نشست انقلاب هاي جهان عرب
كارلتون كالج ـ ۵ آبان ۱۳۹۰
تاریخ انتشار : يکشنبه ۱ آبان ۱۳۹۰ ساعت ۰۸:۳۹
در سايه سار موج انقلاب هاي جهان عرب كه هم اكنون به بهار عربي شناخته شده است، مركز علوم انساني «كارلتون كالج» نشستي در خصوص «ديدگاه ها نسبت به بهار عربي» با موضوعيت «نقش موسيقي، رسانه هاي اجتماعي، فيلم و ادبيات در شكل گيري و تداوم پيروزي هاي خاورميانه و شمال آفريقا» برگزار كرد.
با آغاز خيزش ها در تونس و پايان دوران زين العابدين بن علي پس از ۲۳ سال حكومت، ناآرامي ها در سراسر خاورميانه سرايت كرد و بهار عربي را شكل داد. خودسوزي «محمد بوعزيز» باعث شد كه صداي پايان ديكتاتوري و فساد در سايت ها و شبكه هاي اجتماعي طنين انداز شود. مردم مصر با موفقيت، حكومت حسني مبارك را بر انداختند و پس از آن مردم ليبي با پشتيباني نيروهاي غربي قذافي را سرنگون كردند. تظاهرات توده اي مردم در يمن و... با سركوب نظامي مواجه شد و كشورهاي ديگر با قول اجراي اصلاحات سياسي و اقتصادي توانستند مردم خود را آرام كنند.
در سايه سار اين فعاليت هاي انقلابي، سه استاد «كارلتون كالج ايالات متحده» به بيان تجربيات و ديدگاه هاي خود نسبت به نقش موسيقي، رسانه هاي اجتماعي، فيلم و ادبيات در شكل گيري اين جنبشهاي اعتراضي پرداختند. «پارون كلاين» فارغ التحصيل دانشگاه «تل آويو» است و دكتري خود را از دانشگاه هاروارد اخذ كرد و هم اكنون استاد زبان و ادبيات عرب در دپارتمان زبان هاي خاورميانه است. زمينه اي مطالعات آكادمي وي شامل ادبيات عرب در دوران ميانه، موسيقي در دوران ميانه و همچنين موسيقي عربي معاصر مي باشد. وي با پخش يك كليپ موسيقي به نام «صداي آزادي» كه توسط گروه نوازندگان جوان در روزهاي اوليه انقلاب مصر نواخته شد به اهميت نقش موسيقي در بهار عربي پرداخت.
«دانا استرنر» استاد فرانسه و علوم انساني و رئيس دپارتمان مطالعات زبان فرانسه، به شيوه ي تأثيرگذاري ادبيات و فيلم بر جنبش هاي تونس و... پرداخت. وي در آخرين تحقيق خود در خصوص فرهنگ معاصر، فرانسه زبانان شمال آفريقا به آخرين موارد هويتي ادبيات زبان فرانسه، در فيلم ها پرداخت. «دوشتي گوپتا» استاد علوم سياسي، به نقش جنبش هاي اجتماعي و شكل گيري آنها در شبكه هاي اجتماعي همچون فيس بوك و تويتر و به مقايسه اين جنبشهاي انقلابي با ديگر جنبش هاي دوره هاي مختلف پرداخت. وي دكتراي خود را از دانشگاه «كورنل» اخذ كرد و تحقيقات او بر ناسيوناليسم، جنبش هاي اجتماعي و اعتراضي و افراط گري سياسي با توجه ويژه به آفريقاي جنوبي و بريتانيا تمركز دارد.
تحليل:
رسانههاي گروهي، قويترين ابزار طبقه حاکم براي کنترل و اداره توده مردم هستند. اين رسانهها نظرات و تمايلات مردم را شکل ميدهند و تعيين ميکنند که چه چيز عادي و چه چيز مناسب است…حتما با خواندن مقالاتي در مورد وجود نمادهاي رمزي در بخشهاي مختلف فرهنگ رايج سينما، موزيک و ساير صنعتها، اين سؤال برايتان مطرح ميشود که هدف اين نمادها و کساني که اين نمادها را در محصولات رسانهاي (موسيقي و فيلم) گنجاندهاند چيست؟
رسانههاي گروهي گونهاي از رسانهها هستند که با هدف دستيابي به بيشترين مخاطب ممکن، طراحي شدهاند و شامل تلويزيون، فيلمهاي سينمايي، راديو، روزنامه، مجلات، کتابها، آلبومهاي موسيقي، بازيهاي رايانهاي و اينترنت ميشوند.
در قرن گذشته، مطالعات زيادي براي سنجش ميزان تأثير رسانههاي گروهي بر مردم با هدف پيدا کردن بهترين روشها جهت تأثيرگذاري بر مردم، انجام شده است. در پي اين مطالعات، علم ارتباطات پديد آمد که امروزه در بازاريابي، ارتباطات اجتماعي و در سياست استفاده ميشود. ارتباطات جمعي، ابزاري ضروري براي تضمين کارايي يک حکومت دمکراسي است؛ همچنانکه ابزار ضروري براي برقراري ديکتاتوري نيز هست. تنها تفاوت در طرز استفاده از آن است.
«آلدوس هاکسلي» در سال ۱۹۵۸، در مقدمه کتاب «جهان نوين آينده» مي نويسد: «به نظر ميرسد نيروهايي ناشناس، از همه جهت ما را وادار ميکنند به سمت کابوس جهان نوين حرکت کنيم، در حاليکه توان مواجهه با آن را نداريم و اين نيروهاي ناشناس، به طور کاملاً محسوسي، توسط نمايندگان سازمانهاي تجاري و سياسي، تشديد و تقويت شدهاند. اين در حالي است که اين سازمانهاي تجاري و سياسي، براي منفعت گروهي اقليت، روشهاي جديدي جهت کنترل افکار و احساسات توده مردم ابداع کردهاند.»
بنابراين رسانههاي گروهي و تبليغات منفي، ابزارهايي هستند که طبقه ممتاز، ناگزير از استفاده آن است تا بتواند بدون اعمال نيروي فيزيکي، بر مردم حکومت کند. يکي از مفاهيم مهم که «والتر ليپمن» ـ نخبه آمريکايي، نويسنده و برنده دو بار جايزه «Pulitzer» روزنامهنگاري ـ در خصوص آن بحث مي كند «توليد رضايت» است، يعني کنترل و اداره افکار عمومي براي پذيرش دستورات طبقه ممتاز. به نظر ليپمن، عموم مردم، صلاحيت استدلال و تصميمگيري در مورد موضوعات مهم را ندارند.