علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
 
کد مطلب: 1110
سخنرانی
سیرعالم با حزن عاشورایی، مقدمه فتوحات عصر ظهور
آیت الله سید محمد مهدی میرباقری
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۶ شهريور ۱۳۹۷ ساعت ۱۶:۵۹
 
آنهايي كه زير چتر غرب زندگي مي‌كنند؛ به هر اندازه‌اي كه فرهنگ آنها را قبول كنند، میمیرند. آدم مرده كه دعوت امام حسين را نمي‌شوند. «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏»، «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ». اول، آدم بايد زنده بشود، بعد لبيك بگويد. حضرت، اول آدم‌ها را زنده مي‌كنند، بعد به مرحله لبيك مي‌رسانند
 
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی، متن ذیل قسمتی از سخنرانی آیت الله سید محمد مهدی میرباقری در باب اهمیت حزن عاشورایی در مراحل تکامل تاریخ و سیر عالم  با سیدالشهدا به سمت فتوحات عصر ظهور است. این سخنرانی در محرم سال 1395 در حسینیه حضرت زهرا(سلام الله علیها) بیان شده است.
***



سير عالم در يك مرحله‌اي، با حزن است. و اين سير، بر محور مصيبت سيدالشهداء (عليه السلام) اتفاق مي‌افتد و اين حزن، مِثل حزني است كه انسان از گناه خودش، از خطيئه خودش، از دوري‌اش، از مهجوريتش دارد؛ حضرت آدم دويست سال بر دوري خودش گريه مي‌كرد. وقتي فرمودند «اهْبِطُوا» حالا آن، چه بود بين او و خدا اتفاق افتاد، ما نمي‌دانيم. دويست سال گريه مي‌كرد. اين اشك، مسئله را برگرداند. همين طوري كه يك حزنِ اين طوري داريم، يك حزن ديگري هم داريم حزن بر سيدالشهداء (عليه السلام).

اين عبادت عظيم سيدالشهداء كه سرتاسرْ بندگي و خضوع و خشوع است، در اوجي از مظلوميت اتفاق افتاده كه قلوب مومنين را، عالم را متحول مي‌كند. همه عوالم بر حضرت گريه مي‌كنند و با اين بكاء، مقرَّب به خداي متعال مي‌شوند؛ از يك مراحلي عبور مي‌كنند، مراحلي كه عبورش هم خيلي سخت است. انسان براي اينكه شيريني يک گناه از ذائقه‌اش دور بشود اگر بخواهد توبه كند، بايد سال‌ها گريه كند ولي اگر اهل بكاء بر سيدالشهداء شد، ممكن است به راحتي اين ذائقه‌اش تغيير كند، مبدأ ميلش عوض بشود، رغبات آدم عوض بشود با اشك بر
«فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ‏ الدُّمُوعِ‏ دَماً» اين بكاء امام، كل عالم را سير مي‌دهد ديگر تا برسند، آماده بشوند براي فتوحات
سيدالشهداء. لذا سير فوق العاده‌اي در انسان ايجاد مي‌كند. اگر انسان به وادي حزن سيدالشهداء رسيد، راه خيلي كوتاه‌تر مي‌شود. عالم هم همين طوري است. عالم با مصيبت سيدالشهداء، يك سيري دارد، محور اين سير هم حزن خود امام هست. يعني از عباداتي كه ائمه (عليهم السلام) براي هدايت عالم، براي شفاعت عالم، براي تقرب عالم دارند ـ كه خودشان هم طبيعتا با دستگيري از عالم، مقرَّب مي‌شوند ـ اين است كه وارد وادي بلاء سيدالشهداء شدند، صاحبان آن بلاء هستند. با ابتلاء خودشان، با بكاء‌شان، با حزن‌شان، عالم را سير مي‌دهند.

«فَلَأَنْدُبَنَّكَ صَبَاحاً وَ مَسَاءً وَ لَأَبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بَدَلَ‏ الدُّمُوعِ‏ دَماً» اين بكاء امام، كل عالم را سير مي‌دهد ديگر تا برسند، آماده بشوند براي فتوحات. ملاحظه فرموديد اين آيه را، يك روزي تقديم كردم. فرمود ما در هيچ قريه‌اي پيغمبر نمي‌فرستيم «إِلاَّ أَخَذْنا أَهْلَها بِالْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ‏» اهلش را همراه با سختي و مشكلات قرار مي‌دهيم تا به حال تضرع برسند؛ كه بعد كه برايشان گشايش مي‌كنيم، سوء استفاده نكنند. تازه مي‌فرمايد بعد از اين همه سختي، گشايش مي‌كنيم، يك عده‌اي يادشان مي‌رود، مي‌گويند «قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ». اگر شيعه بخواهد به يك نقطه‌اي برسد كه وقتي دوران ظهور مي‌شود و آن فتوحات مي‌شود، طغيان نكند، سر بر ندارد؛ همين طوري كه در دوران قبل از ظهور، در دوران قبل از فتح و پيروزي ظاهري، مشغول به عبادت بود، توجه به خدا داشت، اين سختي‌ها او را به عبادت كشانده بود؛ فتوحات بعد از ظهور هم او را از امام جدا نكند، ابتهاجات بعد از ظهورْ او را جدا نكند، احساس استغناء نكند، احساس غفلت نكند؛ بايد اين دوران طولاني حزن بر عالم بگذرد. خاصيت ماها است ديگر.

شايد معناي اين تعبيري كه مكرر در روايات، در زيارات آمده «فَمَعَكُمْ‏ مَعَكُمْ» اين تكرار معيت، همين است. يك تكرار معيت، در دوران هُدنه و در دوران حزن و اينها است. يك معيت، در دوران فتوحات و پيروزي است. ممكن است انسان در دوران مظلوميت ائمه، كنار ائمه باشد؛ در دوران فتوحات، راهش را جدا كند. مثل خيلي‌ها كه در دوران سختي «بِالْبَأْساءِ وَ
شايد معناي اين تعبيري كه مكرر در روايات، در زيارات آمده «فَمَعَكُمْ‏ مَعَكُمْ» اين تكرار معيت، همين است. يك تكرار معيت، در دوران هُدنه و در دوران حزن و اينها است. يك معيت، در دوران فتوحات و پيروزي است. ممكن است انسان در دوران مظلوميت ائمه، كنار ائمه باشد؛ در دوران فتوحات، راهش را جدا كند
الضَّرَّاءِ» با انبياء بودند؛ همين كه گشايش مي‌شد مي‌گفتند «قَدْ مَسَّ آباءَنَا الضَّرَّاءُ وَ السَّرَّاءُ» صف‌شان را جدا مي‌كردند. مي‌گفتند اين سختي‌ها، مال پدران ما بود؛ دوران خوشي ما است.

آن فتح به دنبال اين سختي است ولي ممكن است آدم را جدا كند؛ در دوران قبل از ظهور، طولِ اين دوران، براي همين است، براي خلوص است. رواياتي كه طول غيبت امام زمان را توجيه مي‌كند، يكي‌اش همين است. آن روايت سدير هست كه حضرت فرمودند كه داستان فرزند من، داستان حضرت نوح است. حالا سال‌ها دعوت كرده، معدودي جمع شدند، تحت فشار. يك جمعيت اندك، حول يك پيامبر، خداي متعال وعده پيروزي داد. حالا بعد از وعده پيروزي، تازه فرمودند اين هسته‌هاي خرما را بكاريد، بايد اينها نخل بشوند، ثمر بدهند، تا آن موقع صبر كنيد. چه كسي حاضر است صبر كند؟! هفت بار اين تكرار شد، همه رفتند. حضرت فرمود به خاطر اين بود كه خداي متعال به حضرت وعده داده بود كه ديگر از درون جبهه خودش، اشكالي پيش نمي‌آيد. وعده امن داده بود. امام زمان هم فرمودند اين طوري است. چون بنا نيست ديگر از درون خود حضرت، بعد از ظهور، دوباره كه به هم بريزد. بايد اين دوران به حدي طولاني بشود كه تطهير بشوند، صف‌ها جدا بشود، آنهايي كه بايد بمانند خالص بشوند. اين دوران، يك چنين دوراني است. سير عالم در اين دوران، با حزن است، با اندوه است، «يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنَا» است. عنايت فرموديد. اين سير شايد اختصاص به مومنين نداشته باشد، دايره‌اش مستضعفين را هم بگيرد، آنها هم با سيدالشهداء رشد كنند، به يك جايي برسند طاهر بشوند، آماده بشوند، مهياي دريافت فيض ولايت بشوند.

با توجه به اين نكته، ديگر اين سوالاتي كه در باب گريه مي‌شود، اين حرف‌هاي كودكانه‌اي كه در انحاء مختلفش گفته شده. آقا! آنها غرق در انبساط هستند، بايد خوشحال بود، شاد بود براي شهادت اهل بيت، چرا گريه مي‌كنيد؟! اين حرفي كه يك رنگ و لعاب عرفاني هم بهش مي‌دهند، ديديد بعضي‌ها زود عارف مي‌شوند! به قولی مي‌گويند غوره نشده، مويز مي‌شوند. عنايت مي‌كنيد. بله، عالم دوران مويزي هم دارد ولي بايد دوران غوره شدنش را بگذراند. سيدالشهداء در گودي قتلگاه، آن همه مصيبت؛ اينها مي‌خواهند زود، با ابتهاج، برسند. طيب الله! يك عده‌اند عجله دارند، دولت مستعجل مي‌خواهند. دوران انبساط و فتوحات باطني عالم را و خودشان را، فقط فتوحات باطني عالم را، قبل از دوران هُدنه و حزن و اندوه و اينها مي‌خواهند. اينها كه پيدا است اشتباه‌شان كجا است.

كسي يك روايت بياورد كه ائمه (عليهم السلام) گفته باشند روز عاشورا خوشحال باشيد. بله، مرحوم سيد بن طاووس هم در اول همين كتاب لهوف‌شان، كتاب شريف‌شان مي‌گويند. مي‌گويند اگر دستورات نبود، ما امروز خوشحال بوديم براي اينكه آنها در آن مقامات
اين عبادت عظيم سيدالشهداء كه سرتاسرْ بندگي و خضوع و خشوع است، در اوجي از مظلوميت اتفاق افتاده كه قلوب مومنين را، عالم را متحول مي‌كند. همه عوالم بر حضرت گريه مي‌كنند و با اين بكاء، مقرَّب به خداي متعال مي‌شوند
هستند. ولي به ما اصلا نگفتند خوشحال باشيد. حالا الحمد لله ايشان، اين نكته را بهش عنايت كردند. دهن ما خيلي كوچكتر از آن است به ايشان عرض بكنيم؛ به نظر من، همان را هم نبايد مي‌فرمودند. چون هيچ روايتي ندارد كه آقا! خوشحال باشيد. دوران خوشحالي، بعد از قيامت و رجعت و در بهشت است. الان دوران سير عالم، با مصيبت اهل بيت است؛ سير عالم هآ! نه فقط ما. عرض كردم عوالم را، حضرت سير مي‌دهند. دوران خوشي هنوز نرسيده كه ما بخواهيم خوش باشيم. از اين دست كه عرفاني‌ترين اشكال است تا آنهايي كه ديگر اشكال‌هاي كودكانه مي‌كنند كه آقا! امام حسين بيش از اينكه تشنه مثلا اشك باشد، تشنه لبيك است. بله، امام حسين مي‌خواهد لبيك گو درست كند اما لبيك گويش را خودش تربيت مي‌كند. تا اشك نريزي، تا زنده نشوي؛ عرض كرديم اشك، محيي است. يك دوراني عالم، بايد اشك بريزد، به حيات طيبه برسد آن وقت نداي امام حسين را مي‌شنود. هر گوشي كه نداي امام حسين را نمي‌شنود «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏»، «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ» آنهايي كه در قبرهايشان دارند زندگي مي‌كنند، آنهايي كه محيط ولايت ائمه جور... محيط ولايت ائمه جور، قبر است.

الان آنهايي كه زير چتر غرب زندگي مي‌كنند؛ به هر اندازه‌اي كه فرهنگ آنها را قبول كنند، میمیرند. آدم مرده كه دعوت امام حسين را نمي‌شوند. «إِنَّكَ لا تُسْمِعُ الْمَوْتى‏»، «وَ ما أَنْتَ بِمُسْمِعٍ مَنْ فِي الْقُبُورِ». اول، آدم بايد زنده بشود، بعد لبيك بگويد. حضرت، اول آدم‌ها را زنده مي‌كنند، بعد به مرحله لبيك مي‌رسانند. بله، امام حسين تشنه لبيك است اما كساني لبيك مي‌گويند كه اين دوران حزن را با امام طي كنند. تا طي نكنند كه به امام لبيك نمي‌گويند. بله، زود انقلابي مي‌شوند. بله، مي‌روند كشته مي‌شوند؛ هم خودشان جهنمي‌اند، هم مقتولْ جهنمي است. از اين جنگ‌ها كه در تاريخ، زياد داشته.

نوع ديگر، خيلي نوع زشتی است كه ديگر بي‌ادبي است. اينها، اين گريه‌ها، گريه آدم‌هايي است كه بيماري روحي دارند، مبتلا به خودآزاري هستند، اصلا نمي‌توانند خوش باشند در عالم. طيب الله انفاسكم! شما برويد خوش باشيد. عنايت مي‌كنيد. اين اصلا خيلي كودكانه است اين حرف. جشن هنر گرفته بودند سال پنجاه بود به نظرم، چهل و چند سال قبل، در شيراز، هنر‌ها را به نمايش مي‌گذاشتند. يك غرفه هم براي هنر عزاداري بود، سينه مي‌زدند، زنجير مي‌زدند،
سير عالم در يك مرحله‌اي، با حزن است. و اين سير، بر محور مصيبت سيدالشهداء (عليه السلام) اتفاق مي‌افتد و اين حزن، مِثل حزني است كه انسان از گناه خودش، از خطيئه خودش، از دوري‌اش، از مهجوريتش دارد؛
سنت‌هاي عزاداري‌اي كه ما داريم. بعد هم جايزه را مي‌دادند به آن فحشا و فساد. يعني اين هم هنر است منتهي هنري كه دورانش گذشته. هنر روز، اين است. يك مشت آدم‌هايي هستند سنتي، عزاداري مي‌كنند؛ اين، هنر است. اين است؟! عنايت مي‌كنيد. اين هم عرض بكنم خيلي اصلا نمي‌شود اعتنا به حرف‌هاي آنها كرد. آنها حج هم برويد، مي‌گويند يك مشت آدم، دور سنگ‌ها مي‌چرخند. اينها كه يك مشت «كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ» به تعبير قرآن، ديگر اينكه فرمايش قرآن است، يك مشت چهارپا و بدتر از چهارپا. آدم اگر وسط چهارپاها گير كرده باشد، بخواهد براي امام حسين گريه كند، مي‌گويد الان اين چهارپا‌ها مي‌گويند اين چرا خودش را مي‌زند؟! خب هرچه دل‌شان مي‌خواهد اين جناب حمار و شتر بگويند ديگر، اينكه آدم نمي‌تواند نگاه كند ببيند آنها چه مي‌گويند. اگر شما حمله كرديد، آنها كارناوال راه مي‌اندازند، درش غش مي‌كنند. يك آدم الواطي مي‌آيد آنجا مي‌خواند، طوري ابتهاجات بهشان دست مي‌دهد ابتهاجات نفساني و شيطاني، و تعلق خاطر به اين آدمي كه نَفَسش نجس است و شهوات را برمي‌انگيزد پيدا مي‌كنند، حالاتي برايشان پيدا مي‌شود در جمع‌هايشان. ديگر بعضي‌هايش نقل كردني هم نيست. كنار دستش مي‌گذارند نوشابه و چيزهايي، اين پرت مي‌كند به عنوان تبرك! ما تبرك مي‌گيريم، آنها هم مي‌گيرند. اينها كه نبايد به ما بگويند چكار بكنيد نكنيد.

اين همان جايي است كه «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً»، اصلا گوش‌شان به سمت اين حرف‌ها نمي‌رود آن چنان بزرگوارانه عبور مي‌كنند. اگر كسي نگاه كرد كه سير عالم، يك مرحله، با حزن و اشك بر سيدالشهداء است و يك مرحله هم با فتوحات باطني‌اي و ظاهري‌اي كه اثر اين اشك هست. فعلا هم دوران اين حزن است، عجله هم نبايد بكنيم، دولت مستعجل يعني چه؟! زود بخواهيم عالم برسد يا ما برسيم. عرض كردم آدم هنوز عبور نكرده از وادي حزن، بخواهد به آن فتوحات باطنيه‌اي كه بعد از حزن مي‌آيد برسد! بله، حتما عاشورا، مَظهَر همه حقايق هم هست. همه حقايق، از گودي قتلگاه تجلي مي‌كند. هر كسي هم بخواهد رشد كند، بايد برود در گودي قتلگاه. ابراهيم خليل هم مي‌برند، آن هم در آخرين مراحل سير. خود نبي اكرم هم آمدند در گودي قتلگاه، گريه كردند. البته عرض كردم ائمه، كار‌شان شفاعتي است،
علت اينكه معارف، در مجلس روضه تثبيت مي‌شود، اين روضه آخرش است. فرق مجلس روضه با كلاس درس، همين است. تثبيت معارف در مجلس روضه، به خاطر همين روضه‌اش است. روضه‌اش نباشد، تثبيت نمي‌شود.
آنها را سوا كنيد، حضرت براي شفاعت عالم، به شهادت رسيدند، براي شفاعت عالم هم اهل بيت گريه مي‌كنند. آن، كار شفاعتي است. البته اين شفاعت، قرب براي خودشان هم مي‌آورد. بكاء نبي اكرم، حزن نبي اكرم، حزن اهل بيت در گودي قلتگاه، محور حزن كائنات است. عنايت فرموديد. و كائنات، با اين حزن، يك مرحله‌اي را طي مي‌كنند به شفاعت نبي اكرم؛ از جمله انبياء، از جمله جن، انس، نبات، حيوانات، حتي «من يتقلب في النار» آنها هم يك سري دارند براي خودشان با اين اشك. خب اگر يك همچين امر مهمِ با عظمتي است، ديگر آدم حالا گوش بدهد كه اينها مي‌گويند، نمي‌دانم اينها بيماري روحي دارند، خودآزاري مي‌كنند. اينها غرق در شهوات‌اند و شب و روز‌شان غرق در شهوت است، تمام هفته‌شان كار مي‌كنند كه يک دو روز آخر هفته بروند خوش گذراني بكنند. که حالا آن... اين طور آدم‌ها را ما كه نبايد اصلا ببينيم چي مي‌گويند. متفكرين‌شان، كودك‌ترين آدم‌هاي دوران تاريخ‌اند. متفكران‌شان هآ! حرف‌هايشان آن قدر كودكانه است، متفكران‌شان، فيلسوف‌هايشان، فيلسوف‌هاي اجتماعي‌شان؛ براي اينها ابهت و عظمتي آدم نبايد قائل باشد. اين دست اشكالات كه اصلا قابل شنيدن نيست كه آقا! اينها ناشي از عدم بلوغ است و ناشي از بيماري روحي و خودآزاري و... اينها كه هيچ. اما آنهايي كه گاهي شكل‌هاي، سر و صورت‌هاي بهتري بهش مي‌دهند، مثل اينكه آقا! به جاي اينكه از زخم‌هاي امام حسين بگوييد، از فلان. خب بنده خدا خب بايد از مصيبت امام حسين گفت، بعد از معارفش هم مي‌گوييم. مگر كسي گفته از معارف نگوييد؟! ديديد از اين مغالطات، زياد مي‌شود از اين جنس مغالطاتِ از اين دستي.

تلقي‌ام اين است اصلا علت اينكه معارف، در مجلس روضه تثبيت مي‌شود، اين روضه آخرش است. فرق مجلس روضه با كلاس درس، همين است. تثبيت معارف در مجلس روضه، به خاطر همين روضه‌اش است. روضه‌اش نباشد، تثبيت نمي‌شود. اين تحول آخري، همه آن مقدمات را تثبيت مي‌كند. علي أي حال اين اشكالات، ديگر اشكالات قابل ذكر اصلا نيست. دوران اين حرف‌ها هم گذشته. الحمد لله دوستان اهل بيت هم اين قدر رفعت پيدا كردند كه نسبت‌شان به اين اشكالات شده «وَ إِذا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِراماً» اصلا گوشي به اين حرف‌ها نمي‌دهند، «مَرُّوا كِراماً» است. آنها هم عِرض خود مي‌بري و زحمت ما مي‌داري.
Share/Save/Bookmark