حجت الاسلام مصطفی جمالى
اصول و مبانى توسعه در انديشه امام خمينى(ره)
ارايه شده به همايش توسعه از ديدگاه حضرت امام خمينى(ره) دانشكده علوم انسانى دانشگاه شيراز
5 شهريور 1391 ساعت 16:32
معارف عرضه شده توسط حضرت امام مىتواند به عنوان پيشفرض و اصول موضوعه علوم، مخصوصاً علوم انسانى، اجتماعى واقع شده و سپس از طريق تلاشى عقلى، تجربى، راه كارها و روشهاى شناسائى موضوع را بر پايه پيشفرضهاى مورد قبول تخمين زد.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، وقوع انقلاب اسلامى در اين زمان نه تنها حيات دوباره اسلام را بدنبال داشت بلكه در جامعه اين دنياى بىدين، نمونهاى از حكومت الهى - مردمى را به عرصه نمايش گذاشت تا تمامى مردمان جهان آگاه شوند كه مىتوان به گونه ديگرى حكومتدارى كرد، حكومتى كه مبتنى بر خواست و ايمان مذهبى مردم بنا نهاده شود و متوليان آنان، دين دارانى گردند كه جز اجزاى دين خدا هدفى ديگر نداشته باشند.
دو عنصر اساسى در پيروزى اين انقلاب، حضور رهبرى و فقيه آگاه به زمان و مكان و وجود مردمى فهيم و آشناى به دردهاى زمانه بود.
امام راحل مردى از تبار نور بود كه با پشتوانه هزار ساله مكتب تشيع و زحمات تمامى علمأ و فقهأ در طول محروميت شيعه توانست در اين دنياى پيچيده امروزى پرچم عزت اسلام را برپا دارد.
در اين عصر سرنوشتساز بخصوص پس از پايان جنگ سرد بين دنياى شرق و غرب كه نظام دوقطبى برچيده شد و يك قطب از صفحه كنار رفت، تنها مانع بر سر راه پكپارچه كردن نظام عالم، اعتقاد و فرهنگى است كه در بين مسلمين و بلكه همه متألهين راسخ شده، به اين كه مىگويند:
«بايد مذهب را از انزوا بيرون آورده و در متن جامعه وارد كرد، بگونهاى كه عهدهدار امور جامعه باشد و الگوهاى زندگى بشر بر اساس دين تنظيم شود».
امام راحل، بر اساس چنين ديدگاهى، انقلابى را پايهگذارى كرد كه در اوج ناباورى قطبهاى جهانى و تئوريسينهاى توسعه، همچنان به حركت تكاملى خود ادامه مىدهد.
حال برماست كه با شناخت كامل ديدگاههاى امام راحل و جريان آن ديدگاهها در ساحتارهاى اداره نظام، «حركت تكاملى انقلاب» را بيمه كرده و حافظ تمامى تلاشهاى آن امام راحل و خون شهدأ گرانقدر انقلاب بوده باشيم.
قبل از پرداختن به اصل موضوع اين مقاله (بررسى اصول و مبانى توسعه در انديشه امام خمينى) ذكر يك نكته لازم است:
ممكن است با نگرشى ابتدائى به بيانات و نوشتههاى حضرت امام(ره) اين نتيجه بدست آيد كه در بررسى مسائل اجتماعى، هرچه موضوعات مورد مطالعه، جنبه روشهاى اجرائى پيدا مىكنند ظاهراً به صورت مستقيم قابل استنباط از كلام حضرت امام(ره) نيستند اما با دقت بيشتر در مبانى تئورىسازى و روشهاى دستيابى به آن به اين نتيجه مىرسيم كه عمدتاً از نظرات حضرت امام(ره) در جايگاه پيشفرضها و اصول موضوعه هاى حاكم بر تئورىها مىتوان سود جست كه نقش يقين كنندهاى را در پيدايش يك تئورى ايفأ مىنمايند.
زيرا تئورىها و قوانين شناسائى هر موضوع بر پيشفرضهايى استوار است كه به عنوان حدود تعريف نشده در آن علم از علم شامل بر آن موضوع اخذ شده و بر مبناى تفكرات و اعتقادات خاصى مورد پذيرش قرار گرفته است. طبيعتاً پذيرش آن مفروضات به عنوان اصولى مسلم و پىريزى علمى خاص مبتنى بر آن، ممكن است از راهها و مناشأ ادراكى مختلف بشرى چون «باورها و اعتقادات قلبى» يا «يافتههاى ذهنى و نظرى» يا «يافتههاى حسى» و يا تركيبى از آنها صورت گرفته باشد. آنچه در اين قسمت مد نظر قرار گرفته، اينست كه معارف عرضه شده توسط حضرت امام مىتواند به عنوان پيشفرض و اصول موضوعه علوم، مخصوصاً علوم انسانى، اجتماعى واقع شده و سپس از طريق تلاشى عقلى، تجربى، راه كارها و روشهاى شناسائى موضوع را بر پايه پيشفرضهاى مورد قبول تخمين زد.
مقاله حاضر بر اساس چنين تفكرى از نحوه ارتباط بين راهها و روشهاى شناسائى موضوعات و نظرات حضرت امام(ره) شكل گرفته است كه خود مىتواند به عنوان مصداقى از ميزان كارآئى روش مطرح شده مورد بررسى و دقت قرار گيرد.
۱ ـ جاودانگى و جامعيت دين اسلام
يكى از مهمترين اصول و مبانى توسعه در انديشه امام راحل، جاودانگى و جامعيت دين اسلام مىباشد و با توجه اين اصل مهم به خوبى مشخص مىگردد كه توسعه جامعه الهى ذاتاً با توسعه جوامع غير الهى متفاوت خواهد بود. براى توضيح بيشتر مطلب، در دو بخش زير بيان مىگردد:
۱/۱ ـ جاودانگى دين اسلام
به اعتقاد تمامى مسلمانان، شريعت اسلام، شريعتى جاودانه مىباشد و ختم شرايع به شريعت اسلام است و اين بدان معناست كه براى هدايت بشر در طول تاريخ، اين دينِ جاودانه مكفى مىباشد و مىتواند انسانها و جوامع را در ادوار مختلف تاريخ به قلل رفيع كمال و توسعه برساند.
قبل از پرداختن به ديدگاه امام راحل(ره) در اين زمينه و تأثير اين اصل در توسعه جوامع الهى به بعض آيات و روايات در اين زمينه اشاره مىشود:
اِنّا نحن نزّلناالذّكر و اِنّا له لحافظون
«ما قرآن را فرو فرستاديم و ما آن را نگه داشتيم».
قال على(ع):
«اِنّ هذا الاسلام. لاانهدام لاساسه و لا زوال لدعائمه و لا نقلاع لشجرته و لا انقطاع لِمُدّتِِْ و لا عفأَ شرائفه و لا جذّا فروعه»
«اين اسلام، نه پايههايش ويران شدنى است و نه ستونهايش برافكندنى است و نه درخت آن از ريشه برآيد و نه زمانش بسر آيد و احكامش كهنه و شاخه هايش كنده نمى شود»
به جز آيات و روايات، برهان عقلى مانند «استوار بودن اسلام بر فطرت و «خاتميت اسلام» گوياى زمان شمولى و جاودانگى اين شريعت است.
امام راحل(ره) همواره بر چنين ديدگاهى تكيه داشتند و بر اين اعتقاد بودند كه بايد احكام نظاممند اسلام پايه و اساس تمامى برنامههاى توسطه كشور قرار گيرند.
«احكام اسلام، محدود به زمان و مكان نيست و تا ابد باقى و لازم الاجرا است تنها براى زمان رسول اكرم(ص) نيامده تا پس از آن متروك شود».
حال بر اساس اين باور امام از جاودانگى اسلام، اين پرسش اساسى فراروى تمامى تئوريسينهاى برنامه توسعه كشور قرار مىگيرد كه آيا هرگونه ساختارهاى اجتماعى و مديريتى مىتواند منجر به جريان اهداف الهى و استقرار عدالت اجتماعى شدند؟ آيا براستى برنامههاى توسعه هيچ خدمتى در ديندارى و دين ورزى و يا نقشى در فرونهادن خواستههاى دين ندارد؟ آيا دين اسلام آمده بود كه تنها سرپرستى حكومتهاى ساده گذشته را بر عهده داشته باشد؟
۲/۱ ـ جامعيت دين اسلام
بر اساس ديدگاه امام راحل - كه همانا برگرفته از شريعت ناب محمدى مىباشد - پيامبر اسلام (ص) خاتمالانبيأ و دين او خاتم الاديان مىباشد و ختم نبوت هم بدين معناست كه نه تنها دين پاسخگوى به تمام نيازمنديهاى بشر در جميع شؤون زندگى مىباشد، بلكه دين توان اداره و سرپرستى نيازمنديها و توسعه آن را بر محور تعبد به خداى متعال و قرب به حضرت حق را دارا مىباشد.
باور به جامع بودن دينِ اسلام يكى از مبانى مهم توسعه مىباشد چراكه در صورت داشتن چنين باورى بايد تمامى ابعاد توسعه كشور برگرفته شده از متن دينى باشد و آنچنانكه حجيت احكام فردى به دين تمام شده مىباشند، تمام ابعاد برنامههاى توسعه اعم از سياسی، فرهنگى و اقتصادى هم بايد مبتنى بر احكام اجتماعى دين تدوين و اجرأ گردند. به جز دليلهاى عقلى و نگاه بيرونى، آيات و روايات بر جامع بودن شريعت اسلام دلالت دارند:
«وَنَزّلنا عليكالكتاب بتياناً لِكُلّ شأ»
«واليوم اكملتُ لكم دينكم»
«كت مزّطنا فىالكتاب منشأ»
روايات در اين باره بسيار است، به يك نمونه بسنده مىكنيم:
«اِنّ الله تبارك و تعالى أنزل فىالقرآن تبيان كل شأ حتى والله ماترك الله شيئاً يحتاجُ اليهالعباده حتى لايستطيع عبدٌ يقول: لوكان هذا انزل فىالقرآن، الّا و قد انزل اليه فيه»
خداوند بيان هرچيز را در قرآن فرو فرستاده، تا آنجا كه به خدا سوگند چيزى از نيازهاى مردمان را فرو گذار نكرده، تا كسى نتواند بگويد: كاش اين در قرآن آمده بود، مگر آن كه همان را خدا در قرآن بيان فرموده است.
امام راحل(ره) هم مبتنى بر اين اتفاق نظر تمامى مسلمين، همواره بر اين اصل مهم تكيه داشتند:
«قرآن مجيد و سنّت شامل همه دستورات و احكامى است كه بشر براى سعادت و كمال خود احتياج دارد».
بنابراين بر خلاف باور بسيارى از كج انديشان و بيگانگان به گوهر دين كه دين اسلام را تنها دينى حداقلى مىدانند كه تنها آبادگر آخرت او مىباشد، به باور امام، جامع بودن اسلام، به معناى توجه دين به همه زواياى وجودى و همه نيازهاى مادى و معنوى بشر است، يعنى هر چه را كه انسان براى دستيابى به سعادت دنيوى و اخروى نياز دارد:
«اسلام براى اين انسانى كه همه چيز است، يعنى از طبيعت تا ماورأ طبيعت تا عالم الوهيت مراتب دارد، اسلام طرح دارد، برنامه دارد.»
در آخر اين قسمت از كلام، ذكر اين نكته ضرورى مىباشد، آنانى كه در اين زمان اعتقاد دارند كه دين اسلام مىتواند دين حداقلى باشد و تنها بخشى از نيازمنديهاى بشر (نيازمنديهاى معنوى) را سرپرستى كند، چنين اشخاصى اولاً: نه معرفت كامل از دين و ديندارى دارند و ثانياً: شناختى صحيح هم نسبت به اداره جوامع در اين عصر حاضر ندارند.
اگر چه در گذشته، انسانها مىتوانستند به اندازه خودشان باشند و از وخور و غناى طبيعت بهرهمند شوند و براى جلوگيرى از تجاوز كارها و قلدرها، به دنبال نيرومند و پهلوانى جمع مىشدند و او را انتخاب مىنمودند تا پاسدار منافع و امنيت مردم باشد ولى رفته رفته كه نسلها گستردهتر شدند و طبيعت محدودتر، ناچار حكومتها نمىتوانستند تنها بهمان امنيت و پاسدارى بپردازند و بلكه مجبور بودند كه در مسائل رفاهى جامعه در خوراك و پوشاك و مسكن و بهداشت، در توليد، توزيع و نظارت بر مصرف هم نقشى داشته باشند و از توده محروم هم پرستارى كنند و تنها به پاسدارى منافع اكتفا نكنند. اين حكومتهاى رفاهى در شكلهاى مختلف تا حال جريان داشتند ولى مسئله در همينجا ختم نمىگردد چراكه در اين عصر جديد با محدوديت منابع، گستردهتر شدن نسلها، بلوغ فكرى انسانها، پيچيدهتر شدن نيازها و نظاممند شدن آن، حكومتها حتى براى ايجاد امنيت و پرستارى تودهها نيازمند سرپرستى تمايلات و انگيزههاى انسانها براى ايجاد همدلی، همفكرى و همكارى اجتماعى مىباشند.
حكومتهاى امروزى در سايه همكارى اجتماعى، براى ايجاد «تكامل كارآمدى اجتماعى» و ايجاد بنيان «نظام تكنولوژى» نيازمند به «نظامهاى فكرى» مىباشند كه بر اساس آن نظامهاى فكرى، بتوانند «مقدورات انسانى، ابزارى و طبيعى» را متناسب با شرايط «جهانی، بينالمللى و ملى» تنظيم كنند. البته اين همفكرى اجتماعى - كه حاصل آن نظامهاى فكرى مىباشد - تنها در سايه «همدلى اجتماعى» صورت مىگيرد و همدلى اجتماعى خود زاييده نظامهاى «ارزشى، دستورى و حقوقى» حاكم بر جامعه مىباشد. لذا در جهان امروزى حكومتى موفق است كه در درجه اول بتواند مديريت نظامهاى انگيزشى جامعه را بر عهده بگيرد و در سايه آن به همفكرى و همكارى اجتماعى دست پيدا كند.
به سخن ساده در جهان امروز تنها حكومتى مىتواند به حيات خود ادامه دهد كه بتواند سرپرستى تمايلات و اخلاق جامعه را بر عهده بگيرد تا در سايه آن بتواند همفكرى و همكارى اجتماعى را براى توسعه سياسى، فرهنگى و اقتصادى شكل دهد.
بنابراين حكومتها در قالب سياستگذاريها و ساختارهاى اجتماعى بدنبال ايجاد نظامى واحد متشكل از تمايلات، نيازها، تفكرات و كارسازهاى هماهنگ فردى و اجتماعى مىباشند و بستر سازى حتى اختيارات فردى افراد را جهتدار مىكنند در جهان امروزى با هر گونه اخلاق و تمايلاتى نمىتوان در هر كشورى و در پناه هر حكومتى زندگى كرد.
نظام سرمايهدارى فرهنگ مناسب با خود را مىطلبد و تنها كسانى مىتوانند در اين حكومتها به زندگى خود ادامه دهند كه پذيراى نظام اخلاق، نظام معيشتى و... متناسب با نظام سرمايهدارى باشند و بر عكس در نظام كمونيستى اخلاق، علوم اجتماعى و تكنولوژى متناسب با آن جامعه شكل مىگيرد و تضرفات حكومتها تا آنجا پيش مىرود كه يك فرد شرقى با يك فرد غربى در تمامى اخلاق و رفتار فردى و اجتماعى متفاوت مىگردد.
با توجه به اين نكته ديگر جاى هيچ ترديدى باقى نماند به اينكه يا دين بايد در تمامى شؤون فردى و اجتماعى نظر دهد و تكامل و توسعه هماهنگ همه شؤون را بر عهده بگيرد و يا اينكه كاملاً از صحنه خارج شود و زمام امور را به دين دنياپرستى بدهد، همچنانكه در دنياى غرب هم كنون تا ريزترين نيازهاى فردى بشر نسخههائى هماهنگ با نظام سرمايهدارى ارائه دادهاند و حتى براى دين تحريف شده و مسيحيت هم جائى نگذاشتهاند و آن را در كمال انزوا قرار دادهاند.
۲ ـ شاخصه توسعه در ديدگاه امام راحل
از ديگر اصول و مبانى توسعه بر اساس ديدگاه امام، شاخصه توسعه يافتگى مىباشد كه بر اساس چنين شاخصهاى روند توسعه جامعه الهى تفاوتى بنيادين در جميع شؤون خود با روند توسعه در جوامع غير الهى و الحادى پيدا خواهد كرد. در توضيح اين اصل مهم در انديشه امام راحل(ره) ابتدا بايد ترابط و پيچيدگى تمامى ابعاد توسعه اجتماعى را اثبات كرد و سپس محور اصلى توسعه اجتماعى را بر اساس ديدگاه امام راحل(ره) بررسى كرد.
۱/۲ ـ مفهوم توسعه و ابعاد آن
از آنرو كه توسعه جز به معناى گسترش هماهنگ شؤون مختلف مفروض در جهت مقصد خاصى نيست، چنانچه مقصد اصولى و كلان كه بر آيند اهداف ريز توسعه است مادى فرض شود توسعه نيز تفسيرى مادى خواهد يافت و در پرتو الهى شدنِ هدف محورى توسعه است كه مفهوم توسعه نيز صبغه الهى بخود خواهد گرفت و از اينرو دوگانگى مفهوم توسعه يافتگى و ركود نيز از ديدگاه مادى و الهى بخوبى آشكار مىگردد.
قابل توجه است كه جداسازى ابعاد مختلف توسعه بر پايه جداسازى ابعاد وجودى انسان و ارائه تعاريف و مقاصد جداگانه براى هر بعد و پذيرش تعريف مادى و مقاصد مادى نسبت به بعد محسوس «انسان و جامعه» از زواياى متعدّدى قابل مناقشه است.
از جمله آنكه هويت واقعى فرد و جامعه در عين مركب بودن داراى وحدت تركيبى «حقيقى» بوده و ابعاد مختلف آن با يكديگر پيوستگى واقعى داشته و از يكديگر متأثرند. بر اين پايه، تعريف هيچ بعدى جداى از ساير ابعاد، و تعيين هدف پرورشى براى آن و برنامهريزى در جهت تحقق آن جداى از ملاحظه ابعاد ديگر و بدون در نظر گرفتن هماهنگى و نحوه تأثير و تأثر ابعاد مختلف ممكن نيست.
بنابراين اعم از فرد و جامعه ملاحظه گردد و از اينرو كه تفسير مادى از انسان و ابعاد وجودى آن با تفسير الهى متفاوت است.
شاخصههاى مفسر توسعه يافتگى و ركود در اين دو بينش متفاوت مىگردد.
نكته قابل توجه در اينجا اينكه اين تصور كه بينش الهى در نگرش به مادى انسان با بينشهاى الحادى حاكم بر نظام استكبارى كنونى عالم يكى است و بنابراين مىتوان توصيههاى كارشناسانه را در اين زمينه راهگشاى تأمين مقاصد الهى ناظم جمهورى اسلامى قرار داد، از انديشه خام جدا انگارى و تأليف ابعاد مختلف انسان و غفلت از تركيب حقيقى اين ابعاد و تأثير و تأثر نسبت به هم ناشى شده است.
۲/۲ ـ محور اصلى توسعه
بازيابى نقطه شروع و محور اصولى توسعه اجتماعى نقش اساسى را در ارائه يك برنامه جامعه توسعه ايفأ مىنمايد. و اين امر به نوبه خود يكى از عواملى است كه شيوههاى ايجاد توسعه را از اين دو نظر گاه متفاوت مىسازد.
۱/۲/۲ ـ «توسعه ابزار و امكانات» شاخصه توسعه در جوامع الحادى
در جوامع الحادى مادى به دليل عدم درك و شناخت صحيح از جهان و انسان و تفسير حسى از آنها هدف نهائى توسعه چيزى جز ايجاد شرايط براى ارضاى هرچه بيشتر شهوات مادى و فراهم آوردن امكان التزاذ و تمتّع هرچه بيشتر از ماده و به تعبير ديگر رشد مادهپرستى نيست.
لذا در اين جوامع توسعه ابزار و امكانات بعنوان شاخصه توسعه معرفى میگردد. در نقد اين ديدگاه بهترين دليل، كلام امام راحل(ره) میباشد:
هر مكتبى را كه شما برويد ملاحظه كنيد به استثناى مكتب اسلام و مكتب توحيدى و مكتب انبيأ، يك مكتب مادى است كه انسان را حيوان تصور كرده است، لك موجودى كه همان خوردن و خوابيدن است، منتهى بهتر خوردن و بهتر خوابيدن، اين مكتبها مىخواهند انسان را يك حيوانى كه اينطور ادراك كردهاند از انسان كه اين هم مثل ساير حيوانات است كه تمام چيزهايى و رشدهايى كه دارد در همان ادراكات مادى دور مىزند، در امور مادى دور مىزند، اسم آنرا گفتهاند امور عينى، خيال كردهاند كه امر عينى همان عالم طبيعت است و حال آنكه عوالم ديگرى هست كه اينها ادراكش كردند، منتهىاليه عالم وجود، عالم طبيعت است پستترين عالمها، عالم طبيعت است، نبايد آقايان كه در اين غرب واقع شدهاند و غرب هم غرق در طبيعت دنياست و هيچ ملتفت به ماورأ طبيعت نيست، آقايان از اين مكتبها گول بخورند، و خيال كنند كه انسان غير از اينكه مىخورد و مىخوابد و اينها چيز ديگرى نيست.
۲/۲/۲ ـ «توسعه انسانى» شاخصه توسعه در جامعه الهى
بر اساس بينش الهى كه كمال انسان را در قرب هرچه بيشتر نسبت به خداوند و بالاترين ابتهاج ممكن براى انسان را در بندگى خداوند مىداند، محور اصولى توسعه، ايجاد و توسعه بستر رشد عبوديت و بندگى در همه ابعاد به صورتى هماهنگ و براى رسيدن به قرب الهى و ايجاد شرح صدر للاسلام است.
با توجه به اين بينش الهى، امام راحل(ره) همواره به اين بعد اساسى از توسعه توجه داشتند و به تمامى برنامهريزان و جريان توصيه و تنّبه مىدادند كه هدف اساسى اسلام و جوامع الهى، تربيت انسان در تمام ابعاد مىباشد:
«همه امورى كه در نظر اين حكومتها (غير اسلام) مقصد است از نظر انبيأ، راه است. تمام دنيا در نظر انبيأ خودش يك مقصود نيست، خودش يك محراب و مقصد نيست، يك راه است كه از اين راه بايد برسند به مرتبهاى كه آن مرتبه عالى انسانى است كه اگر يك موجودى يك انسانى اين مرتبه الهى انسانى را به آن رسيد اين سعادت است»
بنابر آنچه گذشت مسؤلين تهيه برنامه توسعه اجتماعى كه وظيفهاى جز فراهم ساختن زمينه رشد و تكامل انسانها ندارند مىبايست قبل از هرگونه تصميمگيرى پيرامون توسعه، تصوير روشنى از «رشد و كمال انسان» داشته باشند. در صورتى كه توصيف اسلام از اين امور مد نظر و ملاك عمل قرار گيرد، لاجرم بايد هدف اصلى نظام اسلامى و توسعه اجتماعى آن، فراهم كردن زمينه تقرب انسانها به خداوند متعال قرار گيرد و بنابر پذيرش چنين فرصتى مىبايست همه فعاليتهاى اجتماعى به گونهاى تنظيم شود كه آثار آنها زمينه تحول روحی، فكرى و جسمى انسانها در حركت به طرف خداوند متعال را فراهم نمايد.
۳ ـ مبارزه با جبهه كفر استراتژى نظام اسلامى
«ما هدفمان پياده كردن اهداف بينالمللى اسلامى در جهان فقر و گرسنگى است، ما مىگوييم تا شرك و كفر هست، مبارزه هست و تا مبارزه هست، ما هستيم، ما بر سر شهر و مملكت با كسى دعوا نداريم، ما تصميم داريم پرچم«لااله الا الله» را بر قلل رفيع كرامت و بزرگوارى به اهتزاز درآوريم».
از ديگر اصول و مبانى توسعه در انديشه امام راحل(ره) اساس گرفتن مبارزه و هدم كفر در برنامهريزىهاى توسعه ناظم اسلامى مىباشد كه به جهت طولانى شدن مقاله تنها به كلياتى در اين باب اشاره مىگردد.
بر اساس انديشه امام راحل، استراتژى حيات اسلام در نفى نظام كفر و استكبارى در همه ابعاد است و توسعه نظام كفر در همه ابعاد موجب تضييق نظام حقه الهى مىشود. لذا يك تنازع دائمى بين كفر و ايمان وجود دارد، و مطلوب كفر و ايمان حكومت بر دنياست. كفر مىخواهد سرپرستى و ولايت مردم را در دنياپرستى و تلذذ هرچه بيشتر از دنيا به عهده بگيرد و هر اعتقادى كه در مقابل دنياپرستى قد علم كند، مىخواهد آن را بين ببرد، چون حيات اسلام را معارض با حيات خودش مىبيند، از طرفى اسلام هم دعوت به كلمه توحيد مىكند كلمه كفر را معارض حيات و توسعه خودش مىبيند، لذا همه درگيرى اجتنابناپذير است. حال اگر ايجاد حادثه بدست كفار باشد، مسلماً اسلام توسعه پيدا نخواهد كرد ولى اگر محور حوادث به دست ولايت حقه الهى باشد موازنه قدرت به نفع اسلام تمام مىشود.
البته بايد توجه داشت كه ابزارهاى هجوم جبهه كفر در هر زمان متفاوت مىگردد كه در اين زمان مهمترين ابزار تهاجم دشمن، ارايه الگوهاى توسعه متناسب با مبانى مادى به كشورهاى جهان سوم و خصوصاً اسلامى مى باشد كه القأ چنين الگوهايى باعث گسترش بستر دنياپرستى بوده و راه را براى اعمال مديريت استكبار جهانى باز مى نمايد.
امام راحل با توجه به اين مطلب همواره با توصيه به «اسلامى شدن دانشگاهها» و «بالندگى حوزههاى عمليه»، راه مبارزه با اين ترفند دشمن را بيرون آمدن از لاك نگرش انحصارى علم به غرب و شرق - كه زيربناى الگوهاى توسعه مىباشند - مىدانستند.
«مهمترين عامل در كسب خودكفايى و بازسازى توسعه مراكز علمى و تحقيقاتى و تمركز و هدايت امكانات و تشويق كامل و همه جانبه مخترعين و مكتشفين و نيروهاى متعهد و متخصصى است كه شهامت مبارزه با جهل را دارند و از لاك نگرش انحصارى علم به غرب و شرق بدر آمده و نشان دادهاند كه مىتوانند كشور را روى پاى خود نگه دارند».
نتيجه سخن اينكه در صورتى مىتوان «اداره نظام را، ادارهاى اسلامى دانست كه تمامى الگوها، مدلهاى توسعه، و ساختارهاى اجتماعى بر اساس مبانى دينى شكل گرفته باشند و تحقق اين امر خطير بر عهده نهادهاى فرهنگساز جامعه مىباشد، به ديگر سخن تنها در صورتى مىتوان اميد به تحقق نظام كامل اسلامى داشت كه حوزههاى علميه به استنباط احكام اجتماعى اسلام و دانشگاه به توليد معادلات كاربردى اسلامى همّت گمارند.
کد مطلب: 187
آدرس مطلب: https://www.foeq.ir/vdcjfaevzuqeo.sfu.html
فرهنگستان علوم اسلامی قم https://www.foeq.ir