مديريت مادي، امتحان خودش را داده و زمان آزمون خودش را گذرانده است، اما نتوانسته دغدغههاي بشر را رفع و انسان را به آرامش برساند، نه در سطح خرد و نه در سطح کلان و توسعه. در حقيقت وضعيتِ ماکروِ بشر، اسير ناهنجاريهاي بزرگ تاريخ است.
به گزارش
پایگاه اطلاعرسانی فرهنگستان علوم اسلامی قم، متن پیش رو بخشی از مصاحبه علامه سید منیرالدین حسینی الهاشمی (رحمه الله علیه) بنیانگذار فقید فرهنگسستان علوم اسلامی قم، با شبکه پنج تلویزیون فرانسه در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۷۵ می باشد.
***
برداشت ما اين است که سيستمهاي حکومتی موجود، نميتواند دغدغه بشر را از بين ببرد. و اين اضطراب، در سطح کلان عمل اجتماعی، مشاهده ميشود. ما سیستم دیگری را برای رفع دغدغه های بشر معرفی می کنیم. شاخصه این سیستم، در نقطه مقابل سیستم های موجود است. این سیستم، «آرامش» را براي بشر به ارمغان ميآورد و اضطراب های اجتماعی را از بین خواهد برد. خصلت نظام اطلاعات و سیستم های مادی، توسعه سازمانیِ حرص و حسد در رفتارهای اجتماعی است؛ در نقطه مقابل، خصلت نظامِ اطلاعات ما، «ايثار» و همبستگيِ سازماني را براي بشر، در هويت اطلاعات، ايجاد ميکند. نظام اسلامي، اخلاق را همان گونه که صفت کليه اعضاء می داند صفت سازمان نیز محسوب می کند.
این سیستم زمينه پيدايشِ احتمال، گمانه، نحوة گزينش و ايجاد تناسب، در جهتِ بهزيستي بشر خواهد بود. اين ادعا براي سیستمی که دعوتش به جهان ماده ختم ميشود، ممکن نيست؛ زيرا هماهنگيِ اجتماعي، تنها بر پايه فداکاري استوار است و سیستم های مادی که بر پایه بالا بردن و به حداکثر رساندن نفع خود، شکل می گیرند به هیچ وجه نمی توانند هماهنگی همه جانبه اجتماعی را ایجاد و به نحو مستمر به بهینه سازی آن بپردازند.
ايجاد هماهنگی، همکاري و اتحاد اجتماعي، احتياج به يک پايگاه دارد و اين پايگاه در ديدگاه مادي که همه به دنبال حداکثر کردن منافع هستند، ممکن نيست. اما بر پایه ايثار و فداکاری قابل تحقق است؛ یعنی وقتی که چيزي را به ديگري می دهيم و به دنبال بالابردن نفع شخصی خود نیستیم، ایجاد اين همکاري و اين اتحادِ در اجتماع، ممکن می شود.
حرص، ابزار انگیزش نرم افزارهای مدیریت اجتماع در نظام موجود جهانی
ابزارهاي جهان، حاوی نرم افزارهايي است که «قدرت، اطلاع و ثروت» را به نفع «تمرکزگرايي» منحل ميکند و ابزار انگيزش عمومي آن هم، تحريص است؛ تحريصي که نميتواند جدا از تحقير و ايجاد حسد اجتماعي باشد. آثار حضور این نرم افزارها، در عينيت و رفتارهای اجتماعی مشهود است. ما فقر، جهل، سلبِ قدرتِ مشارکت را در تصميمگيريهاي کلان جهان، مشاهده ميکنيم.
ضرورت مدیریت چرخه تولید اطلاعات، برای رسیدن به تفاهم اجتماعیما در نرم افزار و نظام اطلاعات خود، از زمينه يا خاستگاه توليد گمانه، تا پیدایش خودِ گمانه و بعد تا ايجاد گزينش و از گزينش گمانه ها تا استنتاج و ايجاد تناسب بین اطلاعات و گمانه ها سخن می گوییم؛ يعني«چرخه توليد اطلاعات» و عمليات تحقيق را اولاً اجتماعي و نه فردي، ميبینيم؛ ثانياً مديريت هماهنگسازياش را «شبکهاي» تعريف ميکنيم. تعريف شبکهاي به مفهوم این است که مديريت لجستيک را اصل نميدانيم، بلکه مديريت برخورد گمانهها را اصل می دانیم. بنابراین کار اصلی ما در سیستم این است که احتمالات و گمانهها ،که اساس پيدايش اطلاعات است، را به صورت سازماني مهندسي کنيم.
ما شبکه ای را تعريف و طراحي ميکنيم و مکانيزمی را ميدهيم که بتوانیم با آن، نحوه برخورد گمانهها را جهت دهی و هماهنگ کنيم؛ یعنی اداره کنيم؛ با این شبکه، نظام توليد، توزيع و مصرف اطلاع را مدیریت می کنیم و بعد از اينکه توليدش فرق کرد، طبيعتاً نظامي که اطلاعات در آن به گردش مي آید، فرق خواهد کرد.
ما مديريت توليد اطلاعات را شبکه ميگوئيم. اطلاعات، ميتواند فردي یا سازماني تولید شود. مديريت تولید سازماني را هم ميشود مديريت لجستيک بدانيم، ميشود مديريتِ پيدايشِ احتمال، هدايت و نتيجهگيرياش را به صورت اجتماعي بدانيم. ما اين شبکه را به منزله پالايشگاه تولید، توزیع و مصرف احتمالات، گمانه ها و اطلاعات می دانیم.
گاه مدير لجستيک توليد ميکند. یعنی سفارش می دهد و بعد خودش اطلاعات را در اختيار می گيرد، مبادله می کند، می فروشد. اما در مدیریت اجتماعی برخورد گمانه ها، تولید به نحو اجتماعی است و خود مديريت هم جزء همين سيستم است. مديريت اجتماعي با مديريت لجستيکي خيلي فرق دارد. شبکه ای را که ما به دنبال آن هستيم، پالايشگاه احتمال، گمانه و اطلاعات ميشناسيم و نتيجه آن توسعه تفاهم بشر است. معتقديم توسعه تفاهم نميتواند از درون رفتار ماده بر خيزد.
ضرورت مدیریت جامع اطلاعات در نظام شاملچنین نیست که اطلاعات این شبکه فقط برای استفاده مسلمان ها باشد و فقط قدرت چرخش اطلاعات در بين مسلمانها را داشته باشد. ما براي همه اديان و همه مکتبها و همه انسانها با هر طرز فکري تعريف داريم. اسلام، مدعيِ هدايت و تکامل اطلاعات تمامی بشر است و نه يک عده خاص؛ اسلام، همه بشر را موضوعِ نظر خودش قرار داده و هدايتِ همه را از موضعي که هستند، به طرف موضعي که هماهنگتر ميشوند، به عهده ميگيرد.
و اين بهينهسازي -هماهنگ سازی بیشتر و ارتقای هماهنگی- تفاهم را، به صورت فردي انجام نميدهد. يعني تنها به هماهنگسازيِ احساساتِ فرد، نظر ندارد، بلکه بستر اجتماعيِ بهينهسازي را ايجاد ميکند؛ يعني همه شئون بشر را، در همه سطوح، اول ميپذيرد، بعد به بهينهسازياش ميپردازد.
امام خمینی (رضوان الله تعالي عليه) قائل بودند که عالم بايد صورتِ قرآن بشود. يعني قرآن که صورت کتبيِ حقايق عالم هست، بايد در عالم جاري بشود ، و رفتارهاي بشر، باید متناسب با تعاليم قرآن گردد. ما اسلام را کاملترين دين ميدانيم که قدرت اداره بشر در همه سطوح و شئونش را دارا است.
ضرورت نرم افزار جامع جریان اسلام در عینیت این شبکه و نرم افزار بزرگ که باید نظام تولید، توزیع و مصرف گمانه ها و اطلاعات را در سطح جهان مهندسی و مدیریت کند قرار است در این آکادمی یعنی فرهنگستان علوم اسلامي تولید گردد که فعالیت اصلی اش مطالعه در توسعه روشِ جريان اسلام در عينيت است. ما تکاملِ تفاهم بشر را و به آرامش رسيدن او و معالجه ناهماهنگيهاي فردي و اجتماعياش را با دستيابي به نظام اسلامي، ميسر ميکنيم. اسلام ميتواند همه بشر را با هر اعتقاد و هر روشي که دارند بپذيرد و هدايت تفاهمشان را به عهده بگيرد و ربط و انسجام اجتماعي بشر را بهينهسازي کند.
ناتوانی مدیریت جهانی مادی در حل دغدغه های اصلی بشرمديريت مادي، امتحان خودش را داده و زمان آزمون خودش را گذرانده است، اما نتوانسته دغدغههاي بشر را رفع و انسان را به آرامش برساند، نه در سطح خرد و نه در سطح کلان و توسعه. در حقيقت وضعيتِ ماکروِ بشر، اسير ناهنجاريهاي بزرگ تاريخ است.
ممکن است سوال شود که شما چرا راضي به استفاده از سيستم اينترنتِ موجود و چرخش اطلاعات موجود نیستید؟ این سیستم را بدون شرط نمی پذیریم ؛ چون اين چرخش اطلاعات به آن نحوه نگرش اتصال دارد و آن نحوه نگرش، آن مشکلات را براي بشر ميآورد... همکارانِ ما الان هم در اينترنت حضور دارند؛ لکن حضور ما، طبيعتاً حضورِ مشروطي خواهد بود.
ضرورت حضور در نظام جهانی اطلاعات با حفظ هویت و نظام فرهنگی اسلامیما وقتي که به صورت رسمي منزلتمان شناخته بشود، حتماً اين مطلب را ميپذيريم. پذيرفتن اينکه اسلام، داراي چنين قدرتي است، شرط اولِ هرگونه همکاري است. ما نظام هماهنگسازي اطلاعاتمان را حاضريم عرضه کنيم و در اثبات قدرت فراگيري و قدرت حل معضلات آن حاضريم به مباحثه بنشينيم؛ قبول ميکنيم به شرط اينکه «نظام فرهنگی اسلامي» را به رسميت بشناسند. يعني اگر آنها بپذيرند که منزلت فرهنگيما، منزلت هماهنگ کننده است، كار كردن با آنها را با نرمافزار خودمان انجام ميدهيم و با نرمافزارهاي خودمان حضور پيدا ميکنيم. منزلت فرهنگيِ ما بايد پذيرفته شود؛ يعني حضور ما در مديريت اطلاعات باید پذیرفته شود تا ما حضور پیدا کنیم . البته حضورمان در مديريت را هم بدون مباحثه مدعي نيستيم. بلکه اگر در مباحثة شبکهاي، برتري اسلام را در هماهنگسازيِ «پيدايش احتمال، گزينش و به تناسب رساندنش» اثبات کرديم، آنگاه مدعي پذيرشش از طرف مقابل هستيم. يعني پيشفرضِ سياسيِ ارتباط فرهنگي، پذيرفتن منزلت فرهنگي ما است.
ما معتقديم این سيستم، همدلی و «محبت» را به ارمغان ميآورد و به صورت اجتماعي، «تفاهم» را تا مرحله «عواطف و حساسيتها، انديشه و عمل»، جريان ميدهد در حالی که سيستم موجود، چنين نيست.
101