بخش «نسبت بین وحدت و کثرت» و «نسبت بین و زمان و مکان» و «نسبت بین اختیار و آگاهی» و نسبت بین آن و فلسفه مشاء و فلسفه اشراق و فلسفه حکمت متعالیه و این را به چاپ رساندیم. بعد از آن باز تحقیقات ادامه پیدا کرد. این وسط مهم ترین فاجعه ای که رخ داد هوشیاری دشمن نسبت به نقش شهید عزیز ما شهید فخری زاده بود که ایشان را از جامعه ‌‌‌اسلامی گرفتند و واقعاً پشتوانه ‌‌‌علمی و اجرایی قوی ای از کشور دریغ شد.

و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته.

جهت دسترسی به صوت، میتوانید آن را از فایل ضمیمه در انتهای مطلب دانلود نمایید.
Share/Save/Bookmark