فرهنگستان علوم اسلامی قم 15 بهمن 1398 ساعت 19:50 https://www.foeq.ir/vdcj.aevfuqevhsfzu.html -------------------------------------------------- مصاحبه عنوان : اثری که شهادت حاج قاسم داشت، جایگاه او در عالم را مشخص می‌کند آیت الله میرباقری -------------------------------------------------- متن : متن پیش رو گفتاری از آیت‌الله سید‌مهدی میرباقری، رئیس فرهنگستان علوم اسلامی قم، درخصوص سردار شهید حاج‌قاسم سلیمانی است که در برنامه «سردار دل‌ها» در شبکه ولایت ایراد شده است. آیت‌الله میرباقری، شهادت حاج‌قاسم سلیمانی را کورکننده دو فتنه علیه امت اسلامی و تغییر‌دهنده معادلات به‌نفع جبهه حق قلمداد می‌کند و معتقد است جوشش مردم در مراسم تشییع، ناشی از جایگاه برجسته ایشان در عالم است. در ادامه مشروح این سخنرانی از محضرتان خواهد گذشت. ***  این شهید بزرگوار جزء کسانی بود که صفاتی داشت که هر یک از آن صفات می‌تواند برای ما اسوه باشد و اگر می‌خواهیم در این مسیر حرکت کنیم و سرباز وجود مقدس امام زمان(عج) باشیم، باید این خصلت‌ها و خصوصیات را داشته باشیم و این خصوصیات در ایشان فراوان است. یکی از خصوصیات ایشان «سبقت» است، ایشان جزء سابقون هستند: «السابقون الاولین من المهاجرین.» خاصیت سابقون این است که در صحنه‌هایی قدم می‌گذارند که هنوز فتح نشده است. «راه» مبهم است و باید بروید و خدا امداد کند و راه را باز کنید و دیگران پشت سر شما بیایند. طبیعتا قدم برداشتن در این وادی‌های مبهم، به‌خصوص وقتی کار سنگین و بزرگ می‌شود، خیلی سخت است و آدم‌های بزرگی می‌خواهد که این کار را انجام دهند. وقتی یک وادی فتح شد، همه می‌آیند: «اذا جاء نصرالله والفتح و رایت‌الناس فی دین الله افواجا.» اما آنهایی که می‌خواهند قله‌ها را فتح کنند، قله‌هایی که دیگران نرفته‌اند، اینها آدم‌های استثنائی هستند.واقعا شکل دادن شبکه به هم پیوسته‌ای از مقاومت در دنیای اسلام در مقابل شیاطین و مستکبران یک کار ساده‌ای نیست. بله وقتی شکل گرفت، فرماندهانی از این دست آمدند و راه را باز کردند. در زمان اعطای نشان ذوالفقار، در مقابل سردار شهید رهبر بزرگوار انقلاب اسلامی فرمودند: «ایشان از کسانی است که بارها و بارها و بارها خود را در معرض خطر برای اسلام قرار دادند، جان‌شان را در معرض قرار دادند.» ممکن است انسان یک بار امتحان پس دهد و برای آن آماده و مهیا شود ولی درخصوص ایشان بارها این اتفاق رخ داد. البته آدمی که امتحان را با موفقیت پس می‌دهد، خداوند متعال امتحان بعدی را سخت‌تر طرح می‌کند. این‌طور نیست که آن میدان مجاهده نفسانی که اتفاق می‌افتد و باید از آن عبور کنید، همان میدان قبلی باشد. آن میدان قبلی که دیگر فتح شده است. واقعا ایشان از کسانی بود که دائما خود را در معرض شهادت قرار داده بود و هر سفری می‌رفت در معرض این بود که به شهادت برسد. نقل شده است ایشان فرموده بود که خیلی وقت‌ها در سوریه و جاهای دیگر، پهپادهای آمریکایی را بالای سر خود می‌دیدیم و می‌‌فهمیدیم اینها ما را رصد می‌کنند، بنابراین همیشه در معرض [شهادت] هستیم. ایشان جزء کسانی بود که با همه مجاهدت و رشادت و افتخاراتی که داشت، واقعا هیچ‌برتری‌جویی و هیچ‌فسادی در وجود او دیده نمی‌شد. «تِلْک الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُها لِلَّذِینَ لَایرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» (قصص: ۸۳) ریشه همه فسادها همین برتری‌جویی‌هاست. آدم وقتی می‌خواهد «خود» را اثبات کند طبیعی است که در عالم فساد کند اما وقتی نمی‌خواهد «خود» را اثبات کند و می‌خواهد «بندگی» کند، تمام کارهای او در مسیر و در مدار واقع می‌شود. «لَوْ کانَ فِیهمَا آلِهةٌ إِلَّا اللَّه لَفَسَدَتَا» (انبیاء:۲۲) اگر بنا شد نفس ما خودنمایی کند، آنجا فساد برپا می‌شود. ایشان با تمام افتخاراتی که داشت، به معنای واقعی کلمه «تواضع» داشت. تظاهر به تواضع نمی‌کرد. هیچ شأن و حسابی برای خود باز نمی‌کرد و مظهر مجاهدت‌های فراوان، ایثار فراوان، تواضع فراوان بود. در باب صفات ایشان من مجال ندارم بحث کنم این مجاهده فی سبیل‌الله چه خصوصیاتی داشت که خدای متعال این «وُدّ» و محبت را در قلوب مومنان قرار داده بود. این جوشش پرخروش [در مراسم تشییع] ناشی از جایگاه برجسته‌ای است که ایشان [در این عالم] داشته است و خود اثری که شهادت حاج قاسم داشت، موقف ایشان در عالم را مشخص می‌کند، چون کسی که مردم را به زور دعوت نکرده بود. اما این تحولات روحی، این حضور، این تغییر معادلات به نفع جبهه حق و علیه جبهه باطل چیزی است که ناشی از عظمت وجودی ایشان است. «إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَیجْعَلُ لَهمُ الرَّحْمنُ وُدًّا» (مریم: ۹۶). آنهایی که اهل ایمان و عمل صالح هستند خداوند متعال مودت و وُدی از آنها را در دل مومنان قرار می‌دهد، این جوششی که می‌بینید ناشی از همان است. این می‌تواند خیلی از معادلات منطقه را عوض کند، یعنی جبهه کفار برای غلبه بر اسلام در دنیای اسلام دو فتنه بزرگ را دنبال می‌کردند، یعنی از وقتی اینها به قول خودشان جنگ تمدنی با اسلام را در آغاز قرن ۲۱ و حتی قبل از آن شروع و به دنیای اسلام حمله نظامی کردند و جنگ یک‌جانبه نرم و سخت را علیه دنیای اسلام شروع کردند، تدابیر متعددی داشتند. نسبت به داخل جبهه مومنان دو فتنه بزرگ در نظر داشتند؛ یک فتنه همان است که گمان می‌کنم خدای متعال در سوره حجرات از آن پرده برمی‌دارد و می‌فرماید: «یا أَیها الَّذینَ آمَنُوا لاتُقَدِّمُوا بَینَ یدَی اللَّه وَ رَسُولِه وَ اتَّقُوا اللَّه ان‌اللَّه سَمیعٌ عَلیمٌ. یا أَیها الَّذینَ آمَنُوا لاتَرْفَعُوا أَصْواتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِی وَ لاتَجْهرُوا لَه بِالْقَوْلِ (حجرات: ۱ و ۲). از جبهه مومنین باید یک صدا شنیده شود و آن هم صدای وجود مقدس رسول‌الله(ص) است و همه صداها باید در مقابل او خاشع و خاضع باشند. در مقابل این جریان، نبأ فاسقی را در همان سوره قرآن مطرح می‌کند که فاسقی خبری به میان می‌اندازد. برای چه؟ به نتیجه این خبر در آیات بعدی اشاره می‌شود که «وَ ان‌طَائِفَتَانِ مِنَ الْمُومِنِینَ اقْتَتَلُوا فَأَصْلِحُوا بَینَهمَا فَإِن بَغَتْ إِحْدَاهمَا عَلَى الْأُخْرَى فَقَاتِلُوا الَّتِی تَبْغِی» (حجرات:۹). این خبری که در عالم می‌آورد [باعث می‌شود که] به جای اینکه مومنین زیر پرچم متحد باشند و با بیرون دنیای اسلام بجنگند، این جنگ داخل مومنان بیاید و «بَغی» اتفاق می‌افتد و کار به قتال بین مومنان می‌کشد. در آیات بعد ملاحظه کردید کاری که می‌کند این است که می‌فرماید مومنان لقب بد به یکدیگر ندهید، سوءظن به همدیگر نداشته باشید. غیبت نکنید. تجسس در کار همدیگر نکنید. این چیزها را راه می‌اندازند تا جبهه مومنان را به هم بدبین کنند. از تنابض به القاب و لقب بد به هم دادن و سوءظن به هم پیدا کردن و بدگویی پشت سر هم کردن و از این چیزها هست و اگر این پیش رفت به همان داستانی می‌رسد که در آیه بعد می‌فرماید: «یا أَیها النَّاسُ إِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ أُنْثی‏ وَ جَعَلْناکُمْ شُعُوبا وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا ان‌أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّه أَتْقاکُمْ» (حجرات: ۱۳). از دل این احیای شعوبی‌گری و قبیله‌گری را شاهد هستیم و مومنانی که باید یک امت باشند و همه رنگ‌ها کنار برود و همه عناوین کنار برود و همه حول پرچم‌دار اسلام جمع شوند و با هم همدل باشند و حول وجود مقدس نبی‌اکرم و اهل بیت(ع) اخوت داشته باشند، تبدیل به‌ انگیزه‌هایی می‌شوند که شعوبی‌گری و قبیله‌ای را رواج می‌دهند و عرب و عجم، سرخ و سفید، سیاه و... مطرح می‌شود. این کار دشمن است. یکی از فتنه‌هایی که دشمن از قدیم می‌کرد که کار دستگاه شیطان است و الان هم شیطان روزگار ما دنبال می‌کند، همین است. آثار آن را هم در اتفاقات اخیر دیدید. بالاخره اینها سرمایه‌گذاری و سال‌ها کار کردند تا میوه آن را بچینند. این جریانی بود که در دنیای اسلام فعال کردند برای اینکه انسجام جبهه مقاومت و انسجام مومنان را در مقابل جبهه کفار بشکنند و جنگ را داخل اینها بیاورند و نزاع را بین خودشان بیندازند و سوءظن و بدبینی ایجاد کنند و بعد هم هویت‌های قومی، قبیله‌ای، نژادی و امثالهم را احیا کنند.نمونه این موضوع در عراق اتفاق افتاد و بین ایران و عراق هم قصد داشتند این کار را انجام دهند، یعنی جنگ را بین خودمان بکشند. این فتنه بسیار بزرگی است و ساده نیست. این نقشه دیرباز دشمن است که از یک خبر، در مقابل نبأ عظیمی که وجود مقدس نبی‌اکرم(ص) می‌آورند و همه ما باید گوش‌مان به آن خبر باشد و همه دنباله‌رو آن باشیم و همه حول وجود مقدس ایشان اخوت داشته باشیم، شروع می‌شود و جنگ‌های مذهبی، قبیله‌ای، نژادی و دعوا را بین خودمان می‌کشانند. این یک کار بسیار شیطنت‌آمیزی است که ابلیس و شیاطین انس و جن از دیرباز می‌کردند و جنگ را می‌آوردند.پس این توطئه‌ای است که دشمن کرده و شاهد بودید که داشت موفق هم می‌شد. این نوعی انشعاب است که ایجاد کرده است. کار دیگری که دشمن ما -که نظام استکبار جهانی و کفار باشند- انجام دادند این است که تمدنی درست کردند و آن را جهانی کردند و ۱۵۰ میلیون را در جنگ اول و دوم کشتند تا مسلط شوند و ساختارهای جهانی و بعد هم تمام سازوکار جهانی شدن خود را درست کردند. تمدنی که گوهره این تمدن هم دین‌شان و به قول خودشان «ایدئولوژی» است. جنگ آنها با ما هم جنگ ایدئولوژیک است، یعنی حتی اگر کسی بگوید اینها می‌خواهند منابع منطقه را تسخیر کنند من می‌گویم درست است ولی قبل از آن می‌خواهند ما را به وسیله دین خودشان برده کنند.درست است که بت‌پرستی در طول تاریخ در اشکال مختلف بوده ولی باطن همه بت‌پرستی‌ها عبادت طاغوت است، آنان عبدالطاغوت هستند. آنها هستند که بت‌ها را درست می‌کنند. انبیا بتکده‌ها را نابود می‌کردند و اینها بتکده مدرن درست می‌کردند. بتکده‌ای درست کردند تا همه ملت‌های دنیا غرق در شهوت‌پرستی باشند و باطن آن هم این است که آنها را بپرستند. آنها به کمتر از اینکه در مقابل‌شان خضوع کنیم، تحقیر شویم و عزت خود را از دست بدهیم، قانع نمی‌شوند. وقتی آنها را پرستیدیم دیگر همه چیز ما در اختیار آنهاست؛ منابع زیر دست ما به‌طور طبیعی در اختیار آنها قرار خواهد گرفت. وقتی انرژی‌های انسانی و عواطف ما در اختیار آنهاست و در مقابل آنها خضوع می‌کنیم، پیداست که امکانات ما هم در اختیارشان است. آنها به کمتر از اینکه معبود باشند و ما آنها را بپرستیم، قانع نیستند. همان کاری که ابلیس می‌خواهد انجام دهد: «أَلَمْ أَعْهدْ إِلَیکمْ یا بَنِی آدَمَ ان لَاتَعْبُدُوا الشَّیطَانَ إِنَّه لَکمْ عَدُوٌّ مُبِینٌ» ﴿یس: ۶﴾. چنین تمدنی در عالم درست و عده‌ای را هم جذب خود و تحقیر کردند. عده‌ای هم به تعبیر قرآن: «فِی قُلُوبِهمْ مَرَضٌ یسَارِعُونَ فِیهمْ»(مائده:۵۲). نه اینکه یسارعون الیهم، سرعت می‌گیرند که غرق در آن دنیا شوند. اینها دنبال این هستند که جمعیتی درست کنند؛ جمعیتی که در مقابل آنها تحقیر شدند و این صف‌بندی را که بین دنیای اسلام و غرب اتفاق افتاده است این چنین به نفع خود حل کنند، یعنی منفعلان یا به قول خودشان «میانه‌روها»ی دنیای اسلام را در یک جبهه سامان دهند و کم‌کم قدرت را در دنیای اسلام به آنها منتقل کنند. این هم نقشه دومی است که برای داخل دنیای اسلام داشتند و روی آن هم به‌شدت کار کردند. دو دهه است که تلاش کردند تا کسانی که غرب را قبول دارند و خاضع در مقابل غرب هستند، [به قدرت برسانند]. می‌گفتند باید دنیای اسلام را بین تندروها یعنی داعش و میانه‌روها مخیر کنیم، یعنی خط سومی برای آن نمی‌گذارند و یکی دو دهه است که جبهه میانه‌روها را سامان می‌دهند و تلاش می‌کنند، همدلی و همکاری می‌کنند تا قدرت را به آنها منتقل کنند.آنها که موسوم به «میانه‌روی» هستند هم [حقیقتا] میانه‌رو نیستند، بلکه منفعلند. به‌نظر من میانه‌روی همان طریق وجود مقدس پیغمبر(ص)، طریق امیرالمومنین(ع) و اهل‌بیت(ع) است. آنها میانه‌رو و معتدل بودند. نبی‌اکرم که «اشداء علی الکفار رحماء بینهم»(فتح:۲۹) بودند، معتدل هستند. یک جبهه منفعلان در مقابل دنیای اسلام را با شعار میانه‌روی سامان دادند و آدرس هم دارد. رسما دو سه دهه است که کار می‌کنند تا اینها را جبهه و شبکه و قدرت را به آنها منتقل کنند. اگر قدرت به آنها منتقل شد مساله‌شان با اسلام حل می‌شود؛ یعنی آنها به‌خودی‌خود مسیر دنیای اسلام را در مسیر تمدن غرب استحاله می‌کنند. در همه کشورهای اسلامی تلاش دارند منفعلان نسبت به ایدئولوژی غرب را با شعار میانه‌روی حاکم کنند. آنها می‌خواهند چنین جوی باشد و سامان هم دادند و فقط در ایران نبود؛ در عراق، لبنان، کشورهای دیگر و حتی لیبی دنبال همین هستند؛ جریان‌هایی را فعال می‌کنند و در پایان دنبال این هستند که یک جریان منفعل و غرب‌گراهای داخل دنیای اسلام را شبکه و آنها را حاکم کنند. ممکن است خیلی از آنان آدم‌های فارغ‌التحصیل سوربن، آکسفورد و هاروارد باشند. دانشگاه ها را درست کردند تا  دانشمندان ما را آنجا ببرند، تحقیر و تبدیل به یک آدم غرب‌زده و منفعل کنند و بیاورند و مصادر امور را به‌دست آنها بدهند.در جوامع اسلامی در دوره‌ای موفق شدند این را به‌عنوان یک ارزش مطرح کنند که فلانی تحصیلکرده سوربن و... است. ما با علم مخالف نیستیم. با تحقیر شدن در مقابل غرب مخالفیم. آنها آدم تحقیرشده می‌خواهند نه آدم عزیز. این تحقیرشدگی خیلی خطرناک است. ما در همین ایران خودمان، در دوران مشروطیت، آدم‌هایی داشتیم و حرف آنها این بود که باید از مغز سر تا نوک پایمان غربی شویم. این تحقیرشدگی بد است. پس دو جریان در داخل دنیای اسلام ایجاد کردند که به‌وسیله این دو جریان، مسائل داخلی دنیای اسلام را به نفع خود تغییر دهند؛ یکی ایجاد جنگ‌های داخلی و دیگری ایجاد بغی، سرکشی‌ها و درگیری‌هایی که اتحاد و انسجام این جبهه مقاومت را به‌هم می‌زند. دوم اینکه یک جریان منفعل غرب‌گرا را تحت عنوان جریان معتدل و میانه‌رو در کل دنیای اسلام حاکم کنند که الگوی آنها الگوی توسعه غربی است. سازگار با غرب است تا همان برنامه‌های توسعه غربی را در کشورهای اسلامی پیاده کنند. وقتی پیاده کردند، از آن در که الگوی توسعه غربی آمد از سوی دیگر دین و فرهنگ اسلامی خارج می‌شود، چون [آن الگو] دین خود را دارد و کاملا این الگو ایدئولوژیک است. دین آنها را می‌آورد. این دو طرحی است که اینها برای داخل دنیای اسلام داشتند و قدم‌هایی را هم برداشتند. من فکر می‌کنم این شهادت عجیب که واقعا «لَوْ تَوَاعَدْتُمْ لَاخْتَلَفْتُمْ فِی الْمِیعَادِ»(انفال:۴۲) چند خصوصیت دارد. در باب جنگ بدر می‌دانید که قرآن می‌فرماید اگر شما با هم قرار می‌گذاشتید تا آن‌طور روبه‌روی هم قرار بگیرید نمی‌توانستید عمل کنید؛ اختلاف می‌افتاد. خدای متعال شما را این‌طور روبه‌روی هم قرار داد. نقشه جنگ بدر را ما کشیدیم. خیلی نقشه عجیبی است. مسلمانان رفتند تا کاروان تجارتی را مصادره کنند، قریش کاروان آنها را فراری دادند و در صحنه‌ای درگیری نظامی پیدا کردند که قرآن می‌فرماید «لِیقْضِی اللَّه أَمْرًا کانَ مَفْعُولًا»(همان) کار خود را می‌خواهد جلو ببرد و جلو می‌برد.دو مورد بیان شد اولین کار آنها این است که تفرقه در بین مومنان ایجاد می‌کنند و چند دهه است که این کار را انجام می‌دهند و دومین مساله این است که گروهی منفعل و غرب‌گرا و معتقد به ایدئولوژی غرب را تحت عنوان میانه‌روی در کشورهای اسلامی به قدرت و حاکمیت برسانند. در هر دو صحنه -به‌نظر من- خیلی پیشرفت داشتند. آرام آرام به سمت این می‌رفتند که منفعلان -با کمک آنها- قدرت را به ‌دست بگیرند. انواع مختلف کمک را می‌کردند، در عرصه‌های انتخاباتی و... . دوم اینکه به سمت حاکم‌کردن شعوبی‌گری می‌رفتند تا عرب و عجم [پیش آورند و] انسجام امت اسلامی و جبهه مقاومت حول کلمه اسلام را از بین ببرند. در همین صحنه اتفاق عجیبی افتاد، و عرض کردم شبیه جنگ بدر که خداوند متعال می‌فرماید اگر با هم وعده می‌گذاشتید، شما و مشرکان قریش، این چنین روبه‌روی هم بشوید، نمی‌توانستید این‌طور به قرار عمل کنید. شما دنبال کار دیگری می‌رفتید و ما این وعده را این چنین پیش آوردیم. اگر حاج‌قاسم ۱۰سال قبل به شهادت رسیده بود، کارش نیمه‌کاره بود. شبکه را تشکیل داده، سازمان آن راه افتاده است. اسم آن کار می‌کند؛ خودش اینجاست و اسمش جاهای مختلف دنیا کار می‌کند. بعد از اینکه دشمن فتنه کرده که بگوید این بزرگوار به‌دنبال قدرت‌طلبی بوده است، در شرایطی که این آدم کار تروریست‌ها را در منطقه تمام کرده و آخرین رگه‌ها را هم قطع می‌کند، به سوریه رفته و از سوریه می‌آمده، کاملا کار جبهه‌ای خود را انجام می‌داده است. از ایران به عراق نرفته است بلکه از سوریه به عراق رفته؛ مثل ترامپ هم مخفیانه نرفته است. با هواپیمای رسمی و مسافربری رفته است. ویزا هم داشته است. چه کسی او را زده است؟ اگر تروریست‌ها یا پنتاگون می‌زد این آثار را نداشت. فرعون زمانه ما زده است. خود ترامپ که رئیس مستکبران انس عالم است، خودش دستور زدن داده است. اشتباه بزرگ راهبردی دوم او این است که اگر تنهایی می‌زد؛ کنار شهید بزرگوار مهندس ابومهدی، که یکی از سرداران بزرگ عراق و چهره‌های فاخر آنجاست فرمانده میدانی حشدالشعبی از فرماندهان میدانی بزرگ آنجاست،  خون آنها با هم آمیخته شده است. این خطای راهبردی دشمن است که خدا برخی مواقع اراده می‌کند و واقع می‌شود.چند سال پیش بین ایران و افغانستان، بین ملت‌ها، اختلاف انداختند. آنقدر مسائل خبری در فضای مجازی درست کردند که ایرانی‌ها نسبت به افغانستانی‌ها و افغانستانی‌ها هم نسبت به ایرانی‌ها بدبین شوند و یکباره جبهه‌ای در شام ایجاد شد که در دفاع از بی‌بی‌زینب(س) بود. خون ایرانی و افغانی و عرب و سوری و عراقی و پاکستانی در کنار هم روی زمین ریخت و تلفیق این خون‌ها آبی بر آتش تفرقه بود. همه‌چیز تغییر کرد. اخوت ایمانی درست شد. این نکته اول که این واقعه عجیبی است. عظمت این شهدا را ببینید. اینها با زور نمی‌شود. این‌طور در میدان آوردن قلوب جز دست خداوند متعال نیست. این عظمت شهداست. یکی از علامت‌های عظمت این شهدا و این سردار بزرگ و همراهان ایشان، همین اتفاقاتی است که دارد می‌افتد. به‌نظرم اقلا سه خاصیت برای آن عرض می‌کنم. یک؛ این دو فتنه را کور کرده است. دشمن باید از نو، سال‌ها کار کند. دوباره نقطه سر خط هستیم. هم در آن فتنه تفرقه و هم در آن فتنه نفوذ غرب‌گرایی، چون غرب‌گراها آرام‌آرام فرهنگ غرب‌گرایی را حاکم می‌کنند و پوششی روی واقعیت جامعه می‌اندازند و می‌گویند همه مردم این را می‌خواهند. خدای متعال جوششی نشان می‌دهد و معلوم می‌شود واقعیت چیز دیگری است و مردم آن را می‌خواهند.بعد از شهادت حاج قاسم، پایکوبی‌ای در عراق اتفاق افتاد یا برخی شعارنویسی‌ها در تهران رخ داد. جبهه منافقین همیشه بوده و هستند. به‌نظر من خیلی‌ها که فریب آنها را خورده بودند، منفعل می‌شوند برمی‌گردند. هدایت می‌شوند. این خون‌ها آنهایی را که از منافقین متاثر شده‌اند ولی روح‌شان پاک است، برمی‌گرداند. شک نکنید. یک عده که اهل عناد هستند منزوی می‌شوند. آنهایی که واقعا دل‌شان پاک است این طرف خواهند آمد و اهل عناد تنها می‌مانند و خاصیت این خون‌ها این است و خداوند برخی مواقع حق را با شهادت مشخص می‌کند.این موج جدیدی که آغاز شده معادلات منطقه را به‌هم ریخته است. فضای داخلی دنیای اسلام و دو توطئه‌ای که دو دهه است روی آن کار می‌کنند (اول اینکه به موازات جنگ نظامی با ما، احیای منفعلان و غرب‌گراها و شبکه‌سازی آنها و کمک کردن به اینکه قدرت را در دنیای اسلام و به‌خصوص در جبهه مقاومت و جغرافیای مقاومت به‌دست بگیرند و دوم بین [کشورها و مردم] دنیای اسلام نفاق ایجاد کردن و [انتشار] خبر فاسقی که اینها را به جان هم بیندازند) این دو طرح کور شد. یک واقعیت دیگری الحمدلله دارد آشکار می‌شود: مردم ما این هستند. آنطور که آنها نشان می‌دادند مردم ما ترسیده‌اند و منزوی هستند، نیست. مردم ما این هستند. منفعلان باید این را بفهمند.نکته سوم این است که یک جبهه استکبار داریم که خود آمریکا و خود کفار هستند. از صهیونیسم و مسیحیت صهیونی (نه مسیحیت متدین که همراه جبهه ما هستند) و نواصب و این جبهه کفار که در عالم راه انداخته‌اند، مستکبرانی که رئیس و پرچمدار آن هم خود این فراعنه هستند، این جبهه که با هم هستند، جبهه طاغوت، طواغیت بزرگ امثال ترامپ و طواغیت داخل دنیای اسلام، اینها یک جبهه هستند. جنگ ما با غرب جنگ ایدئولوژیک است، یعنی آنها بر سر دین با ما می‌جنگند. وقتی بوش به دنیای اسلام حمله کرد، ۶۰نفر از متفکران آمریکایی نامه نوشتند و از بوش دفاع کردند و گفتند این جنگ بر سر ایدئولوژی آمریکایی است، لذا جنگ اخلاقی است ولو کشتار جمعی باشد. گفتند جنگ ایدئولوژیک است. این ایدئولوژی آمریکایی است، ایدئولوژی مسیحیت نیست، ایدئولوژی ضددینی است. داشتند دین دنیاپرستی را به جهان ارائه می‌کردند. جنگ ما با اینها ایدئولوژیک است. در این جنگ ایدئولوژیک هر چه از ما بکشند جنگ به نفع ما تمام می‌شود، چون ایدئولوژی آنها تمام شده است. فروپاشی آمریکا، مثل فروپاشی کمونیسم، فروپاشی ایدئولوژیک است و این را امام به گورباچف گفته بودند. فرمودند باید کمونیسم را در موزه تاریخ دنبال کرد و علت آن جنگ بی‌دلیل با خداست و فرمودند غرب هم همین‌طور خواهد شد.