علم دینی
آنچه در این پرونده میخوانید دیدگاه صاحب نظران فرهنگستان علوم اسلامی قم در رابطه ی دین و علم می باشد.
 
 
 
کد مطلب: 226
گفتاری کوتاه از استاد میرباقری:
ضرورت پرداختن به مبانی ولایت فقیه
تاریخ انتشار : جمعه ۱۷ شهريور ۱۳۹۱ ساعت ۲۱:۳۹
 
مبانی «دین شناسی»، «معرفت شناسی»، «جامعه شناسی» و.. از جمله مبانی است که بحث ولایت فقیه بر آن استوار است. شروع بحث از این مبانی، تأثیر بسزایی در موضع گیری نسبت به موضوعات و مسائل این بحث دارد و زاویه دید محقق و نظریه پرداز را به کلی دستخوش تحول قرار می دهد.
«نظام ولایت فقیه» به عنوان نظام سیاسی اسلام در عصر غیبت، دارای اصول و مبانی متعددی است که می بایست به خوبی تبیین شود.
مبانی «دین شناسی»، «معرفت شناسی»، «جامعه شناسی» و.. از جمله مبانی است که بحث ولایت فقیه بر آن استوار است. شروع بحث از این مبانی، تأثیر بسزایی در موضع گیری نسبت به موضوعات و مسائل این بحث دارد و زاویه دید محقق و نظریه پرداز را به کلی دستخوش تحول قرار می دهد.

همچنین این مبانی تأثیر بسزایی در کیفیت تفسیر روایات مربوط به این بحث دارد؛ به عبارت دیگر اتخاذ مبنای متفاوت در این مرحله، دو گونه فهم از روایات را پدید می آورد چراکه نظریه پرداز، روایات را مبتنی بر آن مبانی تفسیر می کند. بنابراین پیش از پرداختن به بحث فقهی می بایست به این مبانی پرداخت.

به عنوان مثال اگر کسی پیدایش «جامعه» را مبتنی بر نیازهای مادی و طبیعی انسان تحلیل کند، «حکومت» را نیز بر پایه دانش های تجربی تعریف خواهد کرد. در اینصورت منطقاً امکان اثبات «ولایت فقیه» باقی نمی ماند و روایات آن نیز به گونه ای دیگر تفسیر می شود.

 1. ضرورت بحث از مبانی دین شناسی 
تفقه در بحث ولايت فقيه می بایست از مبانی «دین شناسی» آغاز گردد. نسبت عناصری همچون «جامعه» و «حکومت» و دامنه عملکرد هریک از آنها با «دین» مهمترین مسأله ای است که در مبانی بحث ولایت فقیه می بایست پاسخ داده شود. این مسائل اگر از منظر دینی تحلیل نشوند، دیگران مبتنی بر عقل خودبنیاد و تجربه بشری آن را تحلیل می کنند، آنگاه برقراری ارتباط آنها با دین، غیر ممکن شده و بهره گیری از روایات نیز مشکلی را حل نمی کند چرا که از اول کار دامنه حضور دین قید خورده است.

پیش از پرداختن به این مسائل نیز می بایست تصویر روشنی از چیستی «دین» و دامنه و گستره آن بدست آید؛ تعریف ما از دین و به تبع آن تعیین دامنه حضور دین در عرصه حیات فردی و اجتماعی بشر، نقش اصلی را در پاسخ به سوالات فوق ایفا می کند.
 
2. ضرورت بحث از مبانی معرفت شناسی 
از جمله مبانی لازم برای ورود به بحث «ولایت فقیه»، مبانی «معرفت شناسی» می باشد. اداره جامعه و حاکمیت نیاز به دانش مخصوص به خود دارد و بدون تخصص لازم ممکن نخواهد بود. این علم و دانش به عنوان یک معرفت، از جهاتی چند نیازمند مباحث معرفت شناسی است؛ از آنجمله اینکه نسبت آن با عقل و وحی چیست؟

به عنوان مثال اگر علم و دانش کشورداری و حکومت، برپایه علوم عقلی و تجربی و مستقل از وحی تعریف شود و مبنای اداره حکومت قرار گیرد، آنگاه حکومت نبی اکرم (ص) را نیز مبتنی بر این کارشناسی تحلیل خواهیم و با این مبنا که حوزه نبوت از حوزه حاکمیت مستقل است و ایندو مقوله ارتباطی بایکدیگر ندارند، تصرفات حکومتی پیامبراکرم (ص) را نیز ناشی از شأن حاکم بودن ایشان خواهیم دانست و نه شأن نبوت. در اینصورت مقام نبوت حضرت (ص) هم مقید به دانش عقلی و تجربی می شود و تعریف جدیدی از نبوت بدست خواهد آمد. در مقابل اگر معیار صحت و حقانّیت همه دانش ها را در تبعیت از وحی دانستیم، تحلیل ما متفاوت می شود. بنابراین ضروری است پیش از ورود به اصل بحث، مبانی معرفت شناسی آن را به خوبی تبیین و تنقیح نماییم. 

3. ضرورت بحث از مبانی جامعه شناسی
 از دیگر مبانی لازم در تنقیح بحث ولایت فقیه، بحث از چیستی «جامعه» و «حکومت» است. تبیین جامعه و حکومت در تعیین حاکم و نوع حکومت، تأثیر مستقیم دارد؛ یعنی در قدم اول می بایست پاسخ داد که «حکومت» چیست؟ تا اینکه بتوانیم بگوییم «حاکم» کیست؟ و میان ایندو سوال رابطه تنگاتنگی وجود دارد.

چیستی «جامعه» از جهاتی چند نیازمند بررسی است؛ کیفیت پیدایش جامعه، اعتباری بودن یا حقیقی بودن وحدت جامعه، ارکان و مقومات جامعه، مکانیزم رشد و توسعه جامعه، جهت داری حق یا باطل جامعه و.. از جمله محورهایی است که در مبانی جامعه شناسی بحث، جای می گیرد.

در تبیین «حکومت»، به عنوان نهاد مدیریت جامعه، می بایست به این سوال پاسخ داد که اساساً نقش و رسالت حکومت چیست؟ آیا مأموریت حکومت، به صورت حداقلی تعریف می شود و منحصر در ایجاد نظم و امنیت و.. است یا دارای نقشی حداکثری بوده و سرپرستی همه جانبه جامعه را بر عهده دارد؟ با روشن شدن دامنه عملکرد حکومت، آنگاه می توان نسبت آن را با «دین» مشخص کرد و در مورد «حکومت دینی» سخن گفت.
Share/Save/Bookmark