علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 447
گفتگو با حجت الاسلام والمسلمین عبدالعلی رضایی
ضرورت ها و راه کارهای فعالیت تشکیلاتی در حوزه علمیه
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۲۹ فروردين ۱۳۹۲ ساعت ۱۲:۳۶
 
نشریه خط در شماره اخیر خود در گفت و گوئی با حجت الاسلام والمسلمین عبدالعلی رضائی؛ معاون پژوهشی فرهنگستان علوم اسلامی به بررسی ضرورت های کار جمعی و تشکیلاتی در حوزه های علمیه و چگونگی نهادینه کردن آن پرداخته است که تقدیم خوانندگان محترم می گردد.
 
خط: ضرورت های کار گروهی در زندگی فردی و اجتماعی طلاب، کدامند؟
موضوع مهمی است. کار تشکیلاتی کردن در فضای علمی یعنی چه؟ ابعادش چیست؟ مکانیزم هایش چیست؟ چالش ها، تهدیدها و فرصت های آن کدام است؟ چگونه می توان این دغدغه ها را تبدیل به فرهنگ، سیاست و راهبرد کرد تا از آن طریق در فضای قانون گذاری و مدل سازی وارد شود و مسائل متعدد و مهم دیگری که در این موضوع مطرح است.

ما واقعاً یک راه طولانی در پیش داریم. تشیع در ملت و جامعه ما قانونیت و محوریت پیدا کرده است. بزرگ ترین کاری که می توان گفت ملت ایران انجام داده است، تغییر مشی سیاسی، فرهنگ و اقتصادی بر پایه یک مکتب برتر است. تغییر جهتی متناسب با تکامل تاریخ است. اینجا دیگر تک تک آدم ها را مقایسه نمی کنیم، بلکه آن فرآیند کلی که اتفاق افتاده و به اینجا رسیده، منظور است.

تاریخ را که ورق می زنیم، روشن است که سعی داشته اند تشیع را همیشه یا حذف فیزیکی کنند و یا به انزوا بکشانند. به نحوی از حضور جدی تشیع در امر اراده جهان (چه در مقیاس جهانی و چه منطقه ای) جلوگیری کنند. هنوز هم آن سناریو وجود دارد. سناریوی خاورمیانه بزرگ، سناریوی دهکده جهانی. به این سناریوها که نگاه می کنید، می بینید غیر از ایران، کشورهای دیگر کاملاً همراه هستند.

یک مقابله جدید دارد شکل می گیرد که بُعد اصلی آن، بُعد فرهنگی است. یک جنگ تمام عیار است. کأنّه جنگ خاموش (مانند جنگ سرد). اگر این رویارویی را به رسمیت شمردیم، در این رویارویی بنا دارند فرهنگ ما را به زمین بزنند. فرهنگ خود را اثبات و شعارهای ما را نفی کنند. مثلاً فرهنگ اسلامی را یک فرهنگ خشن، تروریستی، واپس گرا و فرهنگ غرب را مقابل این ها معرفی می کنند. پروژه جهانی سازی تصمیم دارد ملت ها را با تمام اعتقادات، درون خود هضم کند و به تعبیر دیگر فرهنگ مسلط، فرهنگ آمریکایی شود و ما به عنوان خرده فرهنگ های این فرهنگ باشیم.

جریان حق از ما مدل اسلامی می خواهد. سبک زندگی بر پایه دین را می خواهد. امروز حوزه علمیه به دلیل ارتباط وسیعش با دین و دینداری و به عنوان اصلی ترین قطب نظام مقدس جمهوری اسلامی، مواجه با این تقاضا است. در این صورت نگاه مان به ضرورت کار جمعی روشن تر می شود.

دشمن به شدت سازمان دهی شده و با یک تفکر تشکیلاتی در تمامی ابعادش، از خانه تا حاکمیت را هماهنگ سازی می کند. می داند چگونه جبهه ها را
دشمن به شدت سازمان دهی شده و با یک تفکر تشکیلاتی در تمامی ابعادش، از خانه تا حاکمیت را هماهنگ سازی می کند. ما نمی توانیم مقابل یک لشکر سازماندهی شده، عناصر جدا جدا داشته باشیم.
آرایش بدهد که هر کدام سهمی از ضربه زدن به جناح مقابل داشته باشند. یک لشکر مکانیزه تمام عیار. در لشکر دشمن، فرماندهی، نیروهای دیده بانی، نظام پشتیبان و مخابرات و ... وجود دارند که همه حول یک محور واحد و هدف واحد فعالیت می کنند. ما نمی توانیم مقابل یک لشکر سازماندهی شده، عناصر جدا جدا داشته باشیم.

شما در یک عالَم بدون رقیب نیستید. بلکه یک رقیب کاملاً مستکبر و اهل شبیخون زدن دارید که در تخریب افکار و نظام اسلامی، هیچگونه مسامحه ای به خرج نمی دهد. شما باید به مانند او از این طرف، سازمان و تشکیلاتی داشته باشید. ابزار مناسب سازمانی در فعالیت های علمی تولیده کرده و به کار بگیرید. ظرفیت این کار، بالقوه در این مکتب فکری (تشیع) وجود دارد. ولی به فعلیت رساندن آن گام هایی نیاز است.

در این فضا چنان چه بخواهیم مقابله کنیم و بلکه بالاتر، زمینه ساز و بسترساز حکومت جهانی حضرت مهدی (عج) باشیم، یک مناسباتی می خواهد. آن مناسبات ایجاب می کند بازنگری جدی در حرکت های گذشته داشته باشیم. یعنی چه؟ زمانی ما صاحب حکومت نبودیم. در برابر شبهاتی که به دین وارد می شد، همان ظرفیت علمای گذشته که عمل می کردند، کفایت می کرد. چون مقابله جدی مثل امروز با اسلام و تشیع وجود نداشت. اگر دیروز یک شبهه در اقصی نقاط دنیا مطرح می شد، یک یا دو سال طول می کشید که خبرش برسد و عالِم هم، تا جواب می داد، سه یا چهار سال طول می کشید تا تهیه و ارسال شود. سرعت شبهه وارد کردن و جواب دادن، با هم تناسب داشت.

ولی امروز می بینیم ابزارهایی تولید کرده اند که شبهه در یک لحظه فرستاده می شود و در اقصی نقاط جهان پخش می شود که اگر جواب مناسب را ندهید، باخته اید. امروز کسانی که از دین می خواهند دفاع کنند، مقابل یک هجمه تمام عیار قرار دارند. ساختار هجمه (غیر از محتوای هجمه)، ساختاری به غایت پیچیده و تشکیلاتی سازمان شده است. از این طرف، ما به دلیل مشکلات تاریخی که داشتیم از حرکت های سازماندهی شده نوعاً در قالب یک حاکمیت باید صورت گیرد. والا یک یک حرکت بولشویکی زیرزمینی می شود که قبلاً هم وجود داشت. کارآمدی آن برای تخریب خود بود، ولی برای اثبات، حرکت بولشویکی جواب نمی دهد.

برای رسیدن به تکامل گرایی دینی، باید به دنبال تحقق تکامل جامع باشیم. یعنی صرف اینکه آمده ایم حکومت را ارتقاء داده ایم و از شکل پادشاهی به شکل مردم سالاری دین درآورده ایم، کافی نیست. باید ببینیم حکومتی که امروز وارث آن هستیم، روی چه پایه هایی استوار بوده و حکومتی که می خواهیم ایجاد کنیم، روی چه پایه هایی استوار است.

خط: رویکرد حوزه علمیه را در پرداخت به این مسئله چه قدر موفق می دانید؟
حوزه علمیه با منش قبلی اش که پرورش فردی بود، هم محتوا (شامل اخلاق، فقه، فلسفه) فردی بود و هم شیوه ها، نمی تواند در مقابله ای که بیان شد، امید به پیروزی داشته باشد. سه بخش را در حوزه به عنوان بخش های اصلی می شناسیم: «پژوهش، آموزش و تبلیغ». پژوهش به عنوان مرکزیت کار حوزه است. پژوهش اگر بخواهد به شکل فردی صورت بگیرد، مثل کسی است که با شکل فردی بخواهد با لشکری بجنگد؛ چه قدر می تواند مقاومت کند؟

مرکز مدیریت سعی اش بر این است که بخواهد یک کار تشکیلاتی
حرکت های سازماندهی شده نوعاً در قالب یک حاکمیت باید صورت گیرد. والا یک یک حرکت بولشویکی زیرزمینی می شود که قبلاً هم وجود داشت. کارآمدی آن برای تخریب خود بود، ولی برای اثبات، حرکت بولشویکی جواب نمی دهد.
را به راه بیاندازند، ولی موفق نبوده است؛ چون مجسمه سازمان را دارد. خصوصیت این مجسمه این است که تحرک ندارد، ثابت است، ولو اینکه یک کل است. ارتباط ارگانیک بین اجزاء وجود ندارد.

ما یک مدیریت داریم که قبلاً نداشتیم، ولی این یک بُعد کار است که شامل مدیریت در سطح کلان، تهیه راهبرد و قانون گذاری مناسب و دستورالعمل هاست.

بخشی هم نظام نیازمندی هاست. وقتی نظام نیازمندی ها می گوییم، یعنی نیازمند بریده از هم نیستند. یک نیاز جهانی، نیاز منطقه ای، نیاز ملی و یک نیاز محلی در مقابل ماست. نظام پشتیبانی می خواهیم؛ که هم محتوای مناسب را برای آن نیازها تولید کند و هم نیروی انسانی که می خواهد پیام رسان حوزه ها باشد را تربیت کند.

وقتی تصمیم به کار سازمانی گرفتیم یا باید تشکیلات متناسب خود را تولید کنیم و یا تشکیلاتی را کپی برداری کرده و بیاوریم. در این ۳۰ سال گذشته بیشتر شاهد گرته برداری از سازمان و عمل سازمانی هستیم.

اگر وضعیت کارآمدی طلاب را ارزیابی کنیم، می بینیم تنها عاملی که سبب شده از عمق طلبه ها کم شده و بیشتر به کارها سطحی کشیده شوند، وجود یک ساختار مناسب و وارداتی بوده است. ساختار گذشته چه بود، این بود که یک مدرسه را در اختیار یک عالم ربانی قرار می دادند. از نقطه شروع و ورود طلبه، دست طلبه در دست او بود و گا به گام با او حرکت می کرد. برای او همسر می گرفت و باز هم در کنار آن زندگی مشترک، مواظب بود دچار انحراف و اشکال نشود. آن مکانیزم برای آن زمان جواب می داد، چون مقیاسش کوچک بود. ولی الان استقبال نسبت به نظام طلبگی در مقیاس منطقه ای و جهانی کشیده شده. حالا به جای پذیرش ده نفر، بیست هزار نفر در سال رسمی و غیررسمی جذب حوزه می شوند. آن روش ها دیگر کارآمدی لازم را ندارند. متناسب با ظرفیت و شرایط قدیم، خوب عمل کرده است.

خط: کار جمعی چگونه می تواند وارد فرهنگ و زندگی طلاب شود؟
برای تحقق این امر سه کار باید صورت گیرد: اول فرهنگ سازی؛ تا فرهنگ حرکت رو به جلو داشته باشید. امروز در حوزه، مقابله پنهانی با حرکت سازمانی و حرکت سازماندهی شده وجود دارد. مکانیزم هایی که برای آموزش، پژوهش و تبلیغ دارید، همان مکانیزم های سنتی است. امروز رضایت مندی جامعه از حوزه به عنوان نهاد که پرچم دین داری را عَلم کرده است، متناسب با ظرفیت های تکاملی که در جامعه شکل می گیرد، نیست، لذا از خیلی جهات کت و شلواری ها دارند جای منبرها را می گیرند.

بنا به نقل، هفتصد مرکز پژوهشی در انگلستان در مورد اسلام کار می کنند. بخش عمده ای از این مراکز با هم مرتبط هستند. امروز چیزی حدود سیصد مرکز پژوهشی در قم داریم که اصلاً همدیگر را نمی شناسند و ارتباط علمی با هم ندارند، درون مراکز هم که می روید، می بینید تقسیمات، تشکیلاتی نیست. حداکثر یک جمعی دور هم جمع شده و یک تقسیم ساده انجام شده است. نه این که همه اینها در یک نقشه جامع دیده شود.

کار تشکیلاتی، عقبه پژوهشی می خواهد. یک نمونه برای شما بگویم. نظام آموزش ما یک نظام حفظ محور است. یعنی بر حافظه تکیه می کند. در صورتی که ناکارآمدی این روش روشن است. لذا آموزش کاربردی چه در دانشگاه ها و چه در حوزه های ما معنا ندارد حل یک مسئله به صورت کارگاهی جایی ندارد. در کارگاه چه عملیاتی صورت می گیرد؟ چه مزیتی نسبت به تدریس یک طرفه دارد؟ در آن جا فضای مشارکتی در
سعی مرکز مدیریت بر این است که یک کار تشکیلاتی را به راه بیندازند، ولی موفق نبوده است؛ چون مجسمه سازمان را دارد. خصوصیت این مجسمه این است که تحرک ندارد، ثابت است، ولو اینکه یک کل است. ارتباط ارگانیک بین اجزاء وجود ندارد.
آموزش شکل می گیرد. هرچه فضای مشارکت بالاتر بود، قدرت یادگیری در شخص زیاد می شود و توانمندی و تسلط بر موضوع پیدا می کند.

ما مکانیزم های نوبتی می خواهیم که در آن ها شاهد رفتار سازمان دهی شده باشیم. اما الان پژوهش در حوزه، موضوع و روش تحقیق و تدوین پژوهش، به صورت فردی متداول است.

پس ما احتیاج به فرهنگ سازی داریم که ابتدا زمینه و بستر کار سازمانی را در بخش های مختلف حوزه ایجاد کند. مثل نظام تبلیغ دنیای غرب که طوری شما را با یک کالا آشنا و بمباران تبلیغاتی می کند که ناخداگاه وقتی به فروشگاه می روید، در ذهن شما محصول تبلیغ شده، جا افتاده و آن را می خرید. محصولی که در سبد مصرف شما نبود.

پس فرهنگ سازی، ظرفیت سازی و ایجاد زیرساخت های مناسب است؛ باید ساختار مناسب کار سازمانی تشکیل شود. امروز طلاب محصولات زیادی دارند، ولی بر چه پایه ای کنترل می شود؟ در لایه موضوع تحقیق، موضوع باید مورد نیاز و به روز باشد. باید یک مرکز به نام بانک اطلاعات در اختیار داشته باشید، نه بانک بایگانی. بانک اطلاعات به روز، مثل انسانی است که خود در او جریان دارد. بانک های اطلاعاتی در غرب، شبانه رو باز هستند. اگر بخواهیم پژوهش سازمانی کنیم، باید اجزاء آن را بشناسیم و زیرساخت هایش را ایجاد کنیم. نظامی از روش ها و موضوعات را نیاز داریم که کار بانک است. من به عنوان محقق وقتی به بانک رجوع می کنم، اعلام می کند الان برای نظام جمهوری اسلامی، این ده موضوع، موضوع اصلی است. نه این که امروز مثلاً از چند کتاب علامه عسکری قسمت هایی گزینش شده و کنار هم قرار گرفته و شده یک کتاب جدید! این تحقیق جدید نیست.

گام سوم مفهوم سازی متناسب با فرهنگ کار سازمانی است. نگاه فردگرایانه، انتزاعی و بریده بریده نمی تواند تحقیقات در یک واقعیت سیّال را جواب دهد. باید نظامی از مفاهیم مورد نیاز جامعه حوزوی مان تولید کنیم تا سراغ نسخه هایی رقیب نروند. وقتی طلبه می بیند مفاهیم مستنبط از وحی و کارآمد در تحلیل متن وجود ندارد، با روش هرمنوتیک و انحرافی، آن مفاهیم مورد نیاز خود را تأمین می کند. یا روش روش قدیم اخباری گری را به کار می گیرد. یا مثلاً در مدیریت اسلامی بدانیم. در صورتی که این کار نه تنها ما را به نقطه مطلوب نمی رساند؛ دور هم می کند.

بعد از انجام این سه مرحله، در مرحله بعدی معین کنیم که نتیجه نهایی این فرآیند چیست؟ فرض کنید نتیجه نهایی، توسعه رفتار دینی در جامعه است که هر کدام از بخش های این فرآیند، بخشی از این نیازمندی را باید تأمین کند و برآینده آنها با مدیریت شبکه های تحقیقات، هدف را محقق می سازد. یک نظام شبکه ای که شبکه های هم مستقل اند و هم مرتبط؛ شبکه فرهنگ سازی، یک شبکه است. شبکه ظرفیت سازی، یک شبکه است. شبکه مفهوم سازی، یک شبکه است. شبکه محققین، یک شبکه است. این شبکه ها در عین حال که مستقل اند، مرتبط نیز هستند. من به عنوان محقق، وقتی کار می کنم و به نتیجه نمی رسم، آن مرکز مدریت شبکه بررسی می کند که چرا به جوا مطلوب نرسیدم؟ می بیند اشکالی ندارد در ابزارسازی بوده و روش تحقیق من مشکل داشته است. به من می گوید که روش تحقیق خود را بهینه کن. دوباره به آن حلقه می آید و می بیند این بار جواب بهتری گرفت. این همان رفتار سازمانی و تشکیلاتی می شود که من تحقت عنوان رفتار شبکه ای از آن یاد م کنم.

شبکه حُسنی دارد که در عین حال که مستقل است، مرتبط نیز هست. ولی رفتارهای تمرکزگرایانه
امروز در حوزه، مقابله پنهانی با حرکت سازمانی و حرکت سازماندهی شده وجود دارد. مکانیزم هایی که برای آموزش، پژوهش و تبلیغ دارید، همان مکانیزم های سنتی است.
این طور نیست. در کارهای متمرکز نیز که به صورت هرمی است، کار تشکیلاتی انجام می گیرد، ولی درصد خلاقیت ضعیف است. حالت دستورالعملی دارد و نمی تواند تغییر ایجاد کند، ولی رفتار شبکه ای در عین حال که در مدیریت خود مستقل است، از شبکه هم عرض خود بهره می برد و تعامل دارد.

مدل شبکه ای با ادبیات دین ما خلی سازگارتر است. چون در ادبیات دین ما، اختیار اصل است. تصرف در اختیار و یا محدود کردن اختیارف امر مطلوبی نیست. در عملیات شبکه ای دائماً خود طرف نیز رشد می کند. تمام این منظومه که برای شما گفتیم، یک کار تشکیلاتی منسجم و در مقیاس کلان می شود که طلبه به عنوان یک عنصر در آن فضا و نقشه کار می کند. چه زمانی کارآمدی طلبه بالا می رود؟ وقتی که در این فضای سازماندهی شده و در این نقشه جامع، خودش را ببیند و برای خودش جایگاه تعریف کند.

از بخش هایی مهم دیگر این واحد سازمانی، نظام بازخوردگیری و رصد و نظام ارزیابی و ارزشیابی است که دائما باید بگویند مثلاً فلان مدرسه به این دلیل، صد امتیاز گرفته است. ایجاد رقابت بین هسته ها و شبکه ها و موجب دستیابی به مجهولاتی می شود که در یک رفتاری از آن عاجز بودیم و حتی نمی توانستیم آن را فهم کنیم.

ولی یادمان نرود، این تشکیلات باید با متغیرهای دینی کار کند. تشکیلات رقیب با متغیرهای مادی کار می کند. هر نسبتی از سیستم او را وارد سیستم خود کرده ایم، ضربه خورده ایم. چون متناسب با اهدا، آرمان ها و نیازها ما نیست. لذا ما قائلیم که سازمان هم مثل فرد، نیاز به تهذیب دارد. البته مباحث جزئی اینها، هر کدام رساله ای می خواهد که مثلاً تشویق و تنبیه در سازمان چطور باشد؟

ما قطعاً نمی توانیم اعتقادات برخی از طلبه ها را که شخصیت و ذهنیت شان شکل گرفته، عوض کنیم. لذا توصیه بنده در بخش راهکار این است که یک سری طلاب هستند که می گوییم دارای ذهنیت فطری اولیه هستند. باید بیشتر روی اینها سرمایه گذاری کنیم. برای ده سال آینده این ها با تفکر غیرسازمانی کار نکنند. حتی به صورت پایلوت، می تتواند در یک مدرسه تست کنید و جوابش را بگیرید و کارآمدی این طلاب را به صورت ملموس نشان دهید که در این صورت غیر از بحث نظری، شما مؤید هم دارید. وقتی توانستید این را ثابت کنید، می توانید دو، سه مدرسه دیگر را ادامه دهید تا به یک قاعده کلی برسید و به کل مدارس تسرّی دهید.

خط: نقش مراجع و علما در ایجاد فرهنگ کار گروهی چیست؟
ما باید به دنبال تحقق نظام مرجعیت باشیم. در نظام مرجعیت، مراجع به صورت فردی و تک تک عمل نمی کنند. یک کرسی، یک هسته مرجعیت به راه می افتد و دائما با هم مرتبط هستند؛ با هم تفاهم می کنند. آن تفاهم هرچه بالاتر برود، نتیجه اش به لایه های بعدی برمی گردد. امروز ما رنج می بریم از این که در حوزه مسائل ابتدایی خود مثل شهریه، کرسی های درس، یک مجموعه بریده از هم دارد شکل می گیرد و یک نگاه فردی بر رفتارهای حوزیان حکومت می کند. تا این اصلاح نشود، شما نمی توانید تحولات اساسی را در نظام جمهوری اسلامی شاهد باشید. لذا این که دانشگاه در حل مسائل اجتماعی جلوتر می افتد، یک دلیلش این است که ساختارش، یک ساختار سازمان یافته است.
مرجع : نشریه خط
Share/Save/Bookmark