علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 106
رئيس بنياد موقوفه ملي علوم انساني آمريكا در كميته فرعي تخصصي بودجه كشور
تاریخ انتشار : جمعه ۲۵ فروردين ۱۳۹۱ ساعت ۱۲:۵۵
 
رئيس بنياد موقوفه ملي علوم انساني آمريكا در كميته فرعي تخصصي بودجه كشور
 
باعث افتخار است كه بار ديگر در مقابل اين كميته حضور پيدا مي‏كنم و به نمايندگي از سوي بنياد موقوفه ملي علوم انساني و در خصوص درخواست بودجه سال آينده صحبت مي‏نمايم.
اظهارنامه اي را كه در فوريه امسال به كنگره فرستاديم تمام جزئيات فعاليت‏ها و برنامه‏هاي ما را شرح مي‏دهد. امروز مي‏خواهم چند لحظه اي را درباره ويژگي‏هاي مهم بودجه درخواستي سال ۲۰۱۲ صحبت كنم و به اين موضوع بپردازم كه چرا اينجانب بر اين باورم علوم انساني براي سلامتي و رفاه جامعه آمريكا اهميتي دو چندان دارد.
در ابتدا بر اين نكته تأكيد كنم كه اين بنياد وظيفه خود را در خصوص محدوديت بودجه به خوبي شناخته است. بودجه درخواستي سال ۲۰۱۲ حاكي از كاهش ۱۳ درصدي بودجه سال قبل مي‏باشد. استفاده بهينه از يك چيزي بسيار كم هميشه يك چالش بوده است، اما اين واقعيت را مي‏پذيرم كه علوم انساني حتي با كمترين بودجه مي‏تواند منابع فرهنگي آمريكا را حفظ كند. در واقع بر اين باوريم كه هيچ يك از مؤسسات دولتي همانند ما نمي‏تواند با بودجه كم اين قدر تأثيرگذار عمل كند.
هزينه مالي اين بنياد امكان محدودي را براي اشخاص، ارگان‏ها و مؤسسات به وجود مي‏آورد تا قادر باشند با اين بودجه محدود محدود دست آورد مهمي را در علوم انساني ارائه دهند. با هزينه سال قبل كه ۲۱۰۰۰/۱ اُم بودجه فدرالي را تشكيل مي‏داد، بنياد علوم انساني توانست مشاركت‏ها و كمك‏هاي بسيار مهمي در خصوص دموكراسي سازي ايده‏ها و انديشه‏ها، راه اندازي پژوهش‏ها و تحقيقات و انتشار علوم و دانش به وسيله‏ي چاپ كتاب‏ها، برگزاري جشنواره‏هاي فيلم، بخش مستندات راديويي و راه اندازي برنامه‏هاي آموزشي شهروندي ايجاد كند، كه مي‏تواند اين دست آوردها را از كمك به آسيب‏هاي فيزيكي و ذهني نيروهاي امنيتي تا همايش‏هاي جهان اسلام مرتب كرد.
كار بنياد ملي علوم انساني را مي‏توان از ايجاد چشم انداز مطالعاتي در علوم انساني تا چالش‏هاي رو در روي شهروندان و كشور آمريكا در اين برهه زماني در حال تغيير برشمرد. ما بر اين باوريم كه سرمايه گذاري اين بنياد در گستره انديشه‏ها باعث سوددهي خواهد شد. اجداد ما از اهميت هنر و علوم انساني در دوره‏ي بحران ملي آگاه بودند. در بدترين دوران ركود اقتصادي ـ در زمان ركود گسترده اقتصادي جهان ـ درصد بسيار زيادي از بودجه فدرال به هنر و علوم انساني اختصاص يافت. برنامه‏هاي عمومي اين دوره نويسندگاني همچون جان استاينيك، رورانيل هورستون، سال بلو و هنرمنداني همچون گريت وود، جاكوب لورنس و لويس نولسون را تقويت و پرورش داد.
در همين دوره، اين بنياد از زمان آغاز كار خود در سال ۱۹۶۵ تا كنون از تحقيق و پژوهش علمي پشتيباني كرده است كه در مجموعه به ۷۰۰۰ عنوان كتاب رسيده است كه ۱۸ عنوان كتاب جايزه پوليتزر، ۲۰ عنوان كتاب جايزه بانكرافت را دريافت كرده اند...
طي تغييرات سريع جهاني و وجود هميشگي ابهام درباره آينده، حيات و سرزندگي دمكراسي قرن بيست و يكم ما، به التزام و تعهد در خصوص درك نيروي تاريخي و فرهنگي ما كه قادر به شكل دهي جهان بوده و هست، بستگي دارد. تم جديد و گستره بنياد علوم انساني پل فرهنگي مي‏باشد كه براي احيا و نيرو بخشيدن به پل‏هاي فرهنگي و ديدگاه‏هاي مختلف موجود ديگر طراحي شده است كه همگي بخشي از زندگي يكپارچه آمريكايي را تشكيل مي‏دهند. اين پل‏ها كه بر اساس احترام متقابل بنا شده است ريشه اي عميق در سنن آمريكا دارد كه تاريخ آن به نگراني‏هاي بنيان گذاران آمريكا در خصوص قدرت مخربِ دموكراسي است كه جورج واشنگتن از آن به نفاق و حزب گرايي در دموكراسي تعبير كرده است. پل فرهنگي نيز براي تقويت پل‏هاي بين المللي در خصوص بالا بردن فهم شهروندان آمريكايي از چهارچوب اقتصاد كنوني جهان، سياست و تعاملات فرهنگي در ميان مردم طراحي شده است.
هر چند پل فرهنگي نقطه تأكيد فعاليت ما در سال ۲۰۱۲ مي‏باشد، اما اين بنياد همچنان پشتيبان پروژه‏هاي سطح بالا در طيف گسترده برنامه‏هاي علوم انساني... مي‏باشد. با اين وجود بودجه ۱۴۶۲۵۵ ميليون دلاري درخواستي بنياد در سال ۲۰۱۲ بازتاب كننده اولويت بندي ساختار برنامه‏هاي ما مي‏باشد. ما مؤسسه اي كوچك با مأموريتي بزرگ هستيم. وظيفه ما كمك به ساخت شالوده‏ها و زيرساخت انديشه‏ها مي‏باشد و در خصوص دموكراسي سازي اين انديشه‏ها بر ماست كه دانش قديم و تفكرات خلاق را تا حد امكان در دسترس شهروندان قرار دهيم. چنين كاري را با پايه ريزي تحقيقات بنيادي كه به نگارش كتب و مقالات علمي، تهيه مستندات و حفظ نقاط عطف تاريخي و زباني و حتي آثار باستان شناسي منجر مي‏شود. ما دانش و پيشرفت را با برنامه ريزي در كالج‏ها و دانشگاه‏ها، كتابخانه‏ها، موزه‏ها، نمايشگاه‏هاي موضوعي، مؤسسات آموزشي تك موضوعي (رشته‏اي)، بررسي مدل‏ها، كرس‏هاي برنامه‏ريزي و ارائه‏ي برنامه‏هاي مشاوره اي تكميل و اتمام مي‏كنيم.
تصادفي نيست كه بنياد علوم انساني آمريكا داراي شهرت و برتري داخلي (آمريكا) و بين المللي در يكي از رشته‏هاي جوان علمي به نام علوم انساني ديجيتالي مي‏باشد.
آمريكا به طور قابل توجهي نگران نرخ بالاي بي كاري مي‏باشد. بايد بپذيريم كه علوم مقدمات در اين زمان در حاشيه قرار گرفته است. در واقع علوم مقدماتي نه تنها ضروري و كاربردي مي‏باشد بلكه قلب رقابت‏هاي دراز مدت آمريكا است.
صحيح است كه بسياري از مشاغل همانند معاملات ساختماني مهارت محور مي‏باشند، اما اشتغال زايي نيازمند بينش، توجه به ارتباطات و درك جهان مي‏باشد. تغيير و سرعت تغيير، زمان را مشخص مي‏كند. هر سالي كه مي‏گذرد، شغل‏ها پيچيده‏تر مي‏شود. آموزش مهارت‏هاي يك شغل مي‏تواند كمكي هر چند ناچيز براي شغلي ديگر باشد...
آنچه هم اكنون جهان به آن نياز دارد درك و فهم و تأكيد بر شالوده آموزش مي‏باشد. به طوري عرفي و سنتي شالوده آموزش سه مقوله‏اي مي‏باشد. اين سه مقوله بسيار حياتي و ضروري مي‏باشند. با اين حال و اين سه مقوله كافي نمي باشند. آنچه كه به آن نيز نياز است مطالعاتي است به ارائه‏ي چشم اندازي درباره دوران ما منجر شود و به شهروندان ما امكان درك جامعه خود، فرهنگ‏هاي ديگر و فرايندهاي خلاقيت را بدهد.
براي درك و رقابت در جهان به چهار مقوله اساسي نيازمنديم كه مي‏توان آنها را به چهار واقعيت اساسي تعبير كرد، كه نه تنها نيازمند دانش جهان نزديك و دور است بلكه نيازمند ظرفيت تصور قرار دادن خود در جايگاه ديگران مي‏باشد تا دانش را با تلاش دائم و به طور خلاق گونه اي تطبيق داد.
باز خورد تفكرات مشخصه اي از وضع موجود مي‏باشد. بر انگيختن ابتكارات كليد آينده مي‏باشد. چگونه مي‏توانيم براي جايگاه خود تلاش كنيم در حالي كه فرهنگ خود و ديگر خرده فرهنگ‏ها و يا ديگر فرهنگ‏هاي جهان را درك نكرده باشيم؟ چگونه مي‏توانيم دوران و ارزش جايگاه خود را درك كنيم در حالي كه نظام افكار و اعتقادات ديگران را مطالعه نكرده باشيم و آيا ساخت آثار هنري و تقدير از هنر حس ايجاد خلاقيت را القا نمي كند؟
بينشي كه توسط رشته‏هاي علوم انساني و مطالعات علوم انساني ايجاد مي‏شود نه تنها اختيارات جامعه را سلب نمي كند، بلكه دست آوردهاي آن براي تجديد قواي موتور مولد آمريكا ضروري و حياتي مي‏باشد. همانطور كه به جاده‏ها و پل‏ها جهت عبور و مرور مردم و ترانزيت كالا نيازمنديم، به ايده‏ها و انديشه‏هاي بنيادي جهت تقويت يكپارچگي اجتماعي، توانبخشي اقتصادي و انتقال ارزشهاي شهروندي نيازمند هستيم.
همان طور كه پايه‏گذاران بنياد علوم انساني آمريكا اظهار مي‏دارند: «دموكراسي نيازمند تعقل و بصيرت در شهروندانش مي‏باشد» به اميد انتقال رؤياهاي آمريكا به نسل آينده و به اميد رهبري جهان طبق خواسته‏هاي خود به اميد رهبري و هدايت گسترة انديشه‏ها و ارواح.

يادداشت:
۱. سخن¬راني آقاي «اِي ليچ» رييس بنياد ملي علوم انساني آمريکا در مجلس نمايندگان اين کشور (۱۱ مي ۲۰۱۱) از اين جهت اهميت دارد که رابطه علوم انساني با سياست¬هاي ملي و جهاني آمريکا در لابه¬لاي اين اظهارات مشخص مي¬شود. آقاي «اِي ليچ» براي اين¬که بودجه بيش¬تري براي مؤسسه متبوع خود دريافت کند، از فوايد علوم انساني براي پيشبرد برنامه¬هاي سياسي و فرهنگي آمريکا سخن مي¬گويد و آنها را به تصويب بودجه بالاتر براي پيشبرد پروژه¬هاي علوم انساني ترغيب مي¬کند.
۲. آقاي ليچ معتقد است علوم انساني، به دنبال توليد انديشه¬هاي بنيادي و ساخت شالوده¬ها و زيرساخت¬هاي فکري و حفظ منابع فرهنگي آمريکاست. علوم انساني با دموکراسي¬سازي ايده¬ها و انديشه¬ها بايد نسل کنوني و آينده آمريکا را به¬گونه¬اي تربيت کند که براي رهبري دنيا در گستره انديشه¬ها و ارواح آماده باشند و قدرت شکل-دهي به جهان را پيدا کنند.
۳. «پل فرهنگي» تم جديد بنياد ملي علوم انساني آمريکاست که براي احيا و نيرو بخشيدن به پل¬هاي فرهنگي و ديدگاه¬هاي موجود ديگر طراحي شده است. بر اين اساس، شهروندان آمريکايي بايد فهم بالاتر از چهارچوب اقتصاد کنوني جهان، سياست و تعاملات فرهنگي بيابند؛ چون اگر فرهنگ خود و خرده¬فرهنگ¬هاي و نظام افکار و اعتقادات ديگر، درک نشود، نمي¬توان ارزش و جايگاه آمريکا را شناخت. و همان¬گونه که به جاده¬ها و پل¬ها جهت عبور و مرور مردم و ترانزيت کالا نياز است، به ايده¬ها و انديشه¬هاي بنيادي جهت تقويت يک¬پارگي اجتماعي، توان¬بخشي اقتصادي و انتقال ارزش¬هاي شهروندي نياز وجود دارد.
۴. به گفته ليچ، علوم انساني در دوران بحران¬¬هاي اقتصادي هم نقش¬آفرين است. در بدترين دوران روکود اقتصادي، درصد بسياري از بودجه فدرال به هنر و علوم انساني اختصاص يافت و نويسندگان بزرگي پرورش يافتند. ظاهراً منظور وي اين است که در بحران کنوني اقتصادي نيز نبايد از نقش ارزنده علوم انساني غفلت شود.
(تحليل از آقاي نوروزي)
Share/Save/Bookmark