اگر رفتار مستضعفين تغيير كند، بدون اينكه ما بخواهيم نيروي زيادي خرج كنيم، بدون اينكه بخواهيم در تأمين نيازمنديها از موضع ضعف با دولتها برخورد كنيم، دولتها مجبور ميشوند خودشان را به ما نزديك كنند.
به گزارش
پایگاه اطلاع رسانی فرهنگستان علوم اسلامی، در اواخر دهه 60 دیداری بین برخی از مسئولین وقت وزارت خارجه با علامه
سید منیرالدین حسینی برگزار شد. استاد در این دیدار با تاکید بر نقش ملت ها در دیپلماسی جمهوری اسلامی به بیان جایگاه این نقش و تاثیر متقابل آن در برآورده کردن نیازهای مادی و غیر مادی جمهوری اسلامی و ملل مظلوم جهان پرداختند. قسمت هایی از سخنرانی استاد در این جلسه با اندکی ویرایش،خدمت شما ارائه می گردد:
***
روابط ديپلماسيِ نظام مبارك جمهورياسلامي با خارج، چگونه باشد؟ رابطهمان با ساير افراد بشر، چه در شكلهاي سازماني و نظامهاي مختلف و چه در روابط بينالملل، چگونه رشد خواهد داشت؟ آنهم رشدي كه از موضع نظام جمهوري اسلامي و به نفع نظام است و نسبت تأثير خودش را مرتباً در دل ملتهاي اسلامي بالا ببرد.
به عنوان مقدمه عرض می کنم، در عالم يك فلسفة الهي و يك سفسطة الحادي داريم، يكی اخلاق و نظام ارزشي اسلامي و دیگری نظام اخلاقی كفر. تعريف از انسان و رشد او، یکی از مباحث مهم این دو [بینش] است؛ دو فلسفه و دو نظام ارزشي در دنيا وجود دارد كه بر دو پايه و دو مبنا هستند. يكي مشيت بالغة حضرت حق تعالي را اصل ميداند و جهان را مخلوق حضرت حق جلت عظمته دانسته، خير را هم منسوب به ايشان ميداند، تشريع را هم منسوب به ايشان ميداند، رشد را هم حركت به طرف حضرت حق جلت عظمته و تقرب به سوي او ميداند و نظام ديگري كه اين امور را منكر است؛ بنابراین حتماً تعريف از انسان در این دو بینش متفاوت ميشود.
رشد در دستگاه مادي به سوي تقرب نيست؛ اختيار، در دستگاه مادي نميتواند خارج از قانونمنديِ مادي فرض شود و لذا در سمتگيري و جهتگيري، اختيار وجود ندارد. فقط در تعيين اولويت ميتواند انتخاب وجود داشته باشد كه آن انتخاب هم حركتي است كه تحت قانون انجام ميگيرد.
بعد از اين مقدمه، عرض ميكنيم كه نظام جمهوري اسلامي، براساس اعتقاداتی كه دقيقاً غير از اعتقادهاي غير متألهين هست، ميخواهد به جوامع ديگر اعم از متأله و غير متأله ارتباط برقرار كند، طبيعتاً وقتي تعريف از رشد و انسان متفاوت شد، محور جريان تبديل (استراتژی) آن هم بايد فرق داشته باشد.
علت فرق داشتن اين است كه ما جوهره و ماية حركت انسان را آن طوري كه در تعريفمان تمام شد، چيز ديگري ميدانيم؛ كفار نميتوانند، ديناميك را، آن جوهرة حركت را مثل ما تفسير كنند. وقتی معرفت از انسان دو تا شد؛ حتماً علت حركت (آن چيزي كه هم انگيزه و هم انديشه را به وجود ميآورد، حركت ميدهد و كلية رفتارها و حركتهاي باطني، ذهني، عينيِ انسان را تحتالشعاع قرار ميدهد) بايد دو تا بشود.
نميتوان تعريف، دو تا باشد و در عين حال جانمايه حركت انسان و جانمايه رشد انسان و تغييراتي كه در انسان واقع ميشود، آن هيچ فرقي نداشته باشد. لذا اگرجوهره رشد انسان فرق داشت، نميشود محور جريان تبديل و استراتژي فرق نداشته باشد. اگر استراتژي فرق داشت، آن وقت طبيعي است روابطي كه كيفيت ارتباطهاي قانوني را مشخص ميكند، نميتواند یکسان باشد. بنابراین نحوة ارتباطات قانوني ، ساختار قراردادها، فرم موضعگيريهاي ما كاملاً فرق ميكند. تاكتيكهاي ما در سياست چيزي نيست جز نحوة موضعگيري ما در برابر نيازهايي كه ما به جهان داريم و نيازهايي كه مردم جهان نسبت به ما دارند. اين موضعگيريها، تابع برنامه و استراتژي ما در روابط خارجي است.
بنده مرتباً روی رفتار ملتها تأكيد ميكنيم؛ وجود مبارك امام و مسئولين ديگر جمهوري اسلامی هم روي رفتار بشري تکيه ميكنند؛ ما با ملتها كار داريم، ملت ها بر اساس قراردادها و ساختار قوانين بينالمللي با ما حرف نميزنند. ما با آنها در چهارچوب قوانين بينالمللي حرف نميزنيم. وضعيت روحي ملتها از امثال همين قراردادها، همين مظالمي كه به وسيلة قراردادها بر آنها نازل شده رنجيده شده است. ما از موضع حامي مستضعفين بودن، از موضع حمايتِ «فرهنگي، سياسي، اقتصادي» نسبت به رفتار جمعي و تغيير وضعيت رفتار جمعي با مستضعفين سخن ميگوييم. ما ميگوييم فرهنگي كه نظام پرورشي شما را فرم ميدهد و پرورش ذهنهاي شما را دربرگرفته، فرهنگ فاسدي است. فرهنگي است که مستكبرين براي دوشيدن و خرد كردن مستضعفين درست كرده اند. سياستي كه مستكبرين درست كرده اند، براي تضعيف وضعيت روحي و حل كردن قدرت رشد ملتهاست. ميخواهند وضعيت رواني ملت ها در جهت خواست و منافع مستكبرين، منحل بشود. قدرت تحرك اقتصادي ملتها را در جهت نفعِ وضع مستكبرين تغییر می دهند. بنابراين مستكبرين از نظر فرهنگي، از نظر سياسي، از نظر اعتبار و احساس هويت ميخواهند [ملتها را] به ضعف بكشانند، می خواهند قدرت اثرگذاري مستضعفين را در جهت منافع خودشان حل کنند. بنابراین در استراتژي برخورد با ملتها و مستضعفين جهان، موضعي، مقابل آن موضعي كه در رفتار بينالمللي داريم، اتخاذ می کنیم.
جوهرة رشد ملتها، با اين روند و روابط كاناليزه كه براي آنها درست كرده¬اند، كاملاً مغاير هست. آنچه را كه در مجموعة قوانين و مصوبات سازمانهاي وابستة بينالمللي وجود دارد به نفع مستكبرين عالم است و آنچه كه مستضعفين را رنج ميدهد، حاصل همين قراردادها، همين قوانين، همين قواعد و سازمانها است.
براي يک ديپلمات، خواندن و دانستن و اطلاع داشتن بر بافت و ساختار تصويبنامهها و قوانين بينالمللي، كاملاً لازم است تا دقيقاً بداند كه شكل قراردادهاي بينالمللي چيست، در چه دستگاهي قرار ميگيرد، يعني ساختار و مكانيزم را بشناسد. ولي باید از موضع رشد رفتار بشري با اين قانونها برخورد كند. به عبارت ديگر ميخواهيم در تغيير وضعيت مستضعفين جهان كلاه سرش نرود. آنچه كه اصل است، تغيير وضعيت رفتار مستضعفين جهان است.
اين را مقداری شرح ميدهم؛ رفتار مستضعفين جهان چطور تغيير میكند؟ مردم ايران، وقتي توانستند شاه را بيرون كنند که از نظر رواني، وضعشان تغيير كرد. اين تغيير رواني مردم بود كه نظام شاه را فرو ريخت. مستضعفين جهان هم باید وضعيت روانيشان تغيير كند؛ رفتار جمعي بشري، تابعي از رفتار سازماني بشر است. رفتار سازمانيشان، يعني همين قواعدي كه در سازمانملل داريم.
اگر بخواهيم رفتار جمعي و سازماني را نسبت به زمان شاه نگاه کنيم، اختيارات قانوني كه در توزيع و تقسيم قدرت براي شاه وجود داشت، اين نوع اختيارات سازماني، وزن قدرت شاه را مشخص ميكرد، مايهاش رفتار جمعي بود. هرگاه رفتار جمعي، اصل آن سازمان را، اصل نظام شاهنشاهي را بدون ارزش بداند، خود به خودْ قدرتي كه بايد در توزيع قدرت به دست شاه برسد، شكسته ميشود. به عبارت ديگر نظام توزيع قدرت، يعني نظام شاهنشاهي كه وزن خاصي را به شاه ميداد، قدرتي است که از طرف ملت داده شده است. اگر حامي نظام شاهنشاهي نباشد، اگر نپذيرد، اگر مقابله كند، به خودي خود آن قوانين، قدرتي را تقسيم نكرده؛ يعني قدرتي ندارد كه بخواهد تقسيم كند. تغيير رفتار جمعيِ بشر به نفع رشد بشر، در خطي كه اسلام معين كرده و آن را رشد ميداند، دقيقاً مثل تغيير روانياي است كه از نظام شاهنشاهي به طرف نظام جمهورياسلامي در داخل كشور پيدا شد.
ما ميخواهيم به ياري خداوند متعال، وضعيت رفتار مردم جهان را به طرف يك نحوه حركتي (رشد) هدايت كنيم و اين امرِ بسيار مهمي است كه اساس ارتباط با خارج، بر مبنای رشد است. يعني ما براي چه رابطه ميگيريم؟ آيا فقط براي رفع نيازهاي خودمان است؟ يا اينكه رفع نيازهاي خودمان را تابعي از وضعيت مردم جهان ميدانيم؛ در حقيقت اگر رفتار مردم جهان، رفتار مستضعفين تغيير كند، بدون اينكه ما بخواهيم نيروي زيادي خرج كنيم، بدون اينكه بخواهيم در تأمين نيازمنديها از موضع ضعف با دولتها برخورد كنيم، دولتها مجبور ميشوند خودشان را به ما نزديك كنند. به عبارت ديگر وقتي مثلاً ملت پاكستان در كشورشان به مسئولین جمهوری اسلامی اهميت ميدهند، خواه و ناخواه دولت آنها مجبور ميشود يا امروز يا در روزهاي آتيه، از ناحية رشد مردم احساس فشار می¬كند و تن بدهد كه در نسبتي ما را بپذيرد. يعني موضع قدرت ما با خودش را امری پوچ و بيمعنا به حساب نياورد. ديگر منتظر نيست كه دقيقاً چه مقدار قدرتي را آمريكا يا روسيه يا قطبهاي قدرت به ما ميدهند؛ چون ملتش از درون، به ما قدرت دادند. ملتش از درون جامعة پاكستان، به ما احترام گذاشتند. چرا ملتش احترام گذاشتند؟ چون ما موضعگيرياي داشتيم، روشي داشتيم، حركتي داشتيم که وضعيت روحي مردم پاكستان را متأثر ساختيم؛ این مطلب مهمي است كه يك نمونة سادهاش گفته شد. در نمونة كلي هم اگر ما بتوانيم رفتار مردم جهان را، رفتار رواني و حركتهاي عينيشان را به نفع نظام اسلامي، در آن جهتي كه نظام اسلامي رشد را تعريف ميكند، بيان كنيم، خود به خود، نظام اسلامي در موضع قدرت قرار ميگيرد. در موضع قدرت كه قرار گرفت، نيازمنديهايش نیز به بهترين وجه برطرف كند.
اگر چنين دیپلماسی محقق شد، هيچگاه براي نيازمنديهاي حتي اورژانسی و ضروري، حاضر نيستيم كه به صورت بنياني، استراتژي ارتباطي ما با خارج آسيب بخورد؛ اهميت دادن به ملتها، اهميت دادن به رفتار جمعي بشري است. ولي اين اهميت دادن، يادمان نرود كه از موضع پايگاه فكري خودمان در جهت رشدي كه ميدانيم قرار دارد. اين طوري نيست كه اهميت دادن، بدون هدف خاصي انجام ميگيرد.
در دانشکدهاي كه مخصوص كيفيت ديپلماسي ما با خارج باشد، اطلاع بر وضعيت موجود مردم جهان از نظر رواني و اعتقادات و ايمان و باور لازم است؛ همچنین اطلاع نسبت به وضعيت سازماني و وضعيت اصولي كه بايد بر اساس آنها، رابطهها شكل رسميِ بينالمللي خودش را پيدا كند، هم لازم است؛ به همان اندازه كه شناختن محور جريان تبديل يعني استراتژي [ضروری است]، شناختن هدف، شناختن جوهرة جريان رشد، شناختن برنامة رشد و شناختن ساختارِ وضعيت موضعگيري ما نیز لازم است. اين شدنی نیست مگر با همكاري جديتري از ناحية وزارت امور خارجه با فعاليتهاي ذهني و عينياي كه درون حوزه، پيرامون اين مطالب انجام ميگيرد.
«و السلام عليكم و رحمت الله و بركاته»