جايگاه مباحث فلسفی در نظام موضوعات فرهنگستان
با توجه به روند پژوهشی فرهنگستان علوم اسلامی، مباحث فلسفی از جايگاه مهمی در روند دستيابی به نرمافزارهای علمی و فکری مورد نياز در تمدنسازی و جامعهپردازی اسلامی برخوردار است. البته نوع پرداخت فرهنگستان علوم اسلامی به اين مباحث و کارکردهای مورد نظر از آن تفاوت هايی با ساير تلاشهاي فلسفی رايج دارد که عمدتاً به بحث مهم طبقهبندی علوم باز می گردد. از آنجا که مهمترين دستاورد فکری فرهنگستان و مبنای دانشی آن در روند توليد علم و معارف جامع اسلامی عبارت است از: «فلسفه شدن اسلامی» که محور اصلی فعاليتهای گروه فلسفه نيز فلسفه نظام ولايت به عنوان رکن اين دستگاه فلسفی است، آشنايی اجمالی با آن در توضيح مأموريتهای گروه فلسفه ضروری است.
معرفي اجمالي فلسفه شدن اسلامي
فلسفه شدن اسلامی، بزرگ ترين ميراث علمي استاد علامه حسينی (ره) است. اهميت فلسفه شدن اسلامی در جغرافيای انديشه حضرت استاد (ره) به حدی است كه به جرأت مي توان گفت اشراف به نظام فكری ايشان، جز از طريق تلقی صحيح و تسلط بر «فلسفه شدن اسلامی» امكان پذير نيست.
در انديشه حضرت استاد (ره)، «فلسفه شدن اسلامی» تنها ابزاری است كه با تكيه بر آن، انقلاب اسلامی می تواند مرحله «انقلاب فرهنگی» را به سلامت پشت سر گذاشته و پايه های «تمدن نوين اسلامی» يا به تعبير ديگر مهندسی توسعه اجتماعی را مبتنی بر اسلام پی ريزی نمايد.
«فلسفه شدن» تلاشی فلسفی در بالاترين و فراگيرترين سطح برای تحليل عام پديده هاست که باتوجه به مزيت هايی که در «غايت»، «موضوع» و «روش» دارد بايد به عنوان جايگزينی جدي برای «فلسفههای بودن» مورد مداقه قرار گيرد. به منظور روشن شدن اين مطلب لازم است بر روی تفاوت فلسفههای بودن و فلسفههای شدن توضيح اجمالی ارائه شود:
۱. تفاوت «غايتِ» فلسفههای بودن و فلسفههای شدن
غايت فلسفههای بودن عمدتاً «تحليل علت تحقق اشياء» و «توصيف تعين حقايق» و «تمييز حقايق از وهميات» است؛ درحالی كه فلسفههای شدن، غايتی فراتر از اين غايات را می طلبد و از يک سو به «تحليل علل ايجاد» و «توصيف کيفيت تعين موجودات» می پردازد و از سوی ديگر براساس چنين توصيفی به دنبال «پيشبينی، هدايت و كنترل اشياء» می باشد و غايتالقصوای خويش را ـ نه در «شناختی صرفاً ذهنی از حقايق» كه ـ در «شناختی نظری معطوف به مكانيزم تحققها و چگونگی ها » به منظور «بهينه موضعگيری خويش در ارتباط با حقايق» جستجو می کند.
۲. تفاوت «موضوعِ» فلسفههای بودن و فلسفههای شدن
موضوع فلسفه مطلق را اگر «موجود بما هو موجود» گفته اند، صرفاً در فلسفههای بودن صادق است و فلسفههای شدن، به علت نقصانی كه در اين نحوه شناخت از اشياء وجود دارد، موضوع و متعلق خود را «کل مرکب» برگزيده و درصدد دستيابی به بنيانهای نظری و عام چنين تحليلی است.
لازم است دقت شود در فلسفه شدن نيز موضوع، دارای شموليت بوده و بر تمامی اشياء پيرامونی ما قابل تطبيق است؛ با اين تفاوت که در اينجا برخلاف فلسفه بودن، واقعيات به مثابه يک «کلّ مرکب» متعلَّق شناسايی است، نه اينکه صرفاً واقعيات از «حيث موجوديت» مورد مطالعه قرار گيرند.
در يك پله بالاتر چنين فلسفهای به علت اذعان به عدم انفصال مطلق اشياء از يـكديگر و تأثير و تأثر واقعي بين آن ها و درنتيجه مرتبط ديـدن آن ها با هم، في الجمله حكم به «متغير بودن هر شیء مركبی» می نمايد و لذا در نگاهی عميق تر، موضوع خود را «کلِّ متغير» معرفی می نمايد و در صدد برمی آيد تا تحليلی فراگير از «نظام عوامل و ابعاد هر کلِّ متغيری» ارائه دهد.
۳ . تفاوت «روشِ» فلسفههای بودن و فلسفههای شدن
با توجه به رويكرد عام فلسفههای بودن و فلسفههای شدن، «دو روش عام فلسفی» هم قابل تصور است؛ «روش كلی شناسی» و «روش كل شناسی». روش نخست، برای شناسايی پديده ها، «وصفی برابر» و «خصلتی مشترك» را «انتزاع» نموده و مفهومی «كلی» می سازد كه اشياء خارجی، «فردِ» آن محسوب می شوند.
در روش كلی شناسی با دو عمليات ذهنی« انتزاع و اندراج» شما حق تجزيه خصلتها از يكديگر و انتزاعِ آن ها را بدون توجه به تأثير و تأثر آن ها داريد. درحالی كه در روش«كل شناسی» عكس اين اتفاق می افتد. در اين روش از همان ابتدا می بايست به هم پيوستگی و در هم تنيدگی اوصاف و ابعاد اشياء لحاظ گردد و به همين دليل است كه بالاترين مرتبه انتزاع در فلسفه شدن، «شيءِ مركبِ متغير» است، نه «حيثيتی مانند وجود يا ماهيت»! به تعبير ديگر در روش كل شناسی پديدهها از همان ابتدا، «اموری متشكلِ از اجزائی به هم متقوم» درنظر گرفته می شوند؛ لذا در اين روش، تلاش می شود تا قواعد عامِ چگونگی ارتباطِ عوامل درونی و بيرونی پديدهها و همچنين چگونگی تغيير و تبدّل آن ها استخراج گردد.
۴ . لزوم و امكان ساخت «فلسفه كمّ» در فلسفههای شدن برخلاف فلسفههای بودن
در فلسفههای بودن به علت تحليل «كلی شناسانه» از عالم، هيچگاه يك فيلسوف خود را موظف نمی بيند كه «تحليل كيفی» خود را «كمی» نمايد و اندازههای رياضی بين اوصافی را كه برای اشياء برشمرده، محاسبه نمايد.
غافل از اينكه حل مشكل «مديريت عينی پديده ها» بيش از اين می طلبد؛ زيرا در عينيت، «كيفيت ها» با «كميت ها» هم آغوش و عجينند و در بسياری موارد «تغيير كيفيت ها» را بايست از جانب «تغيير نسبتهای كمی عوامل» پی گرفت؛ چون هر پديده مركبی، اوصاف خود را مرهون «نسبت كمی بين عوامل خويش» است، نه صرفاً مديون بودنِ عوامل خويش؛ بنابراين «كمی سازی توصيفات كيفی» يكی از دغدغههای اساسی فلسفههای شدن است.
نكته بسيار حائز اهميت ديگر اين است كه «هر فلسفه ای» نميتواند از «هر دستگاه رياضی ای» استفاده كرده، «كمی سازی تحليلهای كيفي خود» را به آن بسپارد؛ زيرا علی رغم نگاه ساده انگارانه بسياری، دستگاههای رياضی به هيچ وجه خالي از بار متافيزيكی نيستند و بی شك، آبشخوری فلسفی دارند؛ لذا ضروری است كه هر مبنای فلسفی برای به دست گيری ابتكارعمل عينی، فلسفه رياضی متناسب با مبنای خود را نيز تحويل دهد؛ لذا طبيعی است برای «مديريت الهي جهت گيری های جامعه» و «دستيابی به نسبت ميان ارزش و اندازه»، صحبت از «ضرورت توليد رياضيات الهی» به ميان آورده شود.
مأموريت گروه فلسفه
با توجه به مأموريت و رسالت فرهنگستان علوم اسلامی و جايگاه فلسفه در نظام معرفتی حوزه و دانشگاه و همچنين هندسه معرفتی استاد حسينی(ره)، می توان مأموريت گروه فلسفه را در سه عبارت زير خلاصه نمود:
۱. ارائه دقيق و مدبرانه فلسفه نظام ولايت به جامعه و به خصوص نخبگان فکری انقلاب اسلامی در جهت ارتقاء عقلانيت فلسفی شيعه و ايجاد زمينه برای درک و پذيرش اجتماعی منطق های عام و سه گانه تکامل تفقه، علوم دانشگاهی و مدل برنامهريزی که در ذيل اين انديشه فلسفی توليد شده است.
۲. پشتيبانی فلسفی از ساير گروههای علمی فرهنگستان علوم اسلامی همراه با نظارت علمی بر روند فرآوری های مفاهيم فلسفی در مفاهيم روشی و مصداقی، که بر نحوه صحيح اين تنازل های مفهومی از حيث فلسفی واقع می شود.
۳. تحقيق و تبيين تئوری کلان استاد حسينی(ره) در روند اسلامی سازی توليد علم و معرفت و جامعهپردازی اسلامی مبتنی بر انديشه فلسفه شدن اسلامی.
موضوعات اصلی گروه (پژوهشی ـ آموزشی)
موضوع فسلفه شدن در فرهنگستان علوم اسلامی به دو مرحله بحث علمی تقسيم شده است؛ بخش اول آن با عنوان «فلسفه نظام ولايت» عهدهدار تبيين روندی فلسفی با پرداختن به مهمترين مسائل و موضوعات فلسفه تا رسيدن به حدود اوليه مفهومی مورد نظر در توليد «منطق نظام ولايت» می باشد که گروه علمی فلسفه عهدهدار آن است.
اما نحوه به کارگيری حدود اوليه فلسفه در دستگاه منطقی نظام ولايت، که بخش دوم مباحث فلسفه شدن اسلامی محسوب می شود، در گروه منطق و روش شناسی پيگيری ميشود.
بنابراين موضوعات اصلی گروه فلسفه شامل عناوين ذيل است:
۱. جايگاه و ضرورت فلسفه در طبقهبندی علوم (فلسفه و علوم نقلی و تجربی ـ فلسفة چگونگی و فلسفههای چرايی و چيستی)؛
۲ . ادراکات اوليه و اصول انکارناپذير (اصول واقعيت، تناقض، تغاير، تغيير و هماهنگی)؛
۳. نظام جامع و مانع مسائل فلسفی (وحدت و کثرت، زمان و حرکت، اختيار و عليت، علم و معرفت)؛
۴. امر اصيل و حد اوليه فلسفی (اصالت ماهيت، وجود، ربط، تعلق و نظام فاعليت).
اهداف (سه ساله)
با توجه به سياست ها و اهداف سه ساله (۹۳ تا ۹۵) و همچنين توانمندی های موجود گروه علمی فلسفه، اهداف گروه در اين مدت عبارت است از:
۱. آموزشي
آموزش و تربيت حداقل ۴ محقق فلسفه به نحوی که:
ـ با تسلط بر روش فلسفی استاد حسينی(ره)، توانمندی پژوهش فلسفی را دارا باشند. (تسلط بر روش تحقيق استاد حسينی(ره) از اهداف اين مرحله نيست)؛
ـ بر مهمترين منابع فلسفی استاد حسينی(ره) مسلط باشند؛
ـ تحصيلات رسمی خويش را حداقل تا سطح کارشناسی ارشد يا معادل آن، در موضوعات رشته تکميل کرده باشند؛
ـ بر کليت مباحث فلسفه اسلامی و فلسفه غرب مسلط باشند؛
ـ دارای آشنايی و ارتباط با اساتيد فلسفی کشور باشند.
۲. تدوينی
ارائه حداقل ۶ مقاله تدوينی از مباحث استاد حسينی(ه) براساس اولويت های نظام موضوعات مصوب گروه.
۳. ترويجی
برگزاری حداقل ۶ جلسه ارتباطی فلسفه در قالب کرسی های آزادانديشی و نشست علمی توسط اعضاء هيئت علمی گروه.