هرچند فرهنگ از نظر لغوي داراي معنای مشخصي است اما گستره وسيعي از اصطلاحات، واژهها، نمادها، رفتارها و... را تشكيل ميدهد كه در هر جامعهاي متفاوت است.لزوم ساماندهي به گستره وسيع فرهنگ براي اثربخشي به بخش مغفول مانده آن يعني تعارض بين ارزشها و رفتارها تحت عنوان مهندسي فرهنگي يكي از مطالبات رهبر معظم انقلاب است.اصطلاح مهندسي فرهنگي نخستين بار در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي با معظم له در سال ۸۱ مطرح شد و در اين سالها بارها بر ضرورت آن تأكيد كردهاند نظر به اهميت اين موضوع و نقش آن بر فضاي فكري و فرهنگي كشور، گفتگو با ابراهيم نيك منش كارشناس شوراي تخصصي حوزوي شوراي عالي انقلاب فرهنگي و عضو فرهنگستان علوم اسلامي قم از نظر ميگذرد. بحث مهندسي فرهنگي نخستين بار در بیست ششم آذرماه سال 81 توسط مقام معظم رهبري در ديدار اعضاي شوراي عالي انقلاب فرهنگي مطرح شد و در طي اين سالها نيز بارها مورد تأكيد معظم له قرار گرفته است. متوليان اصلي مهندسي فرهنگي در كشور چه كساني هستند و اقداماتي كه تاكنون دراين زمينه صورت گرفته است را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ حدود ۹ سال و نيم است كه ازمطالبه حضرت آقا ميگذرد و اين زمان بسيار زيادي است. نظام كارشناسي كشور و مشخصاً شوراي عالي انقلاب فرهنگي بايد زودتر از اينها به اين جمع
مهندسي فرهنگي يك متولي مشخص ندارد كه بگوييم فقط شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه به تعبير حضرت آقا قرارگاه فرماندهي فرهنگ كشوراست، متولي اين امر باشد. تمام سازمانهاي فرهنگي و غيرفرهنگي بايد خود را درگير اين امر بدانند. قشرمرجع ما در امر فرهنگ تنها به روحانيت، دانشگاهيان، نظام كارشناسان يا فرهنگيان خلاصه نميشود.
بندي ميرسيد.
در حال حاضر پيشنويس نقشه مهندسي فرهنگي كشور تهيه شده است و درمراحل تصويب خواهي است و حتي قطعهاي از اين نقشه فربه و تنومند نيز به تصويب رسيده است. درچند ماه اخير و در اولين جلسه امسال بخش چالشها و محيط شناسي نقشه به بحث گذاشته شده است.
تاكنون در بحث مهندسي فرهنگي به لحاظ سازمان دهي در كميتههاي كارشناسي (در مقام تدوين نظامنامه و سپس نقشه) افرادي از نخبگان حوزوي و دانشگاهي و نظام كارشناسي كشور و كميتههايي مانند كميته تدوين چشم انداز، مباني و ارزشها، راهبردها، اقدامات، شاخصها و... جمع شدهاند.
خروجي كار تاكنون، نظامنامه تدوين نقشه مهندسي فرهنگي است كه درسال ۸۸ به تصويب رسيد. اين نظامنامه ابزاري نرم افزاري است براي تصويردهي از ابعاد نقشه، به تعبيري نقشه نقشه است. محتوا و جهت گيري حاكم بر كل نقشه در آنجا مشخص ميشود.
هرچند بحث نظامنامه نگاري ومهندسي فرهنگي بويژه با رويكرد ديني در كشورما بحث جديدي است، از حدود سه سال گذشته حركتهاي خوبي در اين راستا انجام شده است. از يك سال ونيم گذشته و بعد از تدوين نظامنامه تدوين نقشه آغاز شده و هنوز ادامه دارد. پيشنويس نقشه آماده شده و درحال ارزيابي، اعتبارسنجي و در عين حال تكميل است.
چه نهادها و سازمانهايي متولي مهندسي و مديريت فرهنگي هستند؟ با توجه به ابعاد، سطوح و ردههايي كه براي فرهنگ مطرح شد، مهندسي فرهنگي يك متولي مشخص ندارد كه بگوييم فقط شوراي عالي انقلاب فرهنگي كه به تعبير حضرت آقا قرارگاه فرماندهي فرهنگ كشوراست، متولي اين امر باشد. تمام سازمانهاي فرهنگي و غيرفرهنگي بايد خود را درگير اين امر بدانند. قشرمرجع ما در امر فرهنگ تنها به روحانيت، دانشگاهيان، نظام كارشناسان يا فرهنگيان خلاصه نميشود.
فرهنگ به تعبير مقام معظم رهبري اكسيژني است كه در تمام كالبد جامعه جاري است، حتي مردم كه مخاطبان اصلي مهندسي فرهنگي هستند به نوعي متولي حساب ميشوند منتها سطح بندي دارد. شما متولي اصلي را شوراي عالي انقلاب فرهنگي وگروههاي تخصصي آن ميبينيد و در ردههاي بعد سازمانها، نهادها، قشرهاي مرجع مانند روحانيون، هنــــــرمندان، فرهنگيان، دانشگاهيان و تمام كساني كه در فرهنگ تأثيرگذار و تأثيرپذير هستند، قراردارند.
مقام معظم رهبري دربيانات خود سه ركن «مهندسي فرهنگ»، «مهندسي فرهنگي» و «مديريت فرهنگي» را مطرح كردند، اين اركان به چه معناست و اينها چه تفاوت و نسبتي با يكديگر دارند؟ اين ادبيات در كشور ما و حتي در كشورهاي ديگر ادبيات جديدي است. در پيشنويس نقشه مهندسي فرهنگي اين سه ركن اينگونه تعريف شده است:مهندسي فرهنگ عبارت است از فرآيند بازشناسي، آسيب شناسي، پالايش و ارتقابخشي فرهنگ و جهت دهي آن بر پايه هويت اصيل اسلامي ايراني با توجه به مقتضيات
مهندسي فرهنگ عبارت است از فرآيند بازشناسي، آسيب شناسي، پالايش و ارتقابخشي فرهنگ و جهت دهي آن بر پايه هويت اصيل اسلامي ايراني با توجه به مقتضيات وشرايط ملي و جهاني.
وشرايط ملي و جهاني.
مهندسي فرهنگي عبارت است از فرآيند بازطراحي، اصلاح وارتقاي شئون و مناسبات نظامهاي فرهنگي، سياسي،اجتماعي و اقتصادي كشور براساس فرهنگ مهندسي شده با توجه به شرايط و مقتضيات ملي و جهاني.
و مديريت راهبردي فرهنگ كشور عبارت است از فرايند تدوين، وضع و اعمال راهبردهاي كلان فرهنگي، سازمان دهي و تقسيم كار ملي و نظارت و ارزيابي راهبردي در نظامهاي مختلف كشور باتوجه به رهيافتهاي مهندسي فرهنگي و مقتضيات ملي و جهاني.اين تعاريف قابل نقد است و به نظر ميرسد بعضي از قسمتها همپوشاني پيداكرده است و برخي از قسمتها اصلاً درست نيست.بله، درست است.
آنچه در مهندسي فرهنگ به دنبال آن هستيم ترسيم بنيادهاي نظري فرهنگ حاكم بر حوزه تمدني فارغ از زمان و مكان است، برخلاف آنچه در نقشه آمده كه اشاره به مقتضيات زماني و مكاني دارد. مهندسي فرهنگ ترسيم بنيادهاي نظري فرهنگ يعني نظام ارزشي و آرمان شهر مطلوب ـ بدون قيد زمان و مكان- است.
در مهندسي فرهنگ شما پايه اصلي فرهنگتان را كه ريشه دركتاب و سنت و اراده الهي دارد تنظيم وارائه ميكنيد. حال آنكه در مرحله بعد (يعني مهندسي فرهنگي) آنچه كه انتظار داريم ترسيم منابع و ساختارهاي فرهنگي و البته با رويكرد تمدني است.
در بحث منابع و ساختارها، سخن از زمان و مكان پيش ميآيد. مقتضيات زماني، مكاني، اسلامي و ايراني در مهندسي فرهنگي (و نه مهندسي فرهنگ) تعريف ميشود. پس در مهندسي فرهنگ، نگاه كاملاً مغزافزاري و آرمان شهري است لذا فرهنگ ناب توحيدي مطرح ميشود. ما از نگاه خودمان فرهنگ را تبيين ميكنيم، اهل سنت از نگاه خودشان و فرد لامذهب نيز از منظر خود اين آرمان شهر را ترسيم ميكند.
اما در مديريت فرهنگي، سخن از عمل و اجراي نقشه است. نقشه مهندسي فرهنگ نقشه علم، بينشها ودانشهاي شماست و نقشه دوم نقشه مهندسي فرهنگي نقشه راهبردها، چالش و ساختارهاي شماست. براساس اين دو نقشه علمي وعملي شما ميتوانيد اجرا كنيد.آنچه در مهندسي فرهنگ و فرهنگي بر روي كاغذ بود وشامل ترسيم آرمان شهر، به علاوه ساختارها، راهبردها، اهداف،
الزاماً تمام افراد جامعه آنطور كه فكر ميكنند زندگي و رفتار نميكنند.روند و فرايند اصلي ما همين مهندسي و مديريت فرهنگي است كه ميتواند اين عدم تطابق را به حداقل برساند و تقريبي بين رفتارها و ارزشها ايجاد كند و ارزشها را در كنش و رفتار اجتماعي جريان دهد.
سياستها و چشمانداز بود همگي در مهندسي فرهنگي، در مديريت فرهنگي تحقق عيني واجرايي ميگيرد.
در يك كلام ورودي نهايي مهندسي فرهنگ عبارت است از نظام نظريههاي بنيادي و فرهنگ توحيدي كه حوزه ارزشها، گرايشها، بينشها و بنيانهاي تمدنساز است و در قالب نقشه جامع نظري تصويب ميشود اما خروجي نهايي مهندسي فرهنگي عبارت است از نظام برنامههاي راهبردي حاكم بر نظام فرهنگي كه حوزه افقها، چشم اندازها، راهبردها، استراتژيها، برنامهها و اقدامات سازمان فرهنگي تمدنساز است كه اين براساس نقشه جامع اجرايي مهندسي فرهنگي شكل ميگيرد و بالاخره خروجي نهايي مديريت فرهنگي آنچه به عينه در جامعه خواهيم ديد و نظام دانشها، شاخصها، آداب وسنن، محصولات فرهنگي و برون دادهاي اجتماعي است.
تطابق بين ارزشها و رفتارهاي اجتماعي نوعي مديريت فرهنگي را ميطلبد. در نقشه مهندسي فرهنگي كشور براي اين منظور چه پيشبينيهايي شده است؟ اين عدم تطابق و شكاف بين حوزه ارزشها و رفتارها درجامعه ناخواسته نوعي نفاق اجتماعي را برجامعه تحميل كرده است. الزاماً تمام افراد جامعه آنطور كه فكر ميكنند زندگي و رفتار نميكنند.روند و فرايند اصلي ما همين مهندسي و مديريت فرهنگي است كه ميتواند اين عدم تطابق را به حداقل برساند و تقريبي بين رفتارها و ارزشها ايجاد كند و ارزشها را در كنش و رفتار اجتماعي جريان دهد.
اولين كاري كه براي اين امر بايد صورت گيرد شناخت دين به عنوان روح حاكم بر موضوع مهندسي و مديريت فرهنگي است و بنيادهاي نظري، ديني و ارزشها در قالب نقشه علمي نظري طراحي ميشود. بديهي است اين مهم براساس روش تحقيق خاص خود شكل ميگيرد.مرحله دوم، شناخت زواياي فرهنگ، برنامهها، راهبردها و سياستها است. قبل از اينها يك كار پيشيني نيز بايد انجام بگيرد و آن شناخت روشهاي شناخت(مهندسي) و ساخت(مديريت) فرهنگ ديني است.
شناخت اين روشها، الگوها و مدلها كاري مقدم بر شناخت زواياي فرهنگ و شناخت دين به عنوان روح حاكم بر فرهنگ است.اين فرآيند چندگانه باعث ميشود كه ما هم مهندسي و هم مديريت را نسبت به موضوع اصلي مهندسي و مديريت كه فرهنگ ديني است انجام دهيم البته تمامي مراحل مهندسي اگر به خوبي انجام گيرد و به دو نقشه نظري و اجرايي كامل نيز دست يابيم تازه كمتر از نيمي از كار انجام شده است والا اجرا و مديريتي شايسته است كه بتواند حرفهاي روي كاغذ را جنبه عيني ببخشد و شكاف بين ارزشها و گرايشها را با كنشها و رفتارها به حداقل برساند.