فرهنگستان علوم اسلامی قم 9 اسفند 1396 ساعت 11:21 https://www.foeq.ir/vdcj.ievfuqey8sfzu.html -------------------------------------------------- عنوان : بایسته های اخلاقی در تشکیلات جهادی -------------------------------------------------- متن حاضر ویرایشی از بیانات استاد علامه سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی می باشد که در سال 1375 در جمع برخی از کارکنان دفتر فرهنگستان علوم اسلامی قم ارائه شده است . ایشان در این جلسه به برخی الزامات اخلاقی و تشکیلاتی برای حضور در موسسات و مراکز انقلابی و جهادی پرداخته اند. قسمت هایی از این جلسه با ویرایشی مختصر ارائه می گردد: متن : *** «بایسته های اخلاقی در تشکیلات جهادی» سرسپردگی به اوامر مولا اصلی ترین شرط جهاد …انسان براي انجام كارها اولويت بندي می كند؛ كار مهمتر را انجام می دهد، كارهای دیگر را هم به وكيل خود می سپارد. اما گاهی صحبت از اولويت ها نيست، بلكه بنده ای است كه خودش را مملوك آقايی می داند؛ يعنی خود را ملك او می داند. منتظر آن است كه آقا بگويد، برو فلان كار را انجام بده و او هم به دنبال آن كار برود. لذا وقتی به او می گويند به فكر ناهار خودت باش، وی خواهد گفت: من آقايی دارم كه يقيناً به فكر ناهار من می باشد. من فعلاً بايد وظيفه‌ام را انجام دهم و دستور مولا را اطاعت كنم.   - تفویض امور دنیایی به ولی، از شروط جهاد انسان، چه امر اسلام را اهم بداند، چه وظيفه و تكليف؛ اگر معتقد باشد كه حوائج دنيايی او را خداوند متعال متكفّل است؛ در هر دو صورت، مقصد انسان، نبايد رسيدن به اهداف شخصی باشد.به همین دلیل حتی يكی از شهدای مسلمين را پيدا نمی كنيد كه هنگام جنگ، دنبال اهداف شخصی پایان جنگ باشد. - شدت در انجام کار از ویژگی های بارز شهدا اگر به عاشق شهادت گفته شود، چرا شديدترين تلاش ها را انجام می دهی؟ جواب می دهد، برای رشد و دفاع از اسلام و اوليای آن؛ شما نمی توانيد حتی يك شهيد پيدا كنيد كه در وصيت نامه خود نوشته باشد كه من شهيد شدم تا اينكه يك منزل و يك ماشين به فرزندم بدهند و او را در دانشگاه قبول كنند. يا اينكه من به منظور شهادت نيامدم، بلكه برای رسيدن به فلان منصب آمدم؛ چنين چيزي‌هايی را شما در وصيت نامه شهداء نمی بينيد. البته اين امر صرفاً منحصر به جامعه متدين نيست، بلكه كفار هم در عين حالی كه هدفی جزء دنيا ندارند، لکن هدف و مقاصد بزرگ را به هدف كوچك ترجيح می دهند. حتی كسانی كه در دنيا منشاء تحولّی شدند و مقاصد خود را مقاصد بزرگ قرار داده‌اند، اينچنين عمل كرده‌اند، بنابراين آمدن در خط مقدم هر جبهه‌ای با رفتن در سطوح نازله آن جبهه فرق مي كند. - گذشتن از همه تعلقات دنیایی، شرط رستگاری در جهاد [اعضاء فرهنگستان علوم اسلامی] نبايد به اين فكر باشند كه چند سال در اينجا كار خواهم كرد و سرنوشت من چه خواهد شد و به كجا خواهم رسيد؟! بلكه بايد به فكر اين هجوم گسترده‌ای كه كفّار بر مسلمين وارد كرده اند باشد، آنها فرهنگ كفر را بر مسلمين مسلط كرده اند و در هر شأنی از شؤون مسلمانان بگونه‌ای تصرّف نموده‌اند؛ بايد اين هجوم فرهنگی کفار را بسيجی گونه پاسخ داد؛ بايد تا پای بدنامی پيش رفت و ابايی نداشت. خداوند مرحوم بهشتی (رضوان الله تعالی عليه) را رحمت كند. - منیّت، سبب تکالب بر سر دنیا انسان بايد جهات شخصی را به خدای متعال واگذار كند، بنابر آيه شريفه كه می فرمايد: «و من يتوكل علی الله» حتی در جنگ هم جهات شخصی را می توان ملاحظه كرد و آن، در جايی است كه مسأله حفظ «من‌ها» مطرح شود. بنابراين آنجايی كه مشكلات خود ما مطرح است؛ بايد به خدا توكّل شود ولی آنجا كه پای تلاش برای هدف منظور است بايد پيش قدم شد. اگر اينگونه نباشد انسان دچار لغزش می شود؛ و به تنازع خواهد افتاد؛ هر جا صحبت از سهم «من» باشد، «تكالب» بر سر دنيا آغاز خواهد شد، «تكالب» تعبير روايت است؛ يعنی طعمه ای را كه سگ ها وسط قرار می دهند و بر سر اين طعمه دعوا می كنند. تكالب بر سر دنيا ممكن است از راه های متفاوتی حاصل شود: اول: آن وقتی است كه «ايثار» نسبت به هدف از بين برود، دوم: آنجايی است كه «توكل» نسبت به خدای متعال از بين برود. سوم: هنگامی است كه انسان در مقابل تعبيرهاي بدي كه نسبت به او می شود زودرنج و حساس بشود، ولی در مقابل تعبيرهايی كه نسبت به هدف باشد، بی تفاوت است. اگر تحقير به خودش برگردد، ناراحت می شود ولی اگر تحقير نسبت هدف باشد، ناراحت نمی شود. علمايی كه توانستند تحقيقات وسيع در موضوعات و ابواب مختلفه انجام دهند به فكر مرجعيت و رياست عامه نبودند، ولو ممكن است بعداً رياست عامه هم يكی از ابتلائات و مشكلاتی باشد كه در عالم تكليف به آنها مبتلا می شوند، ولی ايشان آمده اند تا برای اسلام كار كنند. - نهایت بدبختی، نتیجه نردبان سازی از اسلام برای منافع شخصی اگر انسان بخواهد «اسلام را سپر بلای خود كند، اسلام را فدای هويت خودش كند، چنين شخصي نه خيری می بيند و نه خوب است كه در كار اسلام وارد شود. بنابراين كسی كه می خواهد اسلام را وسيله كسب معاش بكند، بهتر است شغل ديگری را انتخاب نمايد، مثل بلندگوساز يا قندان ساز بشود، چرا نقاب دين می زند؟! كسي كه مقصدش، خودش ‌باشد، سزاوار است شغل هايی را برگزيند كه «خود» در آن اصل است يا حداقل دين موضوع آن قرار نگرفته باشد. ممكن است كسی در طريق برآورده ساختن حوايج مسلمين قصد قربت كند و نيّت خود را خالص نمايد. لكن اين حوائج غير از اين است كه بگويد: من می خواهم مقابله با كفار و طرفداری از كلمه توحيد كنم. - اخلاص، شرط اصلی برای جهاد همراه با ولی خدا اگر كسی خودش را در خط انبياء (صلوات الله عليهم اجمعين) و اوصيا و شهداء و صدّيقين می بیند، برای او سزاوار است كه در اين كار وارد شود و الاّ آسيب مي‌بيند؛ لذا توصيه من به كساني كه اينجا(فرهنگستان علوم اسلامی) می آيند اين است كه اينجا اهداف بلندی دارد، اگر كسی با اخلاص وارد نشود و اخلاص را حفظ نكند، خیال نكند می شود به صورت قاچاق در دستگاه امام زمان (صلوات الله عليه و علی آبائه الطاهرين) وارد شود و ايشان را هم فريب دهد! برای اين شخص اسباب نكبت پيدا می شود. ممكن است چند كلمه هم ياد بگيرد و چند جا هم بتواند عرض اندام كند، ولی منتهی اليه آن برای او بد خواهد شد. اما اگر بنابر آيه شريفه ای كه مي فرمايد: «و قل ربّ ادخلنی مدخل صدق و اخرجنی مخرج صدق» با اخلاص و راستی وارد بشود و با راستی ادامه دهد و از حضرت ولی عصر (عجل) كمك بخواهد، برای او خير دارد؛ چه در انجام امور موفق شود و چه موفق نشود؛ اصلاً نفس اين كار موفقيّت است. مَثَل آن مَثَل شهادت است كه چه كشته شود و چه پيروز، پيروزی تلقی می شود. شما لحظاتی را كه براي اسلام فعاليت می كنيد در نامه برزختان نوشته می شود و همين لحظاتی كه برای اسلام كار می كنيد، در آخرت با شما حساب می شود و چيزی جز اين برای شما باقی نخواهد ماند، از طرفی اشتباه است تصور كنيم، اسلام محتاج و نيازمند ما می باشد، چون اگر مشيّت خداوند متعال قرار بگيرد می تواند اسلام را فوراً در تمام عالم جاری كند. اصلاً خداوند می تواند به صرف يك شاء و اراده و مشيّت تمام آنچه را كه مشاهده می كند، تبديل كند. - توجه مدام به امداد الهی یکی دیگر از شروط جهاد بزرگترين انعام و لطف از ناحيه حق تعالی نسبت به ما اين است كه بگويد: آفرين بر شما كه داريد اينكار را می كنيد. ولی الرغبات، خداوند متعال است كه هم وجود و فكر ما و هم روح و رغبت و ميل ما را داده است و بعد هم كمك می كند و راهش را هم نشان می دهد. بلا تشبيه مانند معلمی عمل می كند كه سعی دارد ديگري قبول بشود، لذا از صد راه در امتحان به او تقلّب می رساند. و بعد هم او را تحسين مي كند كه در امتحان قبول شده است. اگر ما يك لحظه امداد نشويم؛ توانائی هيچ كاري را نداريم. بنابراين اعتقاد ما اين است كه مطلق حمد برای اوست، جنس حمد براي اوست. هر چه كه از آن گل آلود بشود برای ماست. خداوند شكر در برابر اين همه انعام و لطف را همين قرار داده است كه انسان اعلام كند ما كاري به وضع خود نداريم و فقط به او توجه كنيم، خداوند اين را به عنوان شكر قبول كرده است و فرموده است كه «فوز» را نصيب شما می كنم. حالا اگر انسان را غفلت بگيرد و بگويد كه سرنوشت ما چگونه می شود؟ صحيح نيست كه برای ما چنين تصوری پيدا بشود كه مثلاً از 10 سال گذشته تا به حال ما چه كاره شده ايم؟ و همين طور است در مورد طلبه ای كه برای درس خواندن می آيد اگر بگويد كه چه كاره شدم و چه كاره می خواهم بشوم؟ فايده ای ندارد؛ به جايی نخواهد رسيد. اگر احياناً خيلی هم ملّا بشود، توفيق كار از او سلب می شود؛ آن وقت شروع به ناسزا گفتن مي كند كه كسی «قدر» ما را نمی داند. چون برای «قدر» كار می كرده است. اگر كسی با خلوص نيّت براي اسلام مشغول كار باشد، آن عمری را كه پيدا كرده است، در راه اسلام صرف كرده و براي اسلام زحمت كشيده و مشكله را اين می داند كه من چگونه می توانم با كفار مقابله كنم، اين چنين شخصی صاحب توفيق خواهد بود. البته خداي متعال بی نياز است از اينكه كسی از او دفاع بكند. حتی قلوب افراد هم كه به منزله ساحت و آستانه است، دم در، نه نزديك، فاصله دارد. آن دری كه نزديك به آستان نبی اكرم صلی الله عليه و آله باشد، شيطان نمی تواند وارد بر بيت ايشان بشود. ولی اگر ما ميدان ها و ساحت ها و حيات های بزرگی را قائل باشيم، مَثَل آنها هم مانند انگشتری است كه در صحرای بزرگی مفقود شود، در صحراها، ساحت ها و آستان هايی، قلوب كسانی كه علاقه مند هستند و محبّت دارند، وجود دارد. اگر چنانچه خود ائمه طاهرين به شما كمك نكنند، نمی توانيد اين كار را بكنيد و ائمه عليهم السلام بدون شما هم به دست ديگران می توانند اين كار را انجام دهند. ما و جميع مسلمين محتاج به اسلام هستيم و زير سايه اسلام است كه به هر عزتی خواهيم رسيد. جميع مسلمين مرهون اسلام و اوليای اسلام هستند، اسلام بدهكار كسی نيست، بر عكس ما نسبت به اوليای نعم خيلی بدهكار هستيم، شما چه اختياری داشتيد كه در خانه مسلم متولّد بشويد؟ بنده چه اختياری داشتم كه در خانه محبّ اهل بيت طاهرين متولّد بشوم؟ آن منتی كه خداي متعال بر ما دارد، قدر آن از آسمان ها و زمين ها سنگين‌تر و عظيم تر است؟ آن عبارت است از اينكه ما را در بيت اسلام بدنيا آورد، بيتی كه صحبت از محبّت اهل بيت باشد. و آيا برای او سخت بود كه ما را در بيت كفر به دنيا آورد؟ يا اگر ما در بلاد كفر هم به دنيا آمده بوديم اكنون علاقه ای به اسلام داشتيم و همين حقايق را به همين اندازه می فهميديم؟ «الهي بِكَ عَرَفتُكَ وَ اَنتَ دَلَلتَني عليك و لولا انت لم اَدر ما انت» اگر لطف تو مرا شامل نمی شد من چگونه می توانستم بفهمم آنچه را كه الآن می فهمم؟ - مقابله محکم و مستمر با شبهات شیطانی از شروط دیگر جهاد به هر حال اين مطلب روشن است، كسی كه برای مقاصد دنيا می آيد، بهتر است از هر جا كه اين مطلب را متوجه شد، به آرامی راه خود را عوض كرده و از اينجا فرار كند كه اين به نفع مادّی و معنوی او خواهد بود. به هوس آن نماند كه از اين پشم برای سرش كلاه ببافد. اگر انسان مي خواهد «وَ أَعر الله جمجمتك» اگر كه سر را به خدا بسپارد و هدفش دفاع از اسلام باشد. البته يك منزل مهم، منزل دفاع از ساحت معصومين عليهم السلام نسبت به شبهاتی است كه ابليس القاء می كند براي اينكه خيالاتی را بر انسانها مسلّط بكند تا اينكه ايشان از آستان اهل بيت رميده بشود. حالا من نمي گويم كارهای اجتماعی نكنيد و امكانات تهيه نكنيد، بلكه می گويم هرگز آنها، هدف قرار نگيرند و نفس را در وسيله بودن مورد بازخواست قرار دهيد، آيا اين تهيه امكانات واقعاً وسيله است يا اينكه هدف است و می خواهد فريب دهد و بگويد وسيله است؟ توصيه بنده اين است كه از هجوم شيطان بر دل و مغز بترسيد، در مرحله اول بر دل هجوم می آورد و بعد هم بر ذهن هجوم مي‌آورد. در مرتبه اوّل دلبری دنيا را به شئوون مختلفه می آورد، بعد هم به تدريج راه استفاده باطل از فكر را درست می كند. صحبت هايی كه ما مي كنيم هرگز حقانيتش قابل قياس با پرتويی از پرتوهاي بی نهايت قرآن نيست. شيطان بشر را به فكر می اندازد كه از كلام خدا به نفع هوای نفس استفاده كند، از كلام ما كه سهل است. اينگونه نباشد كه سعی و ماندن و تلاش خود را وسيله دنيا قرار بدهید و بعد بی نصيب بمانید. حالا در عين حال آنچه را كه جمع بندي می كنم اين است؛ برادرانی كه به فرهنگستان آمده تا همكاری كنند نوعاً به فكر پست و مقام و منصب نبوده اند. از خدا بخواهيد كه روز آخر هم نباشند. اگرچه هجوم انذار و انفس چه به خير و چه به ضرر به صورت امواج بزرگ ظاهر بشود و شما برای مردم مطمع قرار بگيرد. سعی كنيد كه چراغدار راه مردم باشيد (ان شاء الله تعالي)